«به قدری این زن عاقله و با اخلاق بود که با وجود نداشتن صورت خوبی، برای سیرت خوب، او زن اول محترم بود. در این تاریخ که من مذاکره میکنم، او تقریباً سیساله، قدی متوسط، خیلی ساده، آرام، باوقار، سبزه، با صورت معمولی بلکه یک قدری هم زشت، لیکن خیلی با اقتدار. تمام زنهای سفرای خارجه به منزل او پذیرفته شده، در اعیاد و مواقع رسمی به حضور میرفتند. و این خانم بزرگ محترم اولاد نداشت، و مرا برای خود اولاد خطاب کرده، مهر مخصوص نسبت به من داشت. و همین قسم، جمیع خانوادههای محترم و نجیب و زنهای وزرا و امرا به منزل او پذیرفته میشدند. و تمام عرایض اغلب به توسط او انجام گرفته در حضور سلطان عرض و قبول میشد.»
سوگلی دست به قلم شاه
انیس الدوله زنی بود که قلم و انشاء روان او را کمتر کسی داشت و روی هم رفته جمال و کمال او باعث چنان سربلندی و امتیاز او نسبت به سایر زنان ناصرالدین شاه بود که به مقام بلند ملکه کشور رسید. به صورتی که یک نفر وزیر به کارهای او رسیدگی میکرد و جالب اینجا بود که این وی یک منشی زن داشت و این در تاریخ نیز تا کنون بیسابقه است که ملکه کشوری منشی زن داشته باشد.
در واقع هوش سرشار و بصیرت بینظیری که او داشت سبب شد که انیسالدوله در سراسر کشور مقام والای ملکه را به دست بیاورد و برای خود جداگانه درباری داشته و سفرای کشورهای دیگر وقتی به ملاقات شاه میرفتند، در دفتر این ملکه نیز نام خود را ثبت میکردند و حتی هدایای نفیس و نشانهای قیمتی از جانب سلاطین کشورهای دیگر به عنوان «انیسالدوله ـ ملکه ایران» به دربار قاجار میرسید.
از طرفی اداره امور حرمخانه شاهی و برقراری حفظ و تعادل بین زنان شاه بر عهده انیسالدوله قرار داشت. باید بدانیم که در آن زمان اداره کردن حرمسرا و اینکه اوضاع آرامی داشته باشه جزء مهمات کشور بود و این زن در اداره کردن آن بسیار موفق بود به صورتی که اهمیت مقام انیسالدوله در اندرونی از گفتههای اعتماد السلطنه بهخوبی آشکار است:
«... انیس الدوله ناخوش است... حرمخانه شاه منحصر به این زن است،... اینکه من به این زن دعا میکنم بیشتر برای خاطر شاه است که اگر خدای نکرده این زن بمیرد کلیه وضع حرمخانه به هم میخورد.»
درباره چگونگی انتصاب انیس الدوله به سمت ملکه ایران در تاریخ این طور آمده است:
«در آن موقع ملکه انگلیس یک گردنبند الماس توسط وزیر مختار انگلیس به تهران فرستاد که به زن سوگلی شاه بدهند. وزیر مختار از صدراعظم پرسید: زن سوگلی شاه کدام یکی است؟ صدر اعظم این سؤال را نزد شاه مطرح کرد و شاه گفت: آن گردنبند الماس را برای انیسالدوله بیاورند. زن وزیر مختار انگلیس با تشریفات پر طول و تفصیل به اندرون شاهی رفت و گردنبند ملکه انگلیس را به گردن انیسالدوله انداخت. بعد هم به دستور ناصرالدین شاه حاجی طوطی خانم، که همان مادام عباس فرانسوی باشد، یک نامه به زبان فرانسوی از قول انیسالدوله برای ملکه انگلیس نوشت و یک کاسه بشقاب خیلی قیمتی فیروزه با چند قالیچه ابریشمی از طرف انیسالدوله برای ملکه انگلیس فرستاد».
در میان اقداماتی که او انجام داده است موقوفات این زن مقتدر قجری نیز قابل توجه است که شامل وقف «جیقه الماس» به حرم امیر المومنین(ع)، «پرده مروارید» به آستان اباعبدالله (ع)، ضریح نقره برای شهدا کربلا، «نیم تاج الماس» به آستان مقدس امام رضا(ع)، تعمیر درنقره طلاکوب مسجد گوهر شاد، وقف روستای کاشانک، بنای پلی در ناصر آباد از توابع لواسان و... است.
قربان صدقه های همایونی
نامه ای تاریخی از انیس الدوله خطاب به ناصرالدین شاه برجای مانده است که نشان از توجه وی به حال رعیت بوده است. ماجرا از آنجا شروع می شود که ناصرالدین شاه بنا به دلایلی تصمیم می گیرد حاکم شیراز رکن الدوله را که به تازگی منصوب شده بود از سمت خود برکنار کند که در این میان این زن درباره این تصمیم به شاه نامه ای می نویسد که نشان از قدرت وی در تصمیم گیری های شاه داشته است:
«قربان خاک پای مبارک گردم، جواب عریضه نواب رکنالدوله را مرحمت نفرمودهاید، آدمش طلب میکند. دستخط و عریضه مزین التفات فرمایید. باری شنیدم که حکومت شیراز را باز تغییر دادهاید، والله خیلی تعجب است. بیچاره رکنالدوله هفت ماه است نرفته، با آن همه خسارت، اگر برای پیشکشی است از خود شاهزاده بگیرید. اینطورها پدر رعیت بیچاره در میآید، رعیت اینطور تمام میشود. حاکم از خودش نمیدهد. دور از مروت است، از همه جهت بیچارهها تمام شدهاند، عریضه را به دست کسی ندهید محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهید خواجه بیاورد..»
پذیرایی از زنان سفرای خارجی یکی دیگر از وظایف این زن بوده است او در کلیه تشریفات رسمی درباری و روزهای اعیاد و میلاد شاه به عنوان ملکه ایران از شاهزاده خانمها و بانوان اعیان و اشراف و همسران وزرا و سفرای خارجی پذیرایی میکرد. از جمله دوستعلی خان معیرالممالک درباره عید تولد شاه چنین مینویسد:
«انیسالدوله از بانوان سفرا و دیگر بانوان اروپایی مقیم تهران و همسران وزرا و اعیان و اشراف دعوت میکرد و خود حمایل بر سینه و نیمتاج بر فرق، غرق در نشانهایی که شاهان کشورهای خارجی برایش فرستاده بودند از میهمانان پذیرایی میکرد.»
حتی انیس الدوله وقتی باخبر میشد که یکی از سفرای خارجی قصد ترک ایران را دارد برای خداحافظی از زنان همراه دستور میهمانی به افتخار آنها میداد. یکی از این سفرا نقل میکند که:
«هنگامی که در سال من به آمریکا احضار شدم و قرار شد تهران را ترک نمایم انیسالدوله، خانم و دختر مرا دعوت کرد که در ضیافت کوچکی که به افتخار آنها در اندرون بر پا میشود شرکت کنند و همانجا مراسم خداحافظی به عمل آید.»
او گاهی خانمهای سفرای خارجی را به حضور میپذیرفت. برای آنان مجالس مهمانی ترتیب میداد و با آنها به وسیله مترجم به مذاکره مینشست. انیس الدوله مهمانان زن خارجی را به مجالس تعزیه میبرد و شخصاً داستان تعزیه را برایشان شرح میداد. مشاور دائمی ناصرالدین شاه کارلا سرنا در این باره میگوید:
«ناصرالدین شاه برای اقدام به هر کاری علاوه بر منجم مخصوص با زن سوگلی خود (انیس الدوله) نیز که در وجودش به برخورداری از نوعی پیشگویی است، مشورت میکند.»
در واقع او در بسیاری از امور و مسائل مملکتی مورد مشورت ناصرالدین شاه بود چون به اخلاق و روحیه شاه آشنایی کامل داشته و بسیار موقعشناس بوده است درنتیجه هرچه به شاه پیشنهاد میکرده انجام میشده است. دلجویی از سران لشکری و کشوری نیز یکی دیگر از کارهای انیسالدوله بود به طوری که یکی دیگر از ابتکارات انیسالدوله این بود که دستور داده بود دور دامن او را تصویر سربازان تفنگ به دوش قلابدوزی و گلدوزی کنند و وقتی شاه از او سؤال کرد که چرا تصویر سربازان را روی لباس خود کشیده است جواد داد:
«قربانت گردم، اینها با تفنگی که در دست دارند، ناموس قبله عالم را نگهبانی میکنند.»
تاریخی ترین تصمیم سوگلی
با تمام این ها، اطاعت از مرجعیت در واقعه تنباکو و رهبری مبارزه در داخل دربار یکی از مهم ترین اتفاقاتی است که انیس الدوله در آن نقش بسزایی داشته است، او با تدبیر و سیاست خاص خود نهضت تنباکو را در داخل قصر پیگیری کرد تا جایی که وقتی شاه با انیسالدوله روبرو می شود در حالی که کلفتهای انیسالدوله، ناظر به عمل خدمتکاران بودند شاه از انیسالدوله می پرسد: «خانم، چرا قلیانها را از هم جدا و جمع میکنند؟» او جواب می دهد: «برای آنکه قلیان حرام شده» ناصرالدین شاه روی در هم کشیده می گوید: «که حرام کرده؟» انیس الدوله با همان حال می گوید: «همان کس که مرا به تو حلال کرده» شاه بعد از آن هیچ نگفت و برگشت و برای آنکه مبادا به احترامش لطمه ای وارد شود، بعد از آن به هیچ یک از نوکران خود دستور نمیداد قلیان بیاورند و در تمام دربار قلیانها را جمع کردند.
از دیگر اتفاقات زندگی این زن همراهی کردن ناصرالدین شاه در سفری به فرنگ بوده است که البته در میان راه او مجبور به بازگشت به ایران می شود درواقع او در این مسافرت تا مسکو رفته و از مسکو به ایران بازگشته است. اما اینکه چرا رفته و چرا برگشته اختلاف نظر است در جایی آمده است که علت این امر را فتوای علما مبنی بر حرمت سفر زن مسلمان به فرنگ دانسته است، در حالی که در اسنادی این طور آمده است که به محض اینکه شهردار مسکو از ورود انیس الدوله اطلاع یافت، تا دروازه شهر رفت و تلاش کرد تا دسته گلی تقدیمش کند، برای گریز از چنین دردسرهایی، مشیرالدوله به شاه توصیه کرد تا انیس الدوله را به تهران بازگرداند.
همچنین انیس الدوله در طول سالهای متمادی در مقام رئیس اندرونی تاثیر بسزایی روی سلیقه و آرایش زنان ایرانی داشت. او توانست آرایشهای زمخت و سنگینی را که پیش از او باب بود، با آرایش ملایم و مد روز اروپا جایگزین کند. او همچنین در تغییر پوشش زنان نقش مهمی داشت، قهرمان میرزا عینالسلطنه در کتاب خاطرات خود در این رابطه مینویسد: «بیشتر تغییرات لباس حالیه زنها به واسطه اختراع و تفکر حضرت قدسیه پیدا شده، خیلی حق به گردن مردها و زنها دارد. چه این تغییرات اسباب زینت و جلوه خانمها شده، آن لباسهای کثیف قدیم از میانه رفته. مثلا چارقد «گاز» قالب کرده حالیه را که پیش چارقد قلمکار یا ترمه یا چلوار سی سال پیش بگذارند معلوم میشود... همین طور بزکها که خیلی ساده و ظریف شده با آن خالها و خطها و رنگک و زلف بچه که مثل فیل نقاشی بودند و تمام بدن را مثل وحشیهای دنیا از خال رنگ کرده، یا این «فر» تازه که از فرنگ آورده و زلفها را مجعد یا غیر آن با کمال سلیه و قشنگی داغ میکنند که هزار مرتبه بر حسن و وجاهت خانمها افزوده.»
پایان غم انگیز ملکه
حیات این زن با زندگی پر از ماجرایش بعد از کشته شدن ناصرالدین شاه در روز 12 اردیبهشت 1275 ه.ش، چندان دوام نیافت و او مدت زیادی زنده نماند، دوستعلی خان معیرالممالک نوه دختری ناصرالدین شاه، علت مرگ انیس الدوله را ناراحتی و بی قراری او پس از مرگ شوهرش خوانده؛ به طوری که وقتی حقوق ماهانه اش را یعنی اسکناس های مزین به تصویر ناصرالدین شاه را برایش آوردند به گریه و شیون پرداخت و سکته کرد و مرد. البته اسنادی که جدیدا کشف شده گواهی فوت این زن بزرگ را به علت ابتلا به بیماری یرقان ذکر کرده که به این دلیل در 42 سالگی چشم بر این جهان می بندد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)