دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: از تدوین "طرح جامع تهران" توسط معمار یهودی تا "تراکم فروشی" به سبک کرباسچی + تصاویر

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    12,119
    ارسال تشکر
    25,003
    دریافت تشکر: 20,366
    قدرت امتیاز دهی
    2458
    Array

    پیش فرض از تدوین "طرح جامع تهران" توسط معمار یهودی تا "تراکم فروشی" به سبک کرباسچی + تصاویر

    از تدوین "طرح جامع تهران" توسط معمار یهودی تا "تراکم فروشی" به سبک کرباسچی + تصاویر
    متاسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هیچگاه طرحی بومی و کارشناسی، جایگزین طرح جامع اول نشد، بلکه نسخه های شماره 2 و 3 و سپس طرح تفصیلی شهر تهران طرح شد. این روند مصداقی روشن از این مثل قدیمی بود که "خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج".


    تهران یک معماری وحشیِ مضطربِ بی نظمی دارد که از 40 - 50 سال پیش تا حالا ادامه دارد...
    رهبر معظم انقلاب در دیدار برگزیدگان جشنواره فیلم مردمی عمار

    تهران، روستایی که "انارستان" های بسیار و انارهای مرغوب داشت و ساکنینش برای در امان ماندن از هجوم غارتگران، خانه های خویش را در زیر زمین می ساختند، با احداث برج و بارو در گرداگرد روستا، به یک شهر با موقعیت ممتاز نظامی تبدیل شد.
    احتمالا مردم "تهران قدیم" فکرش را هم نمی کردند که این روستای تازه روبه رشد به این سرعت چنین اقبال بلندی بیابد و پایتخت ایران شود. گرچه این آبادی نخستین بار چشم کریم خان زند را برای دارالحکومه شدن گرفت، اما این آقا محمدخان است که نظر سوی آن می کند او برای شهر کوچک تهران که از عهد شاه طهماسب اول صفوی به بعد اندک اندک بالیده و