دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: درک برخی واقعیتها

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82823
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض درک برخی واقعیتها


    درک واقعیت


    خوش شانسی ؟ بد شانسی ؟ کسی چــه میداند ؟
    یک داستان قدیمی چینی هست که میگوید :
    پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم میزد . روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد .

    همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد ، به نزد او آمدند و گفتند : عجب بد شانسی ای آوردی .
    پیرمرد جواب داد : " بد شانسی ؟ خوش شانسی ؟ کسی چه میداند ؟"

    چندی بعد اسب پیرمرد به همراه چند اسب وحشی دیگر به خانه ی پیرمرد بازگشت . اینبار همسایگان با خوشحالی به او گفتند : " عجب خوش شانسی آوردی !"

    اما پیرمرد جواب داد : " خوش شانسی ؟ بد شانسی ؟ کسی چه میداند ؟ "
    بعد از مدتی پسر جوان پیرمرد در حالی که سعی میکرد یکی از آن اسبهای وحشی را رام کند از روی اسب به زمین خورد و پایش شکست . باز همسایگان گفتند : " عجب بد شانسی آوردی ؟ "
    و اینبار هم پیرمرد جواب داد : " بد شانسی ؟ خوش شانسی ؟ کسی چه میداند ؟ "
    در همان هنگام ، ماموران حکومتی به روستا آمدند . آنها برای ارتش به سربازهای جوان احتیاج داشتند . از این رو هرچه جوان در روستا بود را برای سربازی با خود بردند ، اما وقتی دیدند که پسر پیرمرد پایش شکسته است و نمیتواند راه برود ، از بردن او منصرف شدند .
    "خوش شانسی ؟
    بد شانسی ؟
    کسی چـــه میداند ؟"
    هر حادثه ای که در زندگی ما روی میدهد ، دو روی دارد . یک روی خوب و یک روی بد . هیچ اتفاقی خوب مطلق و یا بد مطلق نیست . بهتر است همیشه این دو را در کنار هم ببینیم .زندگی سرشار از حوادث است .

    ************************************************** ***


    منوچهر احترامي داستان نويس كودكان و نوجوانان بود كه در اسفند 87 ديده از جهان فروبست
    متن زير داستان كوتاهي از اوست



    مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند
    قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
    لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
    لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
    قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
    عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
    مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
    حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
    تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
    اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان

  2. 2 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روشهای شگفت انگیز برای یافتن امید در موقعیتهای دشوار زندگی
    توسط Ehsan M در انجمن روانشناسی صنعتی و سازمانی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 31st March 2012, 08:35 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •