دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: هجوم افسرده‌ها به شهر

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43644
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض هجوم افسرده‌ها به شهر

    شهرهای امروز مملو از افسرده‌های خیابانی شده‌اند. افسرده‌هایی كه شهر را تسخیر كرده‌اند و فضای عمومی را تبدیل به ابراز حال خصوصی خود كرده‌اند





    حتما شما هم چنین تصویرهایی را در شهرتان دیده‌اید، حتی ممكن است خودتان پاره‌ای اوقات چنین تصویری داشته باشید؛ شاید شما هم این احساس را به دیگران داده‌اید كه افسرده هستید.

    می‌خواهم از این تصاویر بگویم؛ مثلا تصویری زن مسنی كه سرش را بر پنجره اتوبوسی كه در آن نشسته تكیه داده است یا مردی كه دست زیر چانه‌اش زده و در پارك به جایی خیره مانده است.

    جوانانی كه گوشی به گوش دارند و تمام مدت یك ساعتی كه در مترو نشسته‌اند به نقطه‌ای خیره مانده‌اند، براحتی می‌فهمید ​ موسیقی غمباری می‌شنوند، آنها جوانند، اما هر چند لحظه یك‌بار آهی می‌كشند.

    احتمالا در جمع خود یكی دوتا دوست دارید كه اصلا حرف نمی‌زنند یا آدم‌هایی را می‌شناسید كه بسختی حركت می‌كنند، بسختی حمام می‌كنند و نسبت به محیط و اتفاقات پیرامون‌شان بی‌تفاوت‌اند؛ اخبار گوش نمی‌دهند، آمدن به مهمانی برایشان دشوار است، دوست دارند تنها باشند، دوست دارند ساكن و ساكت باشند. شاید كه نه، حتما آنها را افسرده خطاب می‌كنید.

    بعید نیست كه حتی خود آنها بگویند كه افسرده‌اند، اما افسردگی چیست؟ این واژه را چه كسی و در كجا خلق كرده كه ما امروز این‌طور بی‌محابا به هر كس كه به اندازه ما خوشحال نیست، اطلاق می‌كنیم؟ این برچسب خلاص‌كننده‌ای كه بر پیكر هر كسی كه جدا از ماست می‌زنیم آیا معنایش به همین كوچكی است كه می‌گوییم. به همین كوچكی قرص ضدافسردگی و خلاص...؟

    اجازه بدهید مسأله را از جای دیگری ببینیم. افسردگی در تاریخ بشری پیش از آن‌كه یك بیماری تلقی شود، در قرون وسطی نوعی گناه بود.

    مالیخولیا كه همان طبع سودایی است و امروزه حالت روانی افسردگی محسوب می‌شود، گناه بود. بسیاری تصور می‌كردند فرد افسرده جن‌زده است و شیطان در درونش حلول كرده، در آن فضا او ‌باید با ریاضت و پشیمانی شیطان را از خود دفع كند و روحی تازه بیابد. یافتن روح تازه الگویی كهن و اسطوره‌ای در حركت درمان یا توبه از افسردگی است.

    نكته هم در همین یافتن روح تازه و گونه‌ای بازیابی است كه شاید دریافت اسطوره‌ای از یك حالت انسانی را از دریافت امروز در گفتمان علم پزشكی دقیق‌تر می‌كند.

    در نگاه اسطوره‌ای افسردگی و مالیخولیا؛ یعنی نبود هماهنگی با تفكر رایج و با باورهای زمانه. در دنیای امروز هم می‌توان از همین الگوی اسطوره‌ای به افسردگی نگاه كرد، افسرده از ما نیست با خوشحالی‌ های ما خوشحال نیست، او در تنهایی و تخیلاتش غرق است، كم حرف می‌زند، چرا كه پر حرفی كار انسان‌های بی‌رویاست و افسرده در خیال خود جاری است.

    در نگرش مدرن و سیطره علم جدید بر زندگی بشر هر اختلالی به واسطه مجموعه‌ای از فرمول‌ها و محاسبات مداوا شدنی فرض شد.
    خود اطلاق لفظ مداوا بر هرگونه خرق‌عادت و برون رفت از گفتمان مسلط، یعنی بیماری دانستن هر جور تفاوت؛ حتی اگر آن تفاوت سكوت باشد و اندوه. این‌گونه قدرت می‌توانست و می‌تواند با همدستی علم علیه هر گونه دگرگونی بشورد.

    افسردگی و اندوه ژرف درونی هم از این قاعده مستثنا نبوده و نیست و خاصه از زمان اختراع قرص ضدافسردگی در دهه 1960 این امر دیگر قطعی و در سطح جامعه عمومی شد.

    اما مالیخولیا، سودازدگی و آنچه افسردگی می‌نامیم در واقع پرسشی است از عالم! آیا جهان معنایی دارد؟ آیا با این فقدان، آن شكست، این جدایی، آن ناتوانی، آن وضع نابسامان اجتماعی، این بی‌فرهنگی و غفلت مردمان، این سقوط اخلاقی و افول صفات انسانی و... باز هم دنیا معنایی دارد؟

    آری افسردگی سوالی است از آنچه در اطراف ما می‌گذرد و پاسخش در همین اطراف نیست، بلكه در درون نهفته است، درون خود، جهان و لحظه‌ها. افسردگی شكل یك پرسش است، پرسشی برای بی‌اعتبار كردن عالم و یافت دوباره اعتباری از آن. این زیرسوال بردن از طریق غم و نارضایتی راهی برای زایش معنای تازه خواهد بود و خود صدای رسایی است برای اعلام نامرادی وضع موجود.

    در واقع عموم آدم‌ها و حافظان شرایط عادی همواره شخص غمگین و ناراضی را افسرده می‌خوانند تا بتوانند از این طریق او را در تعاریف ساده خود از «انسان سالم» و نمونه‌وار بگنجانند و رویا را كشته، خود را در ایستایی در همان وضع همیشگی حفظ كنند. این ناامیدی كه به سودازدگی و غم عظیم منجر می‌شود، تنها ناخوشحالی ممتد و ناامیدی از جهان بیرون نیست.

    سورن كیركگور، فیلسوف دانماركی در كتاب خواندنی «بیماری به سوی مرگ» نومیدی را در نسبت انسان با خود پیدا كرد و آن را «بی‌رابطگی در رابطه‌ای كه خود را به خود مربوط می‌سازد» دانست. پس خود انسان می‌تواند دلیلی بر یأس و افسردگی‌اش باشد.

    افسردگی شاید تركیبی پیچیده از ناامیدی‌های اجتماعی و ناتوانی فردی در تغییر جامعه و پیرامون باشد، یعنی ناامیدی از بیرون و درون و حاصل چنین رنجی گاه مهلك و ترسناك هم هست. چه كسی گفته كه یأس هراسناك نیست؟ اما آیا چنین هراسی بیماری هم هست؟

    ناامیدانه زیستن نوعی حالت وجودی است كه از نظر كیركگور انسان را به ایمان می‌رساند، او ایمان و باور به خداوند را راه گذر از ناامیدی می‌دانست، فیلسوفان چپگرا از منظری دیگر آن را در عصیان علیه جامعه طبقاتی دانسته‌اند، اما در هر حال آنچه مسلم است این است كه یأس و افسردگی چشمی می‌دهد برای دیدن جهان بدون پوشش، جهانی لخت كه تمام زرق و برق‌های زندگی مدرن آن را از رسوایی‌اش نجات نمی‌دهد.

    در چنین حالتی افسردگی زمینه میل به تحول، تازگی و یافتن آنچه در درون نهفته است، می‌شود. افسردگی می‌شود نقطه عزیمتی برای یافتن امر تازه، اصیل و بامعنا. یافتن دیگری و عشق، یافتن یك عمل یك حركت كه معنای زندگی را روشن می‌كند.

    در خود روان‌شناسی هم شاخه وجودی و معنا درمانی كه بر آمده از فلسفه وجودی است با چنین باوری با انسان افسرده روبه‌رو می‌شود.

    افسردگی در همه جای دنیا در شهرها بیشتر از روستا‌هاست، موقعیت متزلزل زندگی مادی، درگیری‌ها، تكرار و منحصر به‌فرد نبودن، یكسان‌سازی بی‌پرده جامعه سرمایه‌داری، مصرف‌گرایی و محدود‌شدن انسان و آرمان‌هایش در خلاقیت مصرفی و معنا یافتن زندگی در كالا، خود از جمله عواملی است كه انسان شهری را مدام در معرض شكست، بی‌اعتمادی و بی‌معنایی قرار می‌دهد. همین بی‌معنایی و احساس شكست باعث می‌شود ناامیدی و یأس رشد كند.

    شهرهای امروز مملو از افسرده‌های خیابانی شده‌اند. افسرده‌هایی كه شهر را تسخیر كرده‌اند و فضای عمومی را تبدیل به ابراز حال خصوصی خود كرده‌اند؛ البته كه در روستاها هم افسرده كم نیستند، اما افسردگی آنها بی‌ربط به وضعی نیست كه شهرها برای موقعیت كاری و هویتی آنها ساخته‌اند.

    با وجود این، اندوهی ژرف، انسان را از آن جهت كه انسان است، تهدید می‌كند؛ اما شهرها در توسعه همه چیز موفق بوده‌اند از جمله مالیخولیا و طبع سودایی. این اختراع و محیط دوست داشتنی انسانی (شهر) علاوه بر تكثیر و ارتقای لذت (انواع لذت) در ارتقا و تكثیر غم (انواع غم) هم توانا بوده است.

    به خیابان‌ها، كافه‌ها و رستوران‌ها، به مترو و اتوبوس و تاكسی كه نگاه كنید، افسرده‌ها را می‌بینید كه از در و دیوار شهرتان بالا می‌روند؛ اما باید ایمان داشت كه اگر بناست محیط زندگی شما بهتر و عمیق‌تر درك شود تا جامعه‌ای بهتر ساخته شود، اگر بناست چیزی تغییر كند، این تغییر بدون این دست درگیری‌های ذهنی ممكن نیست افسرده‌ها پیشگامان امیدواران آینده‌اند.

    آنها با نگاه سودایی و پرعمق خود شك‌شان را به معنای زیستی كه همه در آن غرق هستیم اعلام می‌كنند؛ ناامیدانه، اندوهبار و كم‌حرف، اما رؤیایی و پر تخیل، معنا را جستجو می‌كنند.

    اساسا این كم‌حرفی افسرده‌ها نشانه رویاداری آنهاست؛ این آدم‌های پر حرف‌اند كه رویا ندارند. شرایط بهتر را طلبیدن و در منفعل‌ترین حالت زشتی آنچه همه ما در آن زندگی می‌كنیم، هشدار‌دادن پیام همان همشهری ساكت و غمگین به ماست.

    از این پس اگر سوار وسیله نقلیه عمومی هستید و مردی را می‌بینید كه در حین رانندگی، سرش را گرفته و عمیقا بی‌توجه به ظواهر و زیبایی‌ها در فكرش فرو رفته به او خوب نگاه كنید، او می‌تواند همان كسی باشد كه راه جدیدی می‌زاید، اگر زن مسن و سودازده‌ای را می‌بینید كه با نگاه خود دست‌های چروكیده‌اش را می‌جورد نزدیكش بروید و از او چیزی بپرسید؛ اگر هیچ هم نگوید باز هم پرده از رازی برداشته، او به رازهایی آگاه است كه شما نمی‌دانید.

    اگر می‌توانید از آن جوان گوشی به گوش غمگین كه آه می‌كشد، بپرسید از چه آه می‌كشد. او به شما واقعیتی درباره شهر شما خواهد گفت كه زیر بار خریدها و شوخی‌ها و خوشگذرانی‌های گذرایتان هیچ‌گاه آن را نمی‌فهمید، افسرده‌ها را طرد نكنید به دلیل افسرده بودن، آنها در اندوهی ژرف در پی معنایند، در فقدانی تلخ در پی آن وجود مانا هستند، مگر شما نیستید؟





    علیرضا نراقی - جام جم


    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. 2 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •