داستان نویسی گروهی

[solinaz]

داستان نویسی گروهی یکی از شیوه های پرطرفدار داستان نویسی در دنیا محسوب میشود، بدین ترتیب که تعدادی افراد مشخص با مشارکت هم یک داستان را از ابتدا تا انتها نگارش میکنند.

مثال:
نفر اول : خسته و کوفته وارد خونه شدم و دیدم پنجره ی رو
نفر دوم : خسته و کوفته وارد خونه شدم و دیدم پنجره ی رو به کوچه باز هست، با همون حالت خسته کنجکاو شدم
نفر سوم : خسته و کوفته وارد خونه شدم و دیدم پنجره رو به کوچه باز هست با همون حالت خسته کنجکاو شدم که از پنجره بیرون رو ببینم و درست وقتی به
.
.

هم اکنون بر آن شدیم تا در کنار تاپیک های اختصاصی شعر و داستان نویسی اعضا و با همکاری فعالان انجمن ادبیات به نگارش داستانی گروهی بپردازیم.
مجموعه نویسندگان هر داستان از قبل مشخص شده است و اسامی آنها را میتوانید در انتهای پست اول تاپیک ها مشاهده کنید،
بعد از پایان یافتن مراحل نگارش جهت انتخاب نامی مناسب برای داستان، از نویسندگان عزیز نظرخواهی به عمل خواهد آمد.
دوستانی که تمایل دارند در داستان نویسی گروهی مشارکت کنند جهت ثبـت نـام از طریق ارسال پیغام خصوصی اقدام بفرمایند.

قوانـیـــــــن:

- ابتدا باید کل داستان رو در پست خود کپی کرده و در ادامه یک خــط به آن اضافه کنید.

- بخشی که در هر پست به داستان اضافه میکنید رو مانند مثال بالا حتما به صورت (Bold) قرار بدید.

- هر کاربر داستان رو از انتهای آخرین پست ادامه خواهد داد و امکان ارسال دو پست متوالی توسط یک کاربر وجود ندارد.

- در صورت ارسال دو پست به صورت همزمان و یا خلاف قوانین ، داستان رو از ادامه ی پست اول بنویسید.

- از کشیده نویسی ، رنگی کردن نوشته ها ، استفاده از شکلک و کاراکتر هایی مثل "..." خودداری کنید.

- داستان رو در حد یک خط ادامه بدید .ولی اگر یک خط تبدیل به نیم خط و یا دو خط شد موردی ندارد ( تبدیل به پاراگراف نشه)

- در داستان از شخصیت های سیاسی و حقیقی و همینطور از کلمات ناشایست استفاده نفرمایید و درنظر داشته باشید هدف نگارش داستانی ادبی میباشد .

- انتظار میرود کاربران در هنگام مشارکت در این تاپیک، قوانین کلی انجمن را رعایت کنند.

یه خواهش دیگه اینکه دراین تایپیک به غیر از ادامه ی داستان چیزه دیگری ننویسید.
داستان شماره ی یک:برو پایین

[solinaz]

به نام خدا

تلق...تلق...تلق...
-پس این دکتر چرا نمیاد؟
دیگه واقعا کلافه شده بودم. دوباره کتابم رو برداشتم تا چند صفحه ای بخونم..." کشتن موش در یکشمبه" ...عجب عنوانی! امروز چند شنبه بود؟

[کتایون50]

تلق ...تلق...تلق... -پس این دکتر چرا نمیاد؟ دیگه واقعا کلافه شده بودم.دوباره کتابم رو برداشتم تا چند صفحه ای بخونم..."کشتن موش در یکشمبه"...عجب عنوانی!امروز چند شنبه بود؟نا خود آگاه یاد اون شبی افتادم که یه موش توی سینک ظرفشویی دیده بودم .از یاد آوری اون صحنه پشتم لرزید وچندشم شد.

[مهندس نوجوان]

تلق ...تلق...تلق... -پس این دکتر چرا نمیاد؟ دیگه واقعا کلافه شده بودم.دوباره کتابم رو برداشتم تا چند صفحه ای بخونم..."کشتن موش در یکشمبه"...عجب عنوانی!امروز چند شنبه بود؟نا خود آگاه یاد اون شبی افتادم که یه موش توی سینک ظرفشویی دیده بودم .از یاد آوری اون صحنه پشتم لرزید وچندشم شد. صدای فریاد مریضی که قبل از من توی مطب بود رشته افکارم را پاره کرد...

[کتایون50]

تلق ...تلق...تلق... -پس این دکتر چرا نمیاد؟ دیگه واقعا کلافه شده بودم.دوباره کتابم رو برداشتم تا چند صفحه ای بخونم..."کشتن موش در یکشمبه"...عجب عنوانی!امروز چند شنبه بود؟نا خود آگاه یاد اون شبی افتادم که یه موش توی سینک ظرفشویی دیده بودم .از یاد آوری اون صحنه پشتم لرزید وچندشم شد. صدای فریاد مریضی که قبل از من توی مطب بود رشته افکارم را پاره کرد...

به گمانم زائو بود باز رفتم تو فکر وخیال .فکر اولین باری که یه زایمان رو اداره کرده بودم وخوب وعالی کارم رو انجام داده بودم.انگار همین دیروز بود.

[بلدرچین]

ببخشید این جزء برنامه های اتیه گروه داستان نویسی هستش لطفا خواهشا از تمامیه دوستان تقاضا دارم دیگه هیچ پستی به این صورت ندن...
این جوری گروه داستان باید حذف بشه.کسانی که علاقه به داستان نوشتن دارن بیان توی گروه تا همه یک جا باشیم...
لطفا دیگه پستی مربوط به داستان نوشتن فردی یا دو نفری یا گروهی ندید.