ناتانائیل! چگونه پی نبردهای که هر سعادتی زادهی تصادف است و در هر لحظه، همچون گدایی بر سر راهت ظاهر میشود. بدا به حالت اگر بگویی که خوشبختیات مرده است، چون تو آن را«بدین سان» در رؤیاهایت ندیده بودی و اگر بگویی تنها در صورتی به خویشتن راهش خواهی داد که منطبق با اصول و خواستهای تو باشد.
رؤیای فردا مایهی شادی است. اما شادی فردا چیز دیگری است و خوشبختانه هیچ چیز به رؤیایی که از آن در سر میپروردیم، مانند نیست. چون هر چیز ارزشی «دیگر» دارد.
دوست ندارم که به من بگویید: بیا، این شادی را برایت تدارک دیدهام. من تنها شادیهای تصادفی را دوست میدارم، و آنهایی راکه با بانگ من از چرخشت سرریز میکنند، تازه و قوی برایمان جاری خواهند شد.
****
برخی لحظههای سعادت را هدیهی خداوند میدانند و برخی دیگر هدیهی «چه کس» دیگری؟...
ناتانائیل خدا را از خوشبختیات جدا مدان.
****
ناتانائیل! بدبختی هرکسی ناشی از آن است که همیشه اوست که می نگرد و آنچه را که میبیند به خود وابسته میکند. اهمیت هرچیز بیش از اینکه به خاطر ما، که به خاطر خود اوست. کاش چشم تو همان چیزی باشد که بدان مینگری.
****
زیباترین چیزی که روی زمین یافته ام
آه، ناتانائیل، گرسنگی من است.
که همواره وفادار مانده
به هر آن چه در انتظارش بوده است.
آیا مستی بلبل از شراب است؟
و مستی عقاب از شیر؟ و یا مستی باسترک ها از سرو کوهی نیست؟
عقاب از پرواز خود سرمست میشود. بلبل از شب های تابستان. دشت از گرما می لرزد. ناتانائیل، اشک هر هیجانی بتواند برایت به مستی بدل شود. اگر آن چه میخوری مستت نکند، ازآن روست که گرسنگیات آنقدر که باید، نبوده است.
****
آنچه آمد گزیدهای از کتاب ارزشمند و بدیع مائدههای زمینی اثر آندره ژید (نویسندهی نامدار فرانسوی) است که موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبی نیز شده است. وی در مقدمهی کتاب چنین گفته است: "کاش کتابم به تو بیاموزد که بیشتر از این کتاب، به خود بپردازی و سپس بیشتر از خود به دیگر چیزها" !
علاقه مندی ها (Bookmarks)