توحید در قانونگذاری
توحید به معناى یکتا و یگانه دانستن یا اعتقاد به یکتایى و یگانگى خداست (فصلت/6). توحید به این معنا داراى مراتبى است و توحید کامل یعنى یکتا دانستن خداوند در تمام مراتب آن (ذاتی، صفاتی و افعالی) و نیز یکتا دانستن در اصول و فروع تمام این مراتب. از جمله مراتب توحید افعالی که عبارت است از: توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، و توحید در مالکیت.
توحید در ربوبیت نیز داراى فروع و شئون مختلف است که عبارت است از: توحید در حاکمیت (ولایت)، توحید در تشریع، توحید در اطاعت، توحید در عبادت و... حق تشریع برای خداوند از دو طریق قابل اثبات است: یکی ربوبیت خداوند و دیگری ولایت خداوند.
یک: ربوبیت خداوند
بر اساس توحید در ربوبیت، هر امرى که در جهان محقق شده و سهمى از هستى داشته باشد، به خدا اسناد پیدا مىکند و علت آن خداست؛ خواه آن امر، از امور حقیقى (یونس/ 29؛ رعد/ 31) باشد یا اعتبارى (انفال/ 17)؛ به عبارت دیگر، اگر علت که خداست، کار حقیقى انجام دهد؛ مثلاً درخت یا انسان را بیافریند، ربوبیت او تکوینى است و اگر کار اعتبارى انجام دهد؛ مثلاً قانون مالکیت را وضع کند، ربوبیت او تشریعى خواهد بود. بنابراین، ربوبیتخداوند عام است و شامل تمام امور حقیقى و اعتبارى مىگردد (ر.ک: جوادی آملی، ولایت در قرآن، 212).
از آنچه بیان شد، استفاده مىشود که قانونگذارى در انحصار خداست و او در تشریع، یگانه است و منشأ این حق نیز از ذات او (اراده الهى) ناشى مىشود که مظهر خالقیت، مالکیت و ربوبیت است و عالم به تمام مصالح و مفاسد مخلوقات خود مىباشد و چون قانون براى تأمین نیازهاى واقعى بشر و شکوفا ساختن استعدادهاى اوست، قانونگذارى منحصر در اوست؛ یعنى چون انسانها شرایط لازم براى قانونگذارى را ندارند، نمىتوانند قانونى عادلانه وضع کنند.
خداوند میفرماید: (وَمَنْ لَمْ یحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْکافِرُون) (مائده/ 44)؛ «هر که بر وفق آیاتی که خدا نازل کرده است حکم نکند، کافر است»، و در آیهای دیگر (سوره مائده آیه 47) نیز تعببر «فاسقون» آمده است؛ یعنى حکم به غیر آنچه خداوند فرو فرستاده است، یا کفر است یا فسق یا ظلم؛ چون مخالف با حق تشریع الهى و انکار آن است.
خداوند میفرماید: (وَأَنِ احْکمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ یفْتِنُوک عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیک... ان الحکم الا لله)(یوسف/ 40). جمله اخیر چندین بار در قرآن تکرار شده و داراى مفهومی وسیع است؛ زیرا «حکم» به معنى قانونگذارى، حکومت و قضاوت و حکم تکوینى و... آن استعمال مىشود (حکم الله على قسمین: الاول، قضاء و قدره وهذا لا مفر منه للانسان . الثانى، حلال الله وحرامه المعبر من کل منهما بالحکم الشرعی... والمراد بالحکم الله المعین الثانى وانه تعالى هو مصدر التشریع (تفسیر کاشف، 4/ 315، ذیل آیه 40 یوسف).
بر اساس آیه (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکمْ مَنْ یهْدی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یهْدی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لایهِدِّی إِلاَّ أَنْ یهْدى فَما لَکمْ کیفَ تَحْکمُونَ) (یونس/ 35)؛ «بگو آیا از معبودهاى شما کسى به سوى حق هدایت مىکند؟ بگو تنها خداوند به حق هدایت مىکند. آیا کسى که هدایت به سوى حق مىکند، براى پیروى شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمىشود...؟». کسى که حق مىگوید و به سوی حق دعوت مىکند، باید نسبت به کسى که به حق هدایت نمىکند، ترجیح داده شود؛ چون تنها خداست که به حق دعوت مىکند و بتها و دیگران به حق دعوت نمىکنند. پس باید خداوند را در تشریع مقدم داشت و او را شایسته قانونگذارى دانست.+↓↓
علاقه مندی ها (Bookmarks)