دوستان عزیز این جا خاطرات امشب تون رو بزارید و زیرش ساعت و تاریخ بزنید تا به یادگار بمونه.
هرساله میایم اینجا و خاطرات مون رو مینویسیم...
مرسی از همه
دوستان عزیز این جا خاطرات امشب تون رو بزارید و زیرش ساعت و تاریخ بزنید تا به یادگار بمونه.
هرساله میایم اینجا و خاطرات مون رو مینویسیم...
مرسی از همه
کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@
خوب و اما خاطره 4 شنبه سوری من !!!!!
4 شنبه سوری برون واقعا شلوغ و خطرناک بود و پر سر و صدا
خلاصه ما نتیجه گرفتیم که صبر کنیم و بگذاریم سرو صدا ها که تموم شد اون موقع بریم بیرون
بعد کم تر شدن سر و صدا ها ما رفتیم بیرون توی کوچه آتیش روشن کردیم من که نتونستم از روی آتیش بپرم
خلاصه بنده اومدم یه دونه از این منور ها بزنم و روشنش هم کردم اما خراب بود کار می کرد
فقط این نورایی و جرقه هاش زیاد نمی رفت بالا جوری که می ریخت دور خود منور و این تو دست من بود
خلاصه من هم اومدم اینو روشن کردم و گرفتم هوا بی خبر از جایی که این خرابه
بعد شروع کرد به جرقه زدن و نور پاشیدن و این جرقه ها دو سه تاش افتاد روی مانتو ما !
از بخت بد من یکی از این جرقه ها مانتو نو عیدم رو سوراخ کرد
اما در کل چهارشنبه سوری 92 بد نبود و خوشگذشت
امیدوارم به شما هم خوشگذشته باشه
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)