. منبع : خاطره ای از ۲۵ سال بعد (از وبسایت شخصی پوریا ناظمی).
دنیای فناوری با سرعتی باورنکردنی به پیش می تازد. ظاهر و باطن زندگی و نگاه و افکار ما درباره شرایط لازم برای زندگی کردن آنقدر لایه به لایه تغییر میکند که خیلی وقتها نمی توانیم متوجه این تغییرات شویم مگر اینکه دو زمان مختلف را با شرایط و ویژگیهایش با هم مقایسه کنیم. برای مثال از حضور تلفن همراه در زندگی روزانه مردم ایران حدود ۱۵ سال می گذرد. اما همین زمان کوتاه آنقدر به نظر طولانی می رسد که خیلیها حتما یادشان نیست آن وقتها که تلفن همراه نبود چطوری زندگی میکردند. اعتیاد ما به موبایل ۱۵ سال طول کشید اما از وقتی در دام اینترنت افتادیم تا امروز فقط ۷ سال زمان برد. حالا این را داشته باشید تا برایتان بگویم که اعتیاد ما به عابر بانکها از حدود ۴ سال پیش آغاز شد و اگر همین روند ادامه داشته باشد من تا سال آینده یادم نخواهد آمد که چطور باید از یک کیبورد و موس استفاده کنم چون تبلتی که تازه هدیه گرفتهام دارد بدجوری نگاه من را به دنیا عوض میکند.
خب همین موضوعات و نزدیک شدن به نوروز امسال من را به فکر انداخت که مثلا ۲۵ سال دیگر مردم تعطیلات نوروز چه کار میکنند؟ این شد که از پوریا ناظمی که بین ما از همه خیال پردازتر بود خواستم تا داستان یک سفر نوروزی در سال ۱۴۱۶ را برایمان تعریف کند. راستش را بخواهید آنقدر از شنیدن این داستان لذت بردم که حیفم آمد شما هم این داستان را نخوانید. پس با دانش فضایی همراه شوید و ساعتهایتان را ۲۵ سال بکشید جلو!
۲۵ سال بعد٬ هتل فضایی گراند اوربیت٬ اتاق شماره ۱۸
هزار راز و رمز پشت مراسم نوروز قرار دارد اما در کنار همه آنها برای کسی که یک سال را سخت و بدون وقفه کار کرده و گاهی ۱۴ تا ۱۵ ساعت در روز به کار مشغول بوده یکی از مهمترین وجوه نوروز٬ تعطیلات آن است. از ابتدای امسال با مدیرانم قرار گذاشته بودم که من در طول سال هر روز و تمام وقت برایتان کار میکنم اما به جای مرخصیهایی که نمیروم ماه اول سال بعد را دست از سرم بردارید. پس از چانهزنیهای فراوان موافقت حاصل شد و قرار شد نوروز امسال تعطیلات من از ۵ روز به یک ماه افزایش پیدا کند.
پس از یک سال کار سخت شاید چشماندازی از یک تعطیلات یک ماهه جذابترین منظره پیش رو باشد. برای خیلیها تعطیلات یا مرخصی یعنی ماندن در خانه و خوابیدن تا لنگ ظهر. میتوانی در منزلت استراحت کنی، هر از چندگاهی تصویر دیوار مقابل را تغییر بدهی تا چشماندازی از دریا و یا کوهستان و یا حتی وسط کویر را برایت به نمایش بگذارد و سیستم مرکزی تهویه منزلت هم آب و هوای آنجا را شبیهسازی کند.
البته باید مراقب باشی که اسیر شوخیهای دوستانت با این سیستم محیط نما نشوی. چندی پیش یکی از دوستانم تعریف میکرد که یک اپوننت هیجانانگیز را برای سیستم منزلش هدیه گرفته بود که محیط اقیانوس را شبیهسازی میکرد. او هم برنامه را اجرا کرده بود. اولش همه چیز هیجان انگیز بود، دیوار انگار یک باره زیر آب فرو رفت، سر و کله جانورهای دریایی پیدا شد ولی کم کم بخش جالب و شوخی شرورانه دوستانش نمایان شد. آنها شبیهسازی آب و هوا را هم به این منظره اضافه کرده بودند و در نتیجه اول رطوبت خانه بالا رفت و سپس سیستم اطفای حریق منزل که در تمام خانه مستقر است و به طور عادی رطوبت را هم تنظیم میکند دیوانه وار شروع به ریختن آب در منزل کرد. شانس بزرگ این بود که او سیستم عامل مدیریت هوشمند منزل را به روز کرده بود و در این سیستم تمام بخش های الکترونیکی خانه که عملا همه چیز را شامل میشود، در چنین شرایطی در حالت دفاعی قرار میگرفت و آسیبی نمیدید اما چند هفته ای درگیر خشک کردن خانه و مبل و بقیه چیزها شد.
۲۰ یا ۳۰ سال پیش چنین سیستمهایی را یا باید در فیلم های علمی تخیلی مییافتی و یا در خانه های افراد ثروتمند. یادم هست آن موقع میگفتند در دیوار خانه بیل گیتس – مدیر و بنیانگذار شرکت مایکروسافت – چنین دیواری وجود دارد. اما به محض اینکه اولین نسخههای تجاری وارد بازار شد قیمتها به شکل غیر قابل باوری کاهش پیدا کرد. الان دیگر این بخشی از خانه حساب میشود و آن قدر عادی شده که در آن زمانها استفاده از اینترنت امری عادی شده بود. البته علت رواج این سیستم فقط بخش تفریحی آن نبود. دیوارهای دیجیتال به بخشی از سیستم ارتباطی خانههای هوشمند بدل شدند. آنها نه تنها فضاسازی انجام میدادند که عملا جایگزین صفحات نمایش مختلف شده بودند، نمایش وضعیت بخشهای مختلف خانه، فهرست کارهای شبکه، نمایش تلوزیون خانگی و همه چیز به این دیوارها منتقل شده بود و خوبی آن هم این بود که برای ارتباط با آن احتیاج به واسطه نبود.
بخشی از دستورات به شکل صوتی منتقل میشد و عملا خانهها الان قابلیت حرف زدن را داشتند. حدود ۲۵ سال پیش شرکت اپل در یکی از مدلهای تلفنهای محبوب آن دوران که سر و صدای زیادی هم به پا کرد و به نام آیفون4اس به بازار آمد، سیستم گفتگوی شخصی شدهای به نام سیری را معرفی کرد. فرق این سیستم با فرمانهای صوتی قبلش این بود که از هوش مصنوعی استفاده میکرد و با لهجه، کلمات و طرز حرف زدن صاحبش ارتباط برقرار میکرد. سیری به سرعت رشد کرد و خیلی زود در بقیه سیستمها مثل تلفنهای همراه٬ تبلتها و کامپیوترها و حتی سایتهای اینترنتی توسعه پیدا کرد و وقتی مدیریت هوشمند خانهها قرار شد عمومی شود٬ این سیستم بخش جداییناپذیر آن شده بود. در این مدت آن قدر سریع رشد کرد که گاهی کاربرها یادشان می رود با ماشین حرف میزنند.
بخش دیگری از دستورات را میتوان به راحتی با حرکت دادن دست در فضای آزاد انجام داد. برای ورق زدن روزنامههای الکترونیکی، انتقال عکسها و هر چیزی که زمانی برای انجام آن نیاز به موس و بقیه رابطها بود الان فقط کافی است دستت را در هوا تکان دهی. البته این فناوری هم خیلی قدیمی شده و خیلیها معتقدند باید به زودی نسل جدیدی از آن معرفی شود.
ایده این طرح به زمانی بازمیگشت که بیش از دو دهه پیش، کنسول های بازی وی2 به حسگرهای حرکتی مادون قرمز مجهز شده بودند. این حسگر را جلوی تلویزیون قرار می دادید و این حسگر میتوانست حرکات بدن شما را ثبت و به واسطه بازی منتقل کند. موجی جدیدی از اعتیاد به بازیهای کامپیوتری به وجود آمد و البته برخلاف نسل قبلی بازیهای کامپبوتری که همیشه کلی از پزشکان به خاطر کم تحرکی و عوارضی نظیر چاقی برای کاربرها٬ با آن مخالفت میکردند٬ از آن استقبال شد. چون در این بازیها باید مثل جهان واقعی تحرک داشته باشید و مثلا اگر در یک مسابقه دو این بازی شرکت میکردید باید دو درجا میزدید تا سیستم متوجه شود که در حال دو هستید یا کسانی که بوکس بازی میکردند عملا روی به روی تلویزیون باید به حریف فرضیاشان مشت میزدند و جاخالی میدادند.
سیستم پردازش دستورهای حرکتی بر همین مبنا استوار شدند. همه خانه به حسگرهای فروسرخ مجهز شد و بنابراین در محیط خانه هر جایی میتوانستید با فعال کردن آن و با حرکت دادن دستهایتان دستورات لمسی را انجام دهید. ترکیب این سیستم با دیوارهای دیجیتال عملا هر خانهای را میتوانست به یک ورزشگاه یا محیط کار تبدیل کند. البته این حسگرها وقتی کار پردازش دستورات صاحبخانه را انجام نمیدادند تبدیل به سیستم امنیتی میشدند و میتوانستند همه خانه را زیر نظر داشته باشند و هر نفوذ احتمالی را به صاحب خانه اطلاع دهند. ولی خب هنوز هم خیلیها از این سیستم ناراضی هستند و فکر میکنند فناوری به روز جلو نرفته است. آنها انتظار داشتند تا الان سیستم کامل هولوگرام سه بعدی به این مجموعه اضافه شود.
البته این توقع زیاد هم نابجا نیست٬ چون زمانی که ژاپن برای میزبانی جام جهانی ۱۵ سال پیش (۲۰۲۲) پیشنهادش را مطرح کرد، قول داده بود که سیستم هولوگرام را آن قدر توسعه دهد تا بازی های آن سال به طور هولوگرامیک همزمان در ورزشگاه های منتخب جهان پخش شود. اما به هر حال فیفا تسلیم دلارهای نفتی قطر شد و میزبانی آن سال را به این کشور داد تا یکی از بیرمقترین جامهای جهانی برگزار شود. برخی از کارشناسان میگویند اگر ژاپن میزبانی را میگرفت آن فناوری به قدری سریع توسعه پیدا میکرد که الان همه خانهها مجهز به سیستم هولوگرام سه بعدی شده بود اما فعلا فقط به طور محدود و در برخی شرکت ها قابل دستیابی است.
اما من در گروه اول که خانه خودشان را به هر جای دیگری ترجیح میدهند، جایی نداشتم. یعنی راستش را بخواهید اصلا از ماندن در خانه لذت نمیبرم. برنامه من برای تعطیلات هیجان انگیزتر از بازی کردن با سیستم خانه هوشمند است. الان که به سن بازنشستگی نزدیک شدم هنوز یکی از رویاهای قدیمیام تحقق پیدا نکرده و آن سفر به فضا است. از بچگی آرزوی سفر به فضا داشتم و همین باعث شد تا رشته و کاری در زمینه علم پیدا کنم. ریاضیات خواندم و به روزنامهنگاری روی آوردم تا در باره علم بنویسم.
حتی در اوایل دوره کاری من هم سفرهای افراد عادی و غیر فضانوردان نیز به فضا امری عادی بود. میشد چند میلیون دلاری به روسیه پول داد تا شما را یک هفته به ایستگاه قدیمیفضایی ، که آن روزها مهمترین سازه بشر در فضا به شمار میرفت. بعدها شرکتهای خصوصی وارد این بازار شدند و انواع و اقسام سفرهای کوتاه و بلند فضایی طراحی و ارائه شد. قیمتها روز به روز پایین آمد اما خدمات دائما رشد کردند تا جاییکه دیگر واقعا میشد شبیه یک فضانورد واقعی بسیاری از هیجانات سفرهای فضایی را تجربه کرد.
الان دیگه پایگاههای پرتاب فضایی و فرودگاههای پروازهای زیر مداری نه تنها در اکثر کشورها که در بسیاری از شهرهای بزرگ بر پا شده است. قیمتها بر اساس خدمات جانبی متفاوت است اما در اثر رقابت و رشد فناوری آن چنان افتی داشته که قابل مقایسه با آن زمان نیست. اگر بخواهید به حساب پول ۲۵ سال پیش بگویید الان قیمت یک سفر درجه یک به زیر مدار که یک روز کامل طول میکشد و شامل بازدید از موزه فضایی، چند سمینار و شبیهسازی روی زمین و آزمایش های پزشکی و در نهایت پروازی ۳ ساعته به فضا و البته ۳ وعده غذای مفصل در بندرگاه و تعدادی عکس و یادگاری و ... است در حدود ۹ میلیون تومان در میآید. با تورمی که جهان در ۱۰ سال گذشته شاهدش بوده دیگر عددی دست نیافتنی نیست و در چند ماه میتوان به چنین پس اندازی رسید اما هیجان جای دیگری است.
از همان موقع و البته خیلی پیش تر از آن صحبت هتلهای فضایی در مدار زمین بود. شرکتهای توریستی فضایی وقتی علاقه مردم را دیدند برای سود بیشتر دست به رقابت در مدار زمین زدند و حدود ۱۰ سال پیش در همان مداری که زمانی قلمرو ایستگاه بینالمللی فضایی بود٬ نخستین هتل فضایی با امکانات کامل را به مدار زمین فرستادند. اما رقابت اصلی و کاهش قیمت ها از ۵ سال پیش شروع شد. و همان موقع بود که من این شانس را پیدا کردم که به تحقق رویای قدیمی ام نزدیک شوم.
هزینه چنین سفری هنوز بسیار بالا بود و من توان پرداختش را نداشتم. باید چیزی حدود یک میلیون دلار در حسابم پس انداز میداشتم که امکان پذیر نبود. البته این قیمت در مقایسه با هزینهای که برای مثال انوشه انصاری پرداخت کرده بود٬ اصلا رقمی محسوب نمیشد اما شغل من شغلی نبود که بتوان چنین پس اندازی از دلش در آورد. رویای من زمانی به واقعیت نزدیک شد که اولین پرواز زیر مداریم را انجام دادم و در عین حال از آن فرصت برای گفتگویی با یکی از مسولان طرح استفاده کردم. آن گفتگو در رسانههای عمومی منتشر شد و بازتاب خوبی پیدا کرد. وقتی مدیران آن مجموعه گردشگری فضایی سابقه طولانیم در گزارشگری در حوزه فضا را دیدند٬ پیشنهاد یک سفر شراکتی را دادند. قرار شد برای پکیج جدیدشان که در فروردین امسال برگزار میشود٬ من میهمان آنها باشم اما در عوض مجموعهای از گزارشها را برای آنها تهیه کنم که بتوانند در فیلمهای تبلیغی و مستندهایی که از این محصول جدید میسازند استفاده کنند. من هم قبول کردم و بدین ترتیب برنامه سفر نوروزی من شکل گرفت.
پکیج جدید که از دو سال قبل پیش فروشش تمام شده بود حال و هوایی ماجراجویانه داشت. این پکیج شامل یک برنامه دو هفتهای بود که البته پس از تایید نتایج آزمایشهای پزشکی آغاز میشد. در این برنامه یک دوره آموزش فشرده، بازدیدها و سمینارها و شبیهسازیها و ملاقات با دانشمندان و فضانوردان برجسته پیشبینی شده بود. در سفر اول – که من هم مسافر همان تور بودم- یکی از این ملاقاتها با اولین تیم فضانوردانی بود که قرار بود تا ۵ سال آینده عازم مریخ شوند. بالاخره جر و بحثهای فنی و سیاسی و اقتصادی به نتیجه رسیده بود و قرار بود ۵ سال بعد اولین سفر انسانی به مریخ انجام شود. سفری که بیش از ۲ سال طول میکشید و البته شامل فرود بر مریخ نبود. فضانوردان با کمک سفینهای که در مدار زمین سر هم شده و عملا شبیه به یک شهرک کوچک بود به مدار مریخ میرفتند. در آنجا ایستگاه کوچکی را در مدار مریخ نصب میکردند. بخش عمده ای از سازه این ایستگاه بخشهای اصلی خود سفینه مادر بود و پس از اقامت چند ماهه با سفینه بازگشت به زمین بازمیگشتند.
