یه خاطره از طرف دختر عمه م میگم : یبار داشت میرفت دانشگاه تو یه روز سرد زمستونی در حالی که خیابانها به خطر برف روز قبل یخ زده بود بنده خدا رسید به چهار راه خیابون یه دفعه پاش سر خورد محکم خورد زمین حالا فکر کنین آدمایی که تو چراغ قرمز ایستاده بودن با چه حالتی از ماشین پیاده شدن و غش غش بهش میخندیدن مسافرهای اتوبوس و کاسبا و ....... . تا یه هفته هم یادشون نرفته بود چون سری بعد که سوار اتوبوس شد خانم بغل دستیش بهش گفت eeeeeeee ........ تو همونی هستی که خوردی زمین؟؟؟؟؟ دختر تو چیزیت نشد؟؟؟؟؟؟
- - - به روز رسانی شده - - -
یه خاطره از طرف دختر عمه م میگم : یبار داشت میرفت دانشگاه تو یه روز سرد زمستونی در حالی که خیابانها به خطر برف روز قبل یخ زده بود بنده خدا رسید به چهار راه خیابون یه دفعه پاش سر خورد محکم خورد زمین حالا فکر کنین آدمایی که تو چراغ قرمز ایستاده بودن با چه حالتی از ماشین پیاده شدن و غش غش بهش میخندیدن مسافرهای اتوبوس و کاسبا و ....... . تا یه هفته هم یادشون نرفته بود چون سری بعد که سوار اتوبوس شد خانم بغل دستیش بهش گفت eeeeeeee ........ تو همونی هستی که خوردی زمین؟؟؟؟؟ دختر تو چیزیت نشد؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)