انسان معاصر درگير مسایل بسيارى است كه براى از بين بردن يا تخفيف دادن آنها، از ابزار مختلفى سود مىجويد. از جمله راهكارهايى كه از دوران گذشته براى انسان مطرح بوده است، پناه بردن به قدرت لايزال الهى است.
به گزارش شفقنا، سيد اسماعيل موسوى در شماره ی 97 هفته نامه ی پگاه حوزه نوشت: اين موضوع اكنون به نحو ديگرى درديدگاههاى روانشناسى وروانپزشكى مورد توجه قرار گرفته است.
امروزه مكاتب درمانى مختلف، روانشناسان، روانپزشكان، مشاوران وعلماى تعليم وتربيتبه نحوى از انحا سعى مىكنند كه به انسان سرگشته معاصر تفهيم كنند كه راه حل مشكلات روحى و روانى را مىتوان در دستورهاى دين يافت. دراين مقاله هدف اين است كه به مكانيزمهاى تخفيف دهنده و درمانى منبعث از دين ونهايتا نماز اشاره شود. در اين راه از يافتههاى تحقيقات و پژوهشهاى جديد بهره گرفتهايم.
رفتار مذهبى يكى از رفتارهاى پيچيده انسانى است كه كمتر مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است; البته بودهاند انديشمندان و پژوهشگرانى كه به نقش مذهب درسلامت روح و جسم اشاره داشتهاند.
راش، جيمز، يونگ، فرانكل و فروم هر كدام به نوبه خود اهميت رفتارها و اعتقادات مذهبى را يادآور شدهاند; اما قسمت عمده روانشناسى، نسبتبه اين امر بى تفاوت بوده و بسادگى از كنار آن گذشته است.
بسيارى از فرهنگها افزون بر درمانهاى پزشكى كلاسيك، روشهاى سازمانيافتهاى براى مقابله با بيمارىهاى بدنى و روانى انسان دارند. در اين طريق همواره ايمان و اعتقاد مذهبى داراى اهميتبوده و درمان مبتنى بر ايمان به خداوند به عنوان نيروى فوق طبيعت، سابقهاى ديرينه دربين پيروان مذاهب گوناگون داشته است.
سيرى در متون ادبى و عرفانى ايران نيز نشان مىدهد كه از ديرباز شاعران و عرفاى ايرانى به اين موضوع توجه داشتهاند. حافظ، غزلسرا و عارف نامى، ضعف حكمت رادر گشودن معماى زندگى، اين گونه بيان مىكند :
سخن از مطرب و مى گو و راز دهر كمتر جو
كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را
يا در شاهنانه فردوسى آمده است:
ز دانش نخستين به يزدان گراى
كه اويست جان تو را رهنماى
تو را دين و دانش رهاند درست
در رستگارى ببايدت جست
گر چه درمان بيمارىهاى جسمى وروانى در پزشكى امروز، مبتنى بر استفاده از روشهاى مرسوم پزشكى فيزيكى و شيوههاى متداول روان درمانى است و بيشترين تاكيد بر اين روشها در كتب آموزشى مشاهده مىشود، بررسىهاى بين فرهنگى كه به وسيله روان شناسان، روان پزشكان و مردمشناسان انجام شده است، نشان مىدهد كه رابطه ايمان و اعتقاد مذهبى با سلامت جسم وروح نه تنها در جوامع شرقى، كه در ميان پيروان مذاهب سراسر جهان، موضوعى اثبات شده است. پس مىتوان از اين عامل در جهتبهبود اختلالات روانى و جسمانى سود جست.
امروزه مىدانيم كه بروز بيمارى صرفا تحت تاثير عوامل فيزيكى قرار ندارد و جسم و روان هر دو در بروز بيمارى مؤثرند و اين نكته، رشد رشته جديدى در روانشناسى، تحت عنوان «بهداشت روانى» رادر پى داشته است كه هر روزه بر ابعادش افزوده مىشود.
اين رشته كاربردى روانشناسى در سه حوزه پيشگيرى، تشخيص و درمان اختلالات روانى مطرح است. از بين مفاهيم موجود در بهداشت روانى، دو عنوان «فشار روانى» و «شيوههاى مقابله با آن» از اهميتبيشترى بر خوردار است كه در سالهاى اخير، روانشناسان به صورت گستردهاى آنها را مورد تحقيق و پژوهش قرار دادهاند.
روانشناسان اين حوزه اصرار زيادى به وجود رابطه بين ذهن و بدن دارند كه پيش از آنها در بحثهاى فلسفى مطرح بوده است. بشر، طى قرنها به اين نتيجه رسيده است كه وجود او، جوهر هستى يا قوه باطنى است كه حوزه عملش، داخل مرزهاى فيزيكى بدن ماست.
رابطه بين جسم وروح را مىتوان به رابطه ساختمان و پايههاى آن تشبيه كرد. هر چند كه پايههاى بنا در زير زمين نهفته است، ولى مهمترين و ضرورىترين بخش ساختمان و نگهدارنده آن به شمار مىآيد. به همين ترتيب، روح نيز بخش زيربنايى يك موجود زنده است كه جسم بر آن تكيه دارد.
ترديدى نيست كه پزشكى نوين پيشرفتهاى زيادى كرده، سير شتابانى نيز در دستيابى به دقيقترين روشها براى درمان بيماران دارد. فناورى جديد پزشكى با پيچيدهترين ابزار به كمك پزشكان آمده است.
آخرين روشهاى تشخيصى، جراحى و طبى از يك سو و شيوههاى دقيق روان درمانى مبتنى بر تازهترين يافتههاى روان شناختى از سوى ديگر، براى درمان و كاستن دردهاى جسمانى و روانى انسان به كارگرفته مىشود. با اين حال انسان دردمند در چنگال بسيارى از بيمارىها اسير مانده و اين پيشرفتها گرهگشاى مشكلات بشر نيست.
از آن جا كه بينش و اعتقاد انسان به مذهب و ايمان به اصول الهى در بهبود سير بيمارى، كاستن درد و رنج وافزايش تحمل عوارض بيمارى، نقش تعيينكننده دارد، به كارگيرى اين نيروهاى بالقوه وارزشمند، داراى اهميت است. تاثير اين عامل در پيشگيرى از مسائل ومشكلاتى از قبيل خودكشى، اعتياد به موادمخدر، بزهكارى، طلاق وافسردگى، در تحقيقات فراوانى تاييد شده است.
به طور كلى مىتوانيم بگوييم كه در بررسىهاى انجام شده، مداخلات مذهبى در كاهش اضطراب وتحمل فشارهاى روانى را ثابت مىكند. رابطهبين مذهبى بودن با كاهش اضطراب وناراحتىهاى روانى درمطالعات همه گيرشناسى موردبررسى قرار گرفته وتاييد شده است.
وجود فشارهاى روانى، امنيت وآرامش فرد رابه مخاطره مىاندازد وعدم وجود امنيت وآرامش نيز به نوبه خود فشار روانى راتشديد مىكند. اين دور باطل بايد درجايى متوقف گردد و آن ايجاد آرامش وبرقرارى امنيت است.
اعتقاد دينى ومذهبى نيز براين امر اصرار دارد; يعنى امنيت فرد را تضمين كرده، به وى آرامش مىدهد. به يقين افرادى كه پيوندى استوارومحكم باپروردگارخويش برقرار ساختهاند، هرگز دربرابر تند باد حوادث، آرامش روحى - روانى خود را از دست نمىدهند وبه مراتب پايينتر تنزل نمىكنند; درحالى كه گروههاى ديگر، خيلى زود دچار پريشانى واضطراب مىشوند.
بنابراين زمانى كه دل از ياد خدا غافل مىشود وخود را در منجلاب امور فانى مىاندازد، مستعدترين زمان براى از بين رفتن آرامش وايجاد انواع گوناگون بيمارىهاى روانى است. انسان مؤمن هيچ گاه مضطرب نيست; چرا كه فرد مضطرب فردى است كه از حوادث ناگوار آينده بيمناك است; درحالى كه فرد مؤمن به علت پناه بردن به خداوند وانجام فرايض و عبادات، بر مشكلات فائق آمده، احساس اضطراب ندارد.
سازوكارهاى بازدارندهدين دربرابرفشار روانى
به نظر مىرسد كه دين حداقل با دو وسيله بازدارنده، به مقابله بافشار روانى مىرود:
1. آرام سازى ; 2. تخليه هيجانى.
1. آرام سازى.
امروزه از جمله تكنيكهاى درمانى براى مشكلات روانشناختى، استفاده از تكنيك آرامسازى است. دراين روش، فرد بايد تلاش كند تا به حالتى آرام وعارى از فشار دستيابد. بدين منظور روشهاى مختلفى ابداع شده است. دريكى از اين روشها كه «آرامشآموزى» نام دارد، فرد ياد مىگيرد كه عضلات مختلف خود را منقبض كند وبعد آرام سازد.
به كمك تمرينات مداوم با اين روش مىتوان در وقت هجوم فشارهاى روانى، آرامش لازم رابه دست آورد وبه طريق مناسبى با آن مقابله كرد. به نظر مىآيد آنچه در لايه زيرين اين روش وجود دارد، اندكى خودشناسى است. بدين معنى كه فرد توجه وتمركز خود رابه وجود خود معطوف مىسازد تا بتواند آن را دراختيار بگيرد و به مقابله با فشار روانى بپردازد. اما آنچه در آرام سازى دينى موجود است، بسيار ژرفتر وعميقتر از اين گونه آرامسازى هاست. دين كه مربوط به ژرفاست، قهرا آرام ساز است.
اولين مفهوم متبلور در واژه آرام، لطافت آن است; نوعى ملايمت ونرمى كه با لطافت ونرمى روح آشناست. انسان با داشتن اين وجه، آرام و مطمئن است وايمان دارد. ايمان نيز عبارت است از توكل واعتقاد كامل به خداوند كارساز، و اين مقامى است از كمال ومعرفت انسانى. زيرا انسان هر اندازه خدا رابشناسد واز قدرت ورحمت وحكمت او آگاه گردد، وابستگىاش به ذات بى همتاى خداوند زيادتر مىشود. كسى كه به درجاتى از توكل مىرسد، هرگز ياس ونوميدى به خود راه نمىدهد. او دربرابر مشكلات وحوادث سخت، احساس ضعف وزبونى نمىكند ومقاوم است. همين ايمان وتوكل، چنان قدرت روانى و روحى به انسان مىدهد كه مىتواند بر سختترين مشكلات پيروز شود.
بنابراين راه چاره را بايد در امنيتخاطر، اطمينان قلبى وتوكل به خدا جست. اين امر به درجه ايمان افراد بستگى دارد وخداوند متعال با تاكيد تمام درسوره رعد، آيه 28، مىفرمايد: «دل آرام گيرد با ياد خداى». همين مسئله درانديشه بسيارى از متفكرين معاصر نيز وجود دارد. آنها معتقدند كه بسيارى از مشكلات انسان معاصر، اساسا مربوط به نياز او به دين و ارزشهاى معنوى است .
آرنولد توينبى مىگويد: «بحرانى كه اروپاييان در قرن حاضر دچار آن شدهاند، اساسا به فقر معنوى آنان بر مىگردد.» وى معتقد است: «تنها راه درمان اين فروپاشيدگى اخلاقى كه غرب از آن رنج مىبرد، باز گشتبه دين است». در همين زمينه است كه بنيامين راش پدر روانپزشكى امريكا مىگويد: «دين آن قدربراى پرورش وسلامت روح آدمى اهميت دارد كه هوا براى تنفس». با اين تفاسير مىتوان گفت كه اصولا ايمان تاثير بسزايى درايجاد احساس آرامش وامنيت در انسان دارد.
2. تخليه هيجانى. يكى از جنبههاى ارزنده و مهم نهادهاى مذهبى، وابستگى روحانى شديدى است كه پيروان يك مذهب به پايههاى اصول اعتقادى آن دارند; به طورى كه خالصانه وآگاهانه به آن عشق ورزيده، دستورهاى آن را تعبدا اجرا مىكنند. يكى از مصاديق اين عشق واعتقاد خالصانه را مىتوان در زيارتگاهها و قبور ائمه از جمله مشهد مقدس مشاهده كرد.
دراين مكان مقدس، همه ساله زائران بسيارى اعم از پير و جوان سر از پا نشناخته و نيازمند، معتقد، خالص، مملو از هيجانات و احساسات مذهبى گرد حرم مطهر تجمع مىكنند و به جز دعاهايى كه به صورت گروهى يا فردى خوانده مىشود، اكثر زوار محكم به ضريح چسبيده، آن را مىبوسند و در آغوش مىكشند و امام را با تمام آرزوها و غم و غصههاى خود مورد خطاب قرار مىدهند وبه يارى مىطلبند.
اثرات روانى برقرارى چنين ارتباطى با امام وآزاد شدن هيجاناتى كه همراه دعا ونيايش ايجاد مىشود، به وضوح درحالت روانى ورفتارى فرد مؤمن مشهود است. اثرات روانى چنين عمل مذهبى در افراد مختلف، متفاوت است. رهايى روانى بعد از اين نوع ارتباط با امام موضوعى واقعى است واين تجربه اغلب با علاقه، وفادارى وخلوص نيت فرد ارتباط دارد. بديهى است كه از نظر شيعه غير از برداشتهاى فوق، نكات واهداف عميقترى نيز در زيارت عتبات متبركه نهفته است.
نماز و مسئله آرامشبخشى و تخليه هيجانى
نماز ازجمله عباداتى است كه درايجاد حالتى از آرامسازى كامل، آرامش روان وآسودگى عقل درانسان نقش اساسى دارد. حالت آرامسازى وآرامش روانى ناشى از نماز از نظر روانشناسى و بهداشت روانى حايز اهميت است.
دكتر «توماس هايسلوپ» مىگويد: «مهمترين عامل آرامشبخشى كه من در طول سالهاى متمادى تجربه ومهارتم در مسائل روانى بدان پى بردهام، همين نماز است. » پيامبر اكرم (ص) نيز هنگام فرارسيدن اوقات نماز مىفرمودند: «اى بلال ما رابا اذان به آرامش برسان.»
علاوه بر اين شخص مؤمن پس از نماز به دعا ونيايش به درگاه بارى تعالى (تعقيبات نماز) مىپردازد كه اين خود به تداوم آرامش روانى، براى مدتى پس از نماز كمك مىكند. آشكار كردن مشكلات و مسائل خود در درگاه خدا وطلب يارى از او، در كاهش اضطراب وناراحتى فرد بسيار مؤثر است; چراكه روانشناسان معتقدند ياد آورى و باز گويى مشكلات به وسيله شخص، موجب كاهش شدت اضطراب وتخفيف ناراحتىها ومشكلات مىشود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)