بخش دیگری از این بسته گردشگری شامل دو سفر زیر مداری بود که مسافران را بیشتر با شرایط بی وزنی و حال و هوای سفر آشنا میکرد. در سفرهای زیرمداری، مسافران مانند یک تکه سنگ به فضا پرتاب میشدند و بعد به سمت زمین سقوط میکردند. اما این تازه آغاز ماجرا بود و اوج هیجان جایی در درون هتل فضایی در انتظار مسافران خوشبخت این تور گران قیمت بود. این هتل برخلاف نسل اول هتلها یک بادکنک بزرگ با اتاقکها و پنجرههای کوچک نبود. غیر از بخش اقامت و غذاخوری که البته به سبک اولین حضور در فضا چندان مجلل نبود و در آن با غذاهای رایج فضانوردی از میهمانان پذیرایی میشد، یک اتاق رصد نیز در نظر گرفته شده بود. در این بخش که شبیه به یک زائده کروی از بخشی از بدنه هتل بیرون زده بود٬ اکثر دیوارهها را نوعی ماده ترکیبی شفاف یا شیشه فوق پیشرفتهای پوشانده بود که مقاومتش حتی از بقیه بدنه فضاپیما نیز بیشتر بود. این پوشش شفاف چشم اندازی وسیع و بینظیر از زمین در زاویههای مختلف در اختیار بازدیدکننده میگذاشت.
هتل هر ۹۰ دقیقه یک بار زمین را دور میزد و مناظر چشمنوازی از زمین که میشد آنها را با کمک تلسکوپهای مستقر روی عرشه در این بخش با بزرگنمایی بالاتری دید، نفس هر بینندهای را بند میآورد. وقتی هتل فضایی از فراز بخش شب زمین میگذشت٬ میشد خشم طوفان و آتشبازی رعد و برق را از ارتفاع بالا مشاهده کرد و یا زمانی که به نزدیکی دو قطب میرسیدند٬ اگر هوا تاریک بود میشد رقص پر ناز و کرشمه شفقهای قطبی را از فضا دید. اگرچه ارتفاع هتل به اندازهای نبود که بتوان زمین را به صورت کرهای کامل از آن دید اما همین تجربه بینظیر٬ زندگی هر گردشگر فضایی را که ساعتی در این اتاق به جهان زیر پایش مینگریست را حسابی تغییر میداد.
اوج این سفر استثنایی اما چیز دیگری بود. فراتر از هر رویا و تخیلی٬ فراتر از هر تجسم و بیانی٬ زمانی که برای اولین بار به توریستهای فضایی اجازه داده شد به راهپیمایی فضایی در خارج از سفینه خود بروند. این گروه اولین فضانوردانی از مسافران هتل فضایی بودند که میتوانستند لباس فضایی پوشیده و قدم در فضا بگذارند. سیستم پیشنهادی شبیه به صندلیهای جتداری بود که در ابتدای مسافرتهای فضایی و توسط بروس مک اندلس٬ یکی از فضانوردان شاتل فضایی امتحان شده بود با این تفاوت که این بار برای امنیت بیشتر، کنترل صندلی موتوری در اختیار اپراتوری در درون هتل فضایی بود. البته فضاگردان به اندازه کمی امکان مانور داشتند و میتوانستند زمان و نوع قرارگیری را مشخص کنند. قرار شده که همیشه دو فضانورد کار کشته از فاصلهای نه چندان دور مراقب اوضاع باشند تا فاجعهای فضایی اتفاق نیفتد.
اگر شما هم مسافر این تور فضایی خارقالعاده بودید٬ سوار بر این صندلی آرام آرام و بدون آنکه به جایی متصل باشید از عرشه هتل دور میشدید و خودتان تبدیل به قمری موقت برای سیاره مادری میشدید. تنها و بدون اتصال به جایی بر فراز گوی شگفتانگیز زمین شناور باقی میماندید و احساسی را تجربه میکردید که دیگر هیچگاه رهایتان نمیکرد.
این شاید آخرین ماجراجویی بزرگ زندگی من باشد اما اگر بعد از آن کار مهم دیگری انجام ندهم احساس میکنم چیزی را از دست ندادهام. برای همین هم خواستم تعطیلاتم حداقل ۳۰ روز باشد. نوروز امسال پس از تحویل سال در کنار هفت سینی کوچک عازم مدار زمین شدم و تا چند روز آینده که برخواهم گشت قصد دارم تا برای مدتی فقط این خاطره را در ذهنم تکرار و تکرار کنم تا به بخشی از وجودم بدل شود. این سفر تا چندی دیگر آن قدر ارزان خواهد شد که بسیاری از مردم طبقه متوسط خواهند توانست آن را به انجام برسانند اما درک این تجربه چیزی نیست که همه افرادی که آن را تجربه میکنند به دست آورند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)