مولاعلی علیه السلام فرمودند:
در گذشته برادر دینی داشتم، که در چشم من، بزرگ مقدار بود، چون دنیا در چشم او کوچک می نمود. و از شکم بارگی، دور بود، پس، آنچه را نمی یافت، آرزونمی کرد، و آنچه را می یافت، زیاده رَوی نداشت. بیشتر عمر را به سکوت می گذراند، اما گاهی که لب به سخن می گشود بر دیگر سخنوران، برتری داشت، و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می نشاند. به ظاهر ناتوان و مستضعف می نمود، اما در برخورد جدّی، چونان شیر بیشه می خروشید،یا چون مار بیابانی، به حرکت در می آمد. تا پیش قاضی نمی رفت دلیلی مطرح نمی کرد. و کسی را که عذری داشت، سرزنش نمی کرد، تا عذر او را می شنید. از درد خود، صحبت نمی کرد مگر پس از تندرستی و بهبودی. آنچه انجام می داد می گفت (تا دیگران به کار بندند) و در مورد آنچه عامل نبود، سخنی هم نمی گفت. اگر در سخن گفتن، بر او پیشی می گرفتند، در سکوت مغلوب نمی گردید. و بر شنیدن، بیشتر از سخن گفتن، حریص بود. اگر بر سر دو راهیِ دو کار قرار می گرفت، می اندیشید که کدام یک با خواستۀ نفس، نزدیک تر است، با آن مخالفت می کرد.
پس، به این گونه از ارزش های اخلاقی، روی آورید، و با یکدیگر در کسب آنها رقابت کنید، و اگر نتوانستید، بدانید که به دست آوردن برخی از آن ارزش ها بهتر از رها کردن همه است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)