ایران را سرزمین چهارفصل خواندهاند؛ سرزمینی که کوههای بلند و جنگلهای انبوه و دشتهای پهناور و بیابانهای خشک را در کنار یکدیگر دارد. از این رو بود که جغرافیدانان قدیم، ایران را مرکز هفت کشور و اقلیمِ معتدل در میان اقلیمهای هفتگانه جهان میدانستند.و بهار فصلی است که در آن، زیباترین جلوههای این طبیعت گوناگون و گاه ناهمگون تجلی مییابد؛ نه فقط در ژرفای جنگلها و ستیغ کوهها و فراخ دشتها، بلکه در دل و جان مردمانِ این کهن دیار.
چنین است که بهار برای ایرانیان فصل تماشاست؛ تماشایی که آدمی را از سیر و سیاحت در دامن طبیعت به تفکر در معنای آفرینش رهنمون میشود:
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار/ خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار/ که نه وقت است که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق/ نه کم از بلبل مستی تو بنال ای هشیار
آفرینش همه تسبیح خداوند دل است/ دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود/ هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار(سعدی)
هم از این روست که بهار طنینی بلند در فرهنگ ایران دارد و تأثیری ژرف بر نظم و نثر پارسی و هنر و معماری این سرزمین نهاده است. چنان که سید حسین نصر گفته است: "در سرزمینی که آب چنان کمیاب است که محل زندگی مردمان را "آبادی" مینامند و جایی را که قابل زیستن نیست "بیابان"، ایرانی همواره مانند یک نقشآفرین چیرهدست در میان گنبدها و فرشها و نقش و نگارها و تزئینات پیرامون خود، محیط طبیعی خود را نه با عنف و تعرض به محیط، بلکه با ظرافت طبع و ملاطفت و محبت و حتا همدمی تحت سلطه خود درآورده است."*در واقع، هنر و معماری ایران در هماهنگی و همنوایی با طبیعت به خود بالیده است و هنرمندان ایرانی کوشیدهاند تا بهار زیبا و دلربا - اما کوتاه - این سرزمین نیمه خشک را در آثار خویش جاودانه سازند. بسیاری از شاهکارهای معماری ایران درون باغها و بوستانها، بر کنار چشمهساران و در سایهسار درختان ساخته شدهاند و از آن فراتر، به سان آینه، تصویر بهار را بازمیتابانند.ایرانیانی که این روزها خود را آماده گشت و گذار در گوشه و کنار این سرزمین پهناور میکنند، نه فقط دامن طبیعت، بلکه آثار بازمانده از پیشینان را جلوهگاه بهار مییابند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)