باغ گام هاي از دست رفته ؛ پيتر آيزنمن به قلم آنتونيو ساجيو
پروژه Il giardino dei passi perduti يا " باغ گام هاي از دست رفته " در محوطه موزه كاستلوِچيو در شهر ورونا در ايتاليا، توسط گروه معماري پيتر آيزنمن انجام گرفته است. موفقيت اين طرح، بي شك بدون تحقيقات و دست آوردهاي آيزنمن از پروژه اي كه پيش از اين در بخش كانارجيو در ونيز داشته است، غير قابل تصور مي باشد.وي در سال 2004 ، در حدود 26 سال پس از پروژه ونيز، به ورونا آمد و بسياري از نكات به دست آمده از اين مسير تحقيقاتي ِ كهنه را در اين پروژه توسعه بخشيد. اين معمار بزرگ، به جاي استفاده از طريقي براي نمايش خود و كارهايش به بياني متواضع تر و در عين حال جاه طلبانه به ايده هايش پرداخته است.وي بارها گفته است : " مي خواهم به خاطر ايده هايم مرا به ياد بياورند. " فضاها، فاصله ها، سازماندهي ها و قطعات اين پروژه، نشانگرهايي از تفكر وي مي باشند كه در برش ها و پلان ها پديدار گشته اند ؛ از كانارجيو تا سانتياگو د كامپوستلا . در اين باغ نيز، شبكه ها و بيان تاريخي لايه بندي ها، الفباي شكل گيري پلان را تشكيل مي دهند ؛ اما در جلوه اي متفاوت و با شهودي خالصانه و تقريبا خفيف در ميان عناصر اين باغ وضوح مي يابند.از طرفي ديگر، اين پروژه، يكي از قوي ترين نمادهاي باورها و اعتقادات آيزنمن مي باشد. براي او، معماري همچون عملي حياتي و بحراني ست. در واقع، منشا مفهومي اين طرح، نهفته در آگاهي از باريكي ديوارهايي ست كه با عتيقه هاي دروغين در 1920 پوشانده شده اند و فضاي نمايشگاهي بزرگِ اسكارپا در طبقه همكف موزه را از باغ جدا مي سازند.اين ديوار كه توسط آيزنمن همچون ديافراگمي غير مادي و جزئي ديده شده است ؛ به وي اجازه داده است تا فضاهاي نمايشگاهي داخلي را با پلازاهاي نمايشگاهي خارجي اي كه در باغ قرار داده است، در ارتباط بشمارد. به اين طريق، پنج فضاي نمايشگاهي داخلي و به همين تعداد، پلازاهاي خارجي ديالكتيكي ميان منفي و مثبت، برون و درون و فرورفتگي ها و بيرون آمدگي ها به وجود مي آورند.در تعاملي ميان آيزنمن و تالار اسكارپا، " معماري منتقدانه " ي آيزنمن با ريشه هاي قوي و بنيادي اش ، با شبكه هاي نازك، نوراني و تاثير گذار از " معماري شاعرانه " پوشانده مي شود. آيزنمن عنصر جزئي و ظاهرا پيش پا افتاده اي را از تالار اسكارپا انتخاب مي كند : خطوط باريكي از معماري ونيزي كه در سراسر مسير بازديدكنندگان كشيده مي شود و به شكلي پويا، توالي رويدادهاي موزه را ريتم مي بخشد.آيزنمن به درستي، ماهيت اين خطوط سفيد بر روي كف ِ موزه را احساس كرده است : اين ها ايده اند ؛ تلويحي از اسكارپا ؛ بياني ضمني از آن كه، موزه به پايان نرسيده است ؛ محصور در ديوارهايي خشك ؛ بلكه به بيرون از پوسته ي خود گسترش يافته ؛ به درون شهر ؛ در ميان جو ؛ به سمت تاريخ.آيزنمن هوشمندانه به انتقاد و بالاتر از آن به احساس ِ درك ِ قدرت و اهميت اين نشانه ها رسيده است و از آن ها در بسط پلان طرح خود استفاده جسته است.وي اين خطوط را در پلان و برش ها به حركت درآورده است تا به مفصل بندي باغ بپردازد ؛ تپه هاي كوچك و گذرهايي كه شاهراه اصلي را مي سازند و در عين حال از اسكارپا مي گويند ، از معمار و از امكان احتمالات بزرگ در معماري جهان.
Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti

Il giardino dei passi perduti