يکي از آثار ماندگار شيخ بهائي کتابي است بنام نان و حلوا ، وي که درروزگار خود سرآمد بسياري از دانشمندان در رشته هاي مختلف بود و به همين مناسبت سخنان بسيار تا مرز گزافه و افسانه در عظمت و شخصيت وي آورده اند ، از حق نمي توان گذشت که شيخ رنج و زحمت بسياري در آموزش و تهذيب نفس براي رسيدن به اين مرحله بر خود هموار نموده است تا بتواند در تمام علوم دستي داشته باشد ، چنانکه به نقل از مقدمه ي ديوان شعر او آمده است :« ... در هر يک از جميع علوم و معارف زمان خود ( مانند طب ، رياضي ، حديث ، تفسير ، فقه و ديگر علوم رايج در آن زمان ) حتي در جفر و رمل و اعداد و طلسمات و ... کتابي جداگانه ، تاليف نموده ، و در هر علمي مقام استادي دارد ! » ( همان کتاب ص 83 )
اين چهره ي بسيار معروف ، به عبارت ديگر اين پديده ي شگفتي که مي توان از او به مرد هزار چهره نام برد ، ضمن اشتغال به انواع کارها و مسئوليت هاي سياسي و اجتماعي و مذهبي ، يکي از پرکارترين و برجسته ترين افرادي است که آثار علمي ، ادبي ، هنري ، رياضي و ديگر دانش هايي که با مسائل متافيزيک سر و کار دارند براي هر يک از آنها کتابي هر چند مختصر و کوتاه و مفيد – به زبان تازي يا پارسي و يا همراه با هم نوشته و از خود بر جاي نهاده است ، هر يک از آثار برجاي مانده ي شيخ نشانه اي بزرگ از استادي ، چيره دستي و مهارت و آشنائي وي در آن رشته از علوم و معارف مي باشد ، وي با زيرکي و کارداني هنرمندانه به انجام کارها ، پذيرفتن مسئوليت ها ، نوشتن کتاب ها پرداخته است و بدانگونه که اشاره شد با داشتن مسئوليت هاي فراوان به نگارش بسياري از دانسته هاي خود به زبان عربي و فارسي و حتي پاره اي از آنها را بصورت شعر در آورده است .
اگر شهرت شيخ بهائي به شعر و شاعري دامن گستر نشده است و تا مدت ها پس از مرگ وي اثري بنام ديوان اشعار بهائي گردآوري نشده بود ، شايد به اين دليل بوده است که : در دوره ي صفويه منزلت شعر و شاعري – جايگاه گذشته ي خود را از دست مي دهد ، و با اينکه بنيان گذار اين سلسله خود نيز شعر مي گويد و شاعر است و کتاب شعر او هم به زبان ترکي چاپ و منتشر شده است ولي بدلايلي که پس از اين بدان اشاره خواهد شد شعراي درباري و غير آن از سرودن شعرهائي که جز در مدح و منقبت پيامبر اسلام و چهارده معصوم و امامان شيعه باشد منع گرديدند ، در اين زمان شاعران اعتبار و موقعيت گذشته ي خود را ازدست داده بودند و اشعاري که شيخ بهائي سروده و يا به وي نسبت مي دهند ، در زمان خود او و حتي پس از وي به صورت کتابي جداگانه گردآوري نشده است ، مگر آنچه بطور پراکنده در تاليفات ديگران و سفينه هاي شعري آنان ديده و شناخته مي شود ، اين تعداد نيز شامل چند غزل ، تعدادي قطعه و رباعي و ابيات پراکنده اي بصورت مثنوي مي باشد ، برخي از پژوهشگران از جمله سعيد نفيسي در تلاشي که براي گردآوري ديوان شعر او بکار برد ، بر اين باور است که از بهائي سه کتاب جداگانه و مستقل به سبک مثنوي برجاي مانده است که از آنها بنام اشعار شيخ مي توان ياد کرد :
اشعار شيخ بهائي
1- منظومه اي به وزن و سياق و روش و حتي به لحن و زبان خاص مثنوي جلال الدين محمد بلخي معروف به رومي ، که در هيچ يک از ماخذ و تراجم ذکري از آن نشده و اندک اشاره اي بر آن وجود دارد ، و اگر در هنگام نگارش اين رسالت ناچيز دوست ديرين راسخ من اديب و شاعر روشن طبع آقاي يحيي ريحاني ، مرا به نسخه اي از آن که بدست آورده بود راهنمائي و ارشاد نمي کرد ، شايد هرگز به بودن چنين منظومه اي پي نمي بردم .
اين منظومه شامل 1434 بيت است که در منتهاي دل انگيزي ، به همان سبک خاص ( مثنوي ) سروده و در کمال شباهت به گفتار جلال الدين محمد مولوي است ( مقدمه ي ديوان ص 84 )
استاد نفيسي در مقدمه اي که بر ديوان شيخ آورده است ، شخصيت او را چنان مي نمايد که از تمام امکانات مادي و معنوي ، سياسي و اجتماعي و مذهبي برخوردار بوده است و با پرورش دانش آموختگان و عالماني که از مفاخر دنياي ادب و انديشه بويژه مسائل ديني چون فقه و حديث و تفسير ، انتظار مي رفت تمام آثار شيخ بويژه آنچه خود يا وسيله ي شاگردان برجسته ي او نگارش مي يافت و پس از بررسي ، شيخ آنها را تائيد مي کرد همچنان صحيح و سالم و دست نخورده برجاي مانده باشد تا مورد استفاده ي همگان قرار گيرد ، اما ( در کمال حيرت و تاسف مشاهده مي شود ) چنين اثري که گمان ندارم کسي توانسته باشد تا کنون بدين خوبي از آن سبک خاص پيروي کند ، و در منتهاي صراحت در آن سخن بگويد و مضامين عارفانه ، دقيق و دل نشين را در آن با نهايت آراستگي و گويائي پرورانده باشد و بدين گونه آشکارا در زبان پارسي سخني به شعر سروده باشد ، و از آن جا که وي داراي مسئوليت هاي مهم اجرائي و سياسي و مذهبي است ، با قدرت و بي پرده به نارسائي هاي فردي و اجتماعي بپردازد و هر مقامي را به چالش و حتي رسوائي تهديد نمايد ، بر اين اساس احتمال داده مي شود که : « شايد به همين دليل است که خود آن را جمع آوري نکرده است و در انتشار آن همت بکار نبرده است و تا بدين پايه اين منظومه که يکي از بهترين آثار نظمي عرفاي ايران مي تواند باشد گمنام و ناياب مانده است » ( همان کتاب )
در اين کتاب با اينکه آغاز و انجام آن حذف شده است و نام مولف يا نويسنده در ابتدا و انتهاي آن نيست ، اگر در سه جاي متن به مناسبت نام بهائي و انتساب اشعار به او نيامده بود ، ممکن نبود کسي تصور کند اين اثر ارزشمند از شخصيتي چون شيخ بهائي است ، اين مجموعه که مي رفت براي هميشه به فراموشي سپرده شود و يا بنام شخص ديگري معرفي و شناخته شود با اين بيت آغاز مي شود :
گر شما را غفلت و آلايش است پيش ما هم رحمت و بخشايش است
اين اثر بي نشان گويا قسمت پاياين آن را هم به هر بهانه اي حذف کرده باشند و يا همچنان نا تمام و نيمه کار بر جاي مانده و نويسنده فرصت اتمام آن را نيافته باشد و همچنان بر جاي مانده است .
از آنجا که در اين مجموعه شاهد پختگي مطالب بويژه هدفمند بودن آن هستيم باور خواهيم داشت که از نمونه کارهاي شيخ بهائي مي باشد ، بويژه آنگاه که با حکايت هاي تمثيلي داستاني را به تصوير مي کشد که برابر فرهنگ حاکم بر زمان شيخ مي توان آن را پذيرفت ؛ در اين حکايت شاهي دل به طوطي مي سپارد و براي بينائي و دانائي اش مي کوشد تا از تمام وسايل براي رسيدن به مقصود خويش استفاده کند ،
شاه علاوه بر عشقي که بر اين پرنده دارد ، او را براي کسب اطلاعات ويژه و صحيح از وضع جامعه هدفمندانه مي خواهد پرورش دهد ، از اين روي او را به کشوري دور نزد استادي چيره دست و ماهر مي فرستد تا از تجربيات و دانش و امکانات بهتر بهره گيرد .
شيخ در اين تمثيل نا تمام پايان کار را نشان نمي دهد و آخرين بيت اين مجموعه اين است :
لوح دوران شد ستي از نقش حق اي اي تو دفتر دار ، برگردان ورق
اين نسخه ي خطي گويا پس از مثنوي معروف به نان و حلوا نوشته شده باشد و چون به اتمام نرسيده است ، نامي هم بر آن نهاده نشده است ولي استاد نفيسي از اين مجموعه به تناسب سرگذشت طوطي و نقش آن از اين مجموعه بنام « طوطي نامه » ياد مي کند .
براي آشنائي با کارهايي که شيخ با شعر و شاعري انجام داده اند به بخش کوتاهي از اين مجموعه بسنده مي کنيم :
آن يکي طرار از اهل دوان رفت تا دکان بقالي روان
پس به آن بقال گفت : اي ارجمند گردکانت را هزاري گو ، به چند ؟
گفت : ده درهم ، هزار ، اي مشتري زودتر درهم بده گر مي خري
گفت : صد باشد به چند از گردکان ؟ گفت : يک درهم ، بهاي آن بدان
گفت : با من گو ، که ده گردو به چند ؟ گفت : آن را نيست قيمت اي فلان
گفت : يک گردو عطا فرما به من داد او را گردکاني بي سخن
باز کرد از او يکي ديگر طلب خواجه او را داد ، بي شور و شغب
گفت : بازم گردکاني کن عطا گفت بقال : از کجائي اي فتي ؟
گفت : باشد موطن من در دوان شهر مولانا جلال نکته دان
گفت : رو ، اي دزد طرار دغل ديگري را ده فريب از اين اجل
باد نفرين بر جلال الدين تو کو ، نمود اين نکته ها تلقين تو
شيخ با طرح اين تمثيل بصورت پيش درآمد و آمادگي ذهني و فکري مخاطب به نتيجه گيري پرداخته تا انچه خود مي خواهد و بکار شنونده مي خورد بدست آورد چنانکه در ادامه مي گويد :
اي تو کودن تر ز بقال دکان بي بهاتر عمرت از ده گردکان
گرکسي گويد که از عمرت به جا مانده چل سال دگر اي مرتجا
چند باشد قيمت ، اين چل سال را باز گو تا برشمارم سال را
فاش مي بينم که مي خندي بر او خوانيش ديوانه از اين گفت و گو
پاسخش بدهي که گر ملک جهان مي دهي نبود بهاي عشر آن
گر دهي صد ملک بي تشويش را مي فروشم ، کي ، حيات خويش را ؟
ليکن اي کودن ببين بي قيل و قال مي دهي مفت از کف خود ، ماه و سال
بين که اين ديو لعين بي تاب و پيچ مي ستاند روز روزت را به هيچ
آخر آن عمري که صد ملکش بها بود ، افزون نيست ، جز اين روزها
روزها چون رفت ، شد عمرت تلف نه تو را سرمايه ، نه سودي به کف
آن چه قيمت بودش از عالم فزون گو چه کردي ، و کجا باشد کنون ؟
اي دو صد حيف از چنين گنج گران کان ز دست ما برون شد بي گمان
اي هزار افسوس و عالم ها دريغ کافتاب ما نهان شد زير ميغ
اي دريغ از گنج باد آورد ما اي دريغ ، آن کو بفهمد درد ما ؟
دردها دارم به دل از روزگار محرمي کو تا کنم درد ، آشکار ؟!
در اين قسمت از منظومه سراينده در نقش شاعري متعهد و هدف مند ، نگاهي بر گرانبها ترين سرمايه ي هستي مردم روزگار خود دارد که چگونه و با چه انگيزه و در چه راهي از آن استفاده و بهره برداري مي کنند ، از اين روي با تمثيلي زيبا از ان ياد کرده و راه درک و فهم جامعه را نرم نرمک بسوي آن مي گشايد و با شيرين ترين توضيح و زباني دلنشين ارزش و اهميت عمر و زندگي را گوش زد مي کند .
2- از مجموعه هاي فرهنگي و ادبي جالب و جذابي که از شيخ برجاي مانده است و مانند ديگر آثار وي پر بها و گرانمايه است منظومه ايست که در کتاب کشکول شيخ بر جاي مانده است ، اين مجموعه نيز داراي همان ويژگيهائي است که از شيخ بر مي آيد و برازنده ي اوست ، محتوائي بس ژرف و قالبي سخت شگرف دارد ، نام منظومه را شير و شکر ناميده است ، شايد در اين نامگذاري هانگاهي بر ميل ترکيبي اين دو پديده داشته باشد و يا شيريني و جاذبه ي آن را در گرايش جامعه به ترکيب شير و شکر چنانکه اين رباعي را به بوعلي سينا نسبت مي دهند که در پاسخ برخي که وي را غير شيعه گفته اند سروده است :
تا باده ي عشق در قدح ريخته اند واندر پي عشق عاشق انگيخته اند
با روح و روان بوعلي ، مهر علي چون شير و شکر به هم در آميخته اند
اين مجموعه از نظر ظرف و قالب نيز چنان مي نمايد که دقت لازم در سرايش آن بکار رفته است و آن را در مثنوي بحر خبب که از بحور متداول شعراي عرب زبان بوده است سروده است چنانکه گوئي پيش از شيخ بهائي کسي از شاعران پارسي گوي در اينباب وارد نشده و بدين وزن مثنوي نسروده باشد ، اين مجموعه شامل 141 بيت است که بدين گونه آغاز مي شود :
اي مرکز دايره ي امکان وي زبده ي عالم کون و مکان ...
3- مثنوي ديگر و يا مجموعه اي به نام نان و پنير با 309 بيت شعر ، از سروده هاي زيبائي است که ان را با همان ظرافت و زيبائي کارهاي ديگرش به سامان برده است ، در اين مجموعه مي خوانيم :
اي که روز و شب زني از علم لاف هيچ بر جهلت نداري اعتراف
ادعاي اتباع دين و شرع شرع و دين مقصود دانسته به فرع
وآن هم استحسان و راي از اجتهاد نه خبر از مبدا و نه از معاد
بر ظواهر گشته قائل چون عوام گاه ذم حکمت و گاهي کلام
4- در آثار مکتوب و ادبي يا فرهنگي مذهبي شيخ به پند نامه اي شيوا ، با عنواني زيبا و عبرت انگيز از زبان گربه و موش ديده مي شود ، اين اثر به ياد ماندني هم که بنام : پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش ، شهرت گرفته است نخستين بار در مصر چاپ و انتشار يافته است .
5- اثر ديگري که از سروده هاي وي نام مي برند ، مجموعه شعري است در قالب چند فصل و چند حکايت تمثيل گونه بنام « نان و حلوا » که گويا شيخ اين مجموعه را در هنگام سفر به حجاز براي زيارت کعبه در بين راه و در اوقات فراغت سروده و نام آن را نان و حلوا نهاده است و در اين مجموعه گذر و نظري با هم خواهيم داشت تا به بهانه ي نان و حلوا و شرح آن از نگاه شيخ با ديدگاه و شخصيت واقعي او و نقشي که بر جامعه نهاده و از مردم و اوضاع حاکم بر ان بروي اثر نهاده است بيشتر و بهتر آگاه شويم .
شيخ بي آنچه تا بحال گفتيم گوئي اشعار و ابيات ديگري به صورت غزل و چندين رباعي پندآموز هم داشته و دارد ، هر چند مجموعه ي شعرهاي وي بصورت ديوان شعر از زمان زندگي و مدت ها پس از آن گردآوري نشده بود و با تلاش و کوشش شادروان سعيد نفيسي کليه ي آثار شعري تازي و پارسي او را زير عنوان « ديوان شيخ بهائي » با مقدمه اي در شرح حال وي چاپ و منتشر کرده است .
در اين مقدمه ، تعداد اشعاري که به شيخ نسبت داده شده است ، بر گرفته از مجمع الفصحاء و رياض العارفين روي هم رفته 261 بيت است و با آنچه بصورت مثنوي سروده و هر يک جداگانه عنواني مانند : « شير و شکر م « نان و پنير » و « نان و حلوا » دارند و تا کنون شناخته شده است جمعاً 2553 بيت بيشتر نيست .
شيخ بهائي و هنر شعر
شيخ بهائي را به عنوان شاعر کمتر مي شناسند ، هر چند وي در مقام شاعري ، بويژه سرودن انواع شعرهاي غزل ، قطعه ، مخمس ، رباعي و مخصوصاً مثنوي جايگاه شايسته اي دارد چه آنکه آثار بر جاي مانده از وي برازندگي او را ثابت مي کند ، او در سرودن شعر به زبات تازي و پارسي مهارت و چيره دستي خود را نشان مي دهد و با سرودن آثار برجسته اي که در اختيار همگان قرار دارد و با توجه به کثرت مشاغل و گرفتاري هاي اداري و اجرائي و استادي در رشته هاي مختلف علوم و فنون روز موجب شگفتي قرار مي گيرد .
اين شگفتي زماني بيشتر آشکار خواهد شد که بدانيم در زمان شيخ بازار و شعر و شاعري در ايران عهد صفوي نه تنها از رونق گذشته وا مانده است بلکه به عللي که پس از اين هم به بخشي از آنها اشاره خواهد شد دوره ي انحطاط خود را مي گذراند و شاعران بازمانده از کاروان ترقي و پيشرفت نوعاً به سبک هندي ، اصفهاني شعر مي سرودند و آثار برجسته اي در اين دوران ديده نشده است ، با اين وصف شيخ به آئين پيشين سخن سرايان بزرگ ايران مانند مولانا جلال الدين بلخي ، حافظ و سعدي و فخرالدين ابراهيم بن شهريار عراقي شاعر معروف قرن هفتم سخن سرائي مي کند و بدين وسيله مهارت و استادي خود را در فنون مختلف ادب نشان مي دهد .
از اين پديده چهره اي ساخته مي شود که مهارت بسيار در رياضي ، معماري ، مهندسي و انجام کارهاي شگفت انگيز ديگر را به او نسبت مي دهند مانند حمام معروف به شيخ بهائي که تنها بوسيله ي يک شمع روشن يکسره با آب گرم قابل استفاده بوده است ، اين حمام در سالهاي اخير از کار افتاده و ماجراي آن بکلي از ميان رفته است ، اما به نقل از کتاب اصفهان بهانه بود ، شيخ در زمان حيات خود گفته بود تا زماني که کسي فضاي اين شمع را دگرگون نسازد اين شمع همچنان روشن و حمام بوسيله ي آن گرم خواهد بود .
در معماري مسجد شاه اصفهان که در شمار يکي از شاهکارهاي معماري جهان است گويند شيخ نيز مشارکت داشته و جهت صحيح قبله را او تخمين زده و مشخص کرده است .
از ديگر کارهائي که به شيخ نسبت داده اند ، مشارکت ائست در مهندسي حصار نجف و از ساخته هاي او ابداع شاخص براي تعيين اوقات شبانه روزي از روي سايه ي آفتاب که معروف به ساعت آفتابي يا صفحه آفتابي مي باشد و در مغرب مسجد شاه اصفهان قرار دارد و از آن استفاده مي شود ، از اين شخصيت در علوم پزشکي يا طب نيز سخن گفته اند و در فقه و تفسير و حديث و ديگر معارف شرعي و ادبيات عرب نيز بطور يقين استاد مسلم شناخته مي شود ، حال سخن در اين است که چنين کسي در فرهنگ و ادب پارسي مخصوصاً انواع شعر چه موقعيتي کسب نموده و چگونه است ؟
در معرفي و شناخت چهره ي واقعي شيخ در ادبيات فارسي بايد گفت : نوجواني که از سرزمين لبنان با ذخيره هاي علمي و فرهنگي آن سرزمين زير چتر پرورش پدري دانشمند در سن 13 سالگي وارد قزوين کانون علم و انديشه و هنر آن روز ايران مي شود و از دانش هاي مختلف و علوم متفاوت زمان خود در نزد استادان چيره دست تعليم و آموزش مي گيرد ، با بهره وري از هوش و استعداد قوي خويش در ادب و زبان فارسي نيز بهره ي کامل مي گيرد و پس از چندي از پزشکي تا علوم ديني و از رياضي تا مسائل رمل و اسطرلاب و طلسمات و از ادبيات تازي تا ادبيات پارسي را ماهرانه تدريس مي کند و يا در باره ي آنها کتاب مي نويسد و چنانکه در جاي ديگر اشاره کرده ايم برخي از کتاب هاي شيخ هنوز هم در شمار کتاب هاي درسي قرار دارد و در شعر و شاعري هم وي مهارت و استادي خويش را در سرودن آثاري که از آنها به خوبي ياد کرده ايم نشان مي دهد و اگر بعلت کسادي بازار شعر و شاعري و عدم رونق اين کالا در زمان صفويه توجه بسياري بر سروده هاي وي نشده و او را در شمار شاعران برجسته بحساب نياورده اند ،
ضمن اينکه چيزي از مقام ومنزلت او نمي کاهد از ياد نبايد برد که شيخ در سرزمين فردوسي و نظامي و عطار و سنائي و خاقاني و مولانا و حافظ و سعدي و خيام سخن مي گويد ، کوههاي بلند و قامت هاي سربه فلک کشيده اي که توان ايستادن در کنار آن سخت دشوار مي نمايد و ... با اين همه وي غزل ها و ترانه ها و آثار ديگري بصورت مثنوي دارد که براي خود مقام و مرتبه اي کسب نموده که بدان اشاره خواهد شد . |
علاقه مندی ها (Bookmarks)