دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: ارتش بعث عراق اعلام کرد یکی از فرماندهان شجاع ایران را کشته‌ایم

  1. #1
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی(مدیریت وبرنامه ریزی)
    نوشته ها
    2,022
    ارسال تشکر
    9,785
    دریافت تشکر: 14,205
    قدرت امتیاز دهی
    15149
    Array
    ماری مریم's: جدید156

    پیش فرض ارتش بعث عراق اعلام کرد یکی از فرماندهان شجاع ایران را کشته‌ایم

    هفدهم اسفند سالروز شهادت سردار سرلشکر شهید حاج ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود. سردار دلاوری که هنوز یاد شجاعتهای او پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بخصوص در طول دوران دفاع مقدس از خاطر‌ها محو نشدهاست.

    نام حاج ابراهیم همت با ایمان و فداکاری و اخلاص و بی باکی گره خورده است. در سالروز شهادت این سردار سرافراز سپاه اسلام، دیدگاه‌ها و خاطرات دکتر محسن رضایی فرمانده سپاه اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را با هم مرور می‌کنیم. لازم به ذکر است متن کامل ین سخنان که از کتاب اسوه‌های حسنه نقل شده است در ستون گفتگو تقدیم شده است.

    اولين جايي که نظرم را جلب کرد، پاوه بود. احساس کردم گمشده خود را پيدا کرده ام و آن تيپي را که بايد برقرار کرد همين جاست. از حاج همت سوال کردم کجا بوده، سابقه اش چي هست، اينجا چه کار کرده، چه فکرهايي دارد و دشمن چه کار مي‌کند و در چه حالي است؟ همه را جواب داد. بايد خودم هم چيزهايي مي‌فهميدم. شب با هم راه افتاديم، رفتيم « نودشه» که خيلي نزديک به خط مقدم بود و دشمن ديد و تير بر روي آن داشت. در آنجا خوابيديم. براي بررسي بيشتر خطوط، صبح به راه افتاديم.


    چون اين کار بهتر از حرکت در شب بود. آفتاب در چشمان آنها بود و ما هم بهتر مي‌توانستيم خط را ببينيم و هم محفوظ باشيم. تمام جبهه و خطي را که تشکيل داده بود، ديدم. با خيلي‌ها هم صحبت کردم. مي‌خواستم حاج همت را محک بزنم. سوال‌هايم طوري بود که مي‌خواستم ارتباط حاج همت را با اين خط بفهمم و اينکه توانايي او در سازمان دهي نيروها و آرايش سنگرها و آرايش اسلحه‌ها چقدر است. مي‌خواستم بفهمم مي‌داند هر سنگر را براي چه زده و چرا آن تعداد را در آن گنجانده، آيا خوب توانسته اداره شان کند، غذا، آب و چيزهاي ديگر به آنها خوب رسيده؟ همه را سوال کردم. ديدم نه. مثل اينکه اشتباه نکرده ام. او همان گمشده‌اي است که دنبالش مي‌گشتم. همان کسي است که بايد به جبهه جنوب، اعزام شود.

    اول با او صحبت کردم. بعد گفتم: يک پيشنهاد دارم.
    گفت: چي؟
    گفتم: مي‌تواني بيايي يک تيپ تشکيل بدهي؟
    سکوت کرد.
    گفتم: اصلاً چرا مي‌گويم مي‌تواني، بايد بيايي و يک تيپ تشکيل بدهي. برايش هم لذت بخش بود و هم غير قابل تصور. چون در آنجا ـ پاوه ـ براي او به سختي نيرو مي‌رسيد و اگر هم مي‌رسيد امکاناتش خيلي کم بود. تصور تشکيل يک تيپ، برايش مسرت بخش بود. خوشحال هم شد. حتي گذاشت بفهمم خوشحال شده است. منتها گفت: اگر اجازه بدهيد با هم برويم مريوان، حاج احمد متوسليان را ببينيد. اگر او قبول کند، من هم هستم. قول مي‌دهم دو تايي تيپ خيلي خوبي درست کنيم.

    رفتيم حاج احمد را ديديم. اولين بار بود او را مي‌ديدم. سوال‌ها را مجدداً از او هم پرسيدم و اينکه چه فکري در سر دارد.

    گفت: ابراهيم خودش مي‌تواند يک تيپ را اداره کند. حاج همت اصرار مي‌کرد که او هم بايد باشد.
    دست هر دوي شان را گرفتم و گفتم: هر دو نفرتان بايد بياييد و براي عمليات بعدي آماده شويد.
    آنها اولين نيروهايي بودند که از غرب به جنوب مي‌آمدند و آن عمليات هم، اولين عملياتشان بود. هر دويشان تيپ «27 حضرت رسول» را تشکيل دادند. در همان عمليات بزرگ، تيپشان هم عمل کرد و با موفقيت هم عمل کرد. معمول اين بود که تيپ‌هاي جديد اول در عمليات‌هاي کوچک و بعد کم کم در عمليات‌هاي بزرگ تر شرکت نمايند. يعني متناسب با عمليات‌ها خودشان رشد مي‌کردند. اما آن دو نفر از همان روز اول، وارد يک جنگ سخت و وسيع شدند و اين بر مي‌گشت به اينکه نبرد در کردستان، هردويشان را آبديده کرده بود. آن هم کردستاني که نبردش بر جنگ ايران و عراق مقدم شده بود.

    تا وقتي حاج احمد متوسلیان بود، بخشي از بار عمليات به عهده او بود، اما بعد از او، مسئوليت کل لشکر حضرت رسول(ص) به دوش او افتاد.
    ايجاد يک لشکر قدرتمند عملياتي در مدتي کوتاه، بدون وجود چنين استعدادهايي در حاج همت، اصلاً امکان نداشت.

    به وقتش تند و تيز هم بود. يادم مي‌آيد در دوران بني صدر وضع فرق داشت، در آن زمان چون فرماندهي و مديريت جنگ با بني صدر بود، بين او و برادران ارتشي برخوردهاي جدي صورت مي‌گرفت. بچه‌هاي ما هم البته کوتاه نمي‌آمدند. اگر موردي، يا اشکالي يا هر چيزي مثل ضعف در خطوط دفاعي و فرماندهي‌ها مي‌ديدند، برخوردها تند و تيز مي‌شد. برخوردهاي حاج همت هم همين طور بود. به شکلي که هر کس وارد منطقه مي‌شد، در هر مقامي که بود، مي‌گفت: ما بايد حاج همت را ببينيم. يعني اگر با درجات امروز، حساب کنيم، حتماً مي‌گفتند: ما بايد سرلشکر همت را ببينيم، ببينيم او چه مي‌گويد. قدرت و ابهتش را اين طور نشان داده بود.
    بعد هم که بني صدر کنار رفت، رابطه‌ها با برادران ارتش برقرار شد و ما نظام بهتري گرفتيم.

    حتي جشن گرفتند. توي مجله‌ها
    و يا راديو و يا تلويزيون هايشان (درست يادم نيست) اعلام کردند که فرمانده يکي از لشکرهاي قوي ايران را کشته‌اند.
    اولين باري که در جنگ به کسي عنوان «سيد الشهدا» دادند در همين خيبر و براي حاج همت بود. بالاخره هر جنگي ادبيات خاص خودش را دارد
    همت يکي از فرماندهان بزرگ و شجاع و برجسته ايران در دوران جنگ بود.
    منبع:تابناک

  2. 6 کاربر از پست مفید ماری مریم سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر_نرم افزار
    نوشته ها
    1,751
    ارسال تشکر
    3,958
    دریافت تشکر: 9,802
    قدرت امتیاز دهی
    5191
    Array
    آسد مرتضي's: جدید47

    پیش فرض پاسخ : ارتش بعث عراق اعلام کرد یکی از فرماندهان شجاع ایران را کشته‌ایم







    آهنگران سرشان شلوغ است ...
    بايد نعل تازه بسازند براي اسب ها ...



  4. 3 کاربر از پست مفید آسد مرتضي سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •