نویسنده/مترجم: دارلین لانسر/فاطمه پوران
عشق نمی تواند بدون مرزها وجود داشته باشد، حتی در ارتباط با فرزندانتان. درک مرزهای خارجی به عنوان یک خطوط مشخص آسان است.
اگر برایتان سخت است که "نه" بگویید، برای خشنودی دیگران نیازهای خود را نادیده می گیرید یا از ارتباط با فردی رنج می برید که از شما تقاضاهای زیادی دارد، شما را کنترل می کند، از شما انتقاد می کند، شما مسئول هستید که این شرایط را تغییر دهید.
انواع مرزها
مرزها در چند حوزه کاربرد پیدا می کنند:
- مرزهای مادی:
تعیین می کنند که شما چه چیزی را می گیرید یا می دهید از قبیل پول، ماشین، لباس ها، کتاب ها، غذا، و دیگر وسایل شخصی.
- مرزهای جسمی:
فضای شخصی، خصوصی و بدن شما را تعیین می کنند. شما در چه زمان و با چه کسانی دست می دهید یا آنها را در آغوش می گیرید؟ احساس شما نسبت به صدای بلند یا درهای قفل شده چیست؟
- مرزهای روانی:
مربوط به افکار، ایده ها و ارزش هایتان می شود. آیا به آسانی پیشنهادات را قبول می کنید؟ آیا می دانید که عقایدتان چیست و می توانید بر ایده های خود باقی بمانید؟ آیا می توانید بدون سرسختی و با ذهن باز به نظرات فرد دیگری گوش دهید؟ اگر شما به شدت احساسی ، موافق، یا دفاعی هستید ممکن است مرزهای احساسی ضعیفی داشته باشید.
- مرزهای احساسی:
نشان می دهد تا چه اندازه می توانید احساسات خود و مسئولیت برای دیگران را از یکدیگر تفکیک کنید. دقیقا مانند یک خط فرضی است که شما را از دیگران جدا می کند. مرزهای سالم از قبول بی چون و چرای حرف دیگران و سرزنش کردن خود یا پذیرش سرزنش دیگران جلوگیری می کند. هم چنین این مرزها از شما در برابر احساس گناه به دلیل احساس منفی یا مشکلات دیگران حمایت می کند. واکنشی بودن زیاد کوجب مرزهای ضعیف احساسی می شود. مرزهای احساسی سالم نیازمند مرزهای درونی سالم است یعنی آگاهی مناسب از افکار و احساسات خود و تفکیک آنها از افکار و احسات دیگران.
- مرزهای جنسی:
از شما برای تعیین سطح راحتی از نظر تماس جسمی با افراد مختلف و در زمان و مکان مختلف حمایت می کند.
- مرزهای معنوی:
به عقاید و تجربه شما در ارتباط با خدا مربوط می شود.
چرا مرزبندی کار سختی است؟
قرار دادن مرز برای افراد وابسته دشوار است زیرا:
1. آنها نیازها و احساسات دیگران را مقدم می دانند.
2. خودشان را نمی شناسند.
3. احساس نمی کنند که حق دارند.
4. فکر می کنند قرار دادن مرز به روابطشان لطمه می زند.
5. هرگز یاد نگرفته اند مرزهای سالم داشته باشند.
مرزها آموخته شده اند. اگر شما به عنوان یک کودک ارزشمند نبوده اید، یاد نگرفته اید مرزهای سالمی داشته باشید. هر گونه آزار در کودکی به مرزها آسیب می رساند. به طور مثال ، برادر من خواهش مرا برای متوقف کردن تکان دادن برای اینکه به راحتی نفس بکشم را نادیده می گرفت. این مسئله به من احساس عدم قدرت می داد و اینکه من نمی توانم زمانی که ناراحتم این حق را به خودم بدهم که بگویم "نه". در دوره هایی که روی شخصیت خودم کار کی کردم، آموختم و این ظرفیت را پیدا کردم که بگویم "بسه، این کار را نکن". در برخی موارد، آسیب های وارد شده به مرزها بر توانایی کودک برای بالغ شدن و رسیدن به استقلال و مسئولیت پذیری در بزرگسالی تاثیر منفی می گذارد.
شما حقوقی دارید
اگر شما با حمایت کافی رشد نکرده باشید ، احتمال دارد که اعتقادی به حقوق شخصیتان نداشته باشید. شما برای خلوت و فضای خصوصی ، برای گفتن "نه" ضمن احترام از سوی دیگران، برای درخواست از دیگران که به روشی که می خواهید کار کنید، برای درخواست کمک ، برای تغییر فکر و لغو کردن تعهد، برای تنها بودن، برای ذخیره انرژی و برای پاسخ ندادن به یک پرسش، تلفن یا ایمیل، حق دارید.
درباره تمام موقعیت هایی فکر کنید که این حقوق کاربرد پیدا می کند. یادداشت کنید که در آن موقعیت ها چه احساسی دارید و معمولا چگونه آنها را هدایت می کنید. چقدر پیش آمده بگویید "بله" در حالی که دوست داشتید بگویید "نه"؟
بنویسید می خواهید چه چیزهایی اتفاق بیفتند. حقوق شخصی خود را فهرست کنید. چه چیز مانع از آن می شوید که حقوق خود را ابراز نکنید؟ ترس از دست دادن دیگران؟ احساس گناه؟
سپس جملاتی را یادداشت کنید که به شما کمک می کند خواسته ها و نظراتتان را ابراز کنید. مثلا "ممنون که به فکر من هستید ، اما من نمی توانم با شما بیایم..."
مرزهای درونی
مرزهای درونی عبارت است از تنظیم ارتباط با خود. این مرزها را به عنوان اصولی برای خود و مدیرت سالم زمان، افکار، احساسات، رفتاره و تکانه ها در نظر بگیرید. اگرفردی هستید که کارها را به تعویق می اندازید، کارهایی را انجام می دهید که نه دوست دارید نه مربوط به خودتان است، یا استراحت خلاقیت و تغذیه متعادلی ندارید، ممکن است که مرزهای جسمی درونی خودتان را نادیده می گیرید. یاد گرفتن مدیریت افکار و احساسات منفی شما را قدرتمند می کند به گونه ای که توانایی داشته باشید اهداف و تعهدهای مربوط به خودتان را دنبال کنید.
احساس گناه و خشم
اگر شما احساس می کنید لبریز از احساس خشم و قربانی بودن هستید و یک فرد یا یک چیز را مقصر می دانید، ممکن است به این معنا باشد که مرزهایی برای خود قرار نداده اید. زمانی که بیاموزید برای خود مرزهایی قرار دهید می توانید نقش خود و دیگران را در موقعیت های مختلف از یکدیگر تفکیک کنید. بنابراین کمتر احساس خشم و گنها خواهید داشت.
قرار دادن مرزهای موثر
قرار دادن مرزها یک هنر است. اگر این کار با کشمکش و خشم انجام شودریال شما شنیده نخواهید شد. مرزها به معنی دوری از دیگران و تنبیه آنها نیست بلکه برای حمایت و رفاه بیشتر شماست. مرزها زمانی موثرند که شما قاطع، آرام، مطمئن و خوش رفتار باشید.
قرار دادن مرزها نیاز به زمان، تمرین و آموزش مداوم دارد. خود آگاهیو آموزش قاطع بودن و ابراز وجود گام نخست است. قرار دادن مرزها به معنای تندی و سخت گیری به دیگران نیست بلکه نوعی دوست داشتن و ارزشمند دانستن خود است و باعث بهبود اعتماد به نفس می شود.
منبع:
psychcentral.com
سایت روان
علاقه مندی ها (Bookmarks)