سلام
جمعه بود ؛ مثه همیشه از مصلی می اومدیم اما این بار با دو نفر از دوستان از مسیری که اونا میرفتن رفتم . بهشون گفتم من هم با شما میام چون خونۀ همشیره ام تو محلۀ اونا
بود . با همدیگه راه افتادیم ،پیاده و صحبت کنان. تا رسیدیم به نزدیکی های محلۀ دوستان. یکی از رفقا داشت از مجلس ختم فامیلاشون میومد ، مارو که دید اومد پیشمون و
سلام علیک واحوال پرسی کردیم و ما شدیم 4 نفر. و راه افتادیم به سر کوچۀ همین رفیقمون که رسیدیم ایشون سوالی در مورد ارشد و امتحان و دانشگاه پرسید وما ایستادیم تا
جواب بدیم. خیابون اصلی بود. همین طور که صحبت میکردیم یه موتور سوار اومد و کنارمون نگه داشت روی موتور شروع کرد به بد و بیرا گفتن. دوستان ناراحت شدند و
یکی خواست بره طرفش دستشو گرفتم گفتم بیا این ور. بعد به اون موتور سوار گفتم باشه آقا ما داریم رفع زحمت میکنیم. دوستامو کشوندم داخل کوچه؛ ناراحت شده بودن.
بهم گفتن چرا این کارو کردی. میخواستم ادبش کنم و همچین حرفایی زدن. بهشون گفتم فرض کن میزدیم که چی؟ اینا کارشون اینه. براش فرقی نداره. اگه چند نفر ببینند که
شما با چنین فردی دعوا کردی بهت چی میگن؟ انتظار اجتماع از شما که تحصیل کرده اید بالاست و إلا کسی از این ارازل انتظاری جز این نداره. شماها بافرهنگ هستین و
باید اول خودتونو کنترل کنین. باسواد و مودب هم خودشو درگیر ارازل و اوباش کنه که نمیشه. باید با عقل و منطق جوابشو بدی و اگه میبینی که با منطق آروم و قانع نمیشه
{که اکثر ارازل اینجورین} جو رو آروم کن. کار اون ایجاد اغتشاش است و کار تو فرهنگ سازی. با دعوا آبروی تو می رود نه اون.چون اون به هدفش رسیده اما تو شکست
خوردی. هر کسی بنا به آموزش و موقعیتش کاری رو انجام می دهد. در این دعوا تو چیزی رو ثابت نمیکنی که بگی یه نکتۀ آموزنده توش هست. با دعوا نه اون به راه میاد و
نه تو به هدفت می رسی.
این قسمت رو اینجا اضافه میکنم چون نیت بچه مسلمون از اینجا نشئت میگیره:
آقای ما مولا علی (ع) است که وقتی روسینۀ عمرو نشست و عمرو تف کرد مولا بخاطر ناراحتیش سرش رو قطع نکرد تا کارش خدایی باشد. در جایی باید فرهنگ سازی کرد و در جایی نبرد.آیه ای دربارۀ مرد تکرار نشدنی تاریخ:
«أشداء علی الکفار و رحماء بینهم»
علاقه مندی ها (Bookmarks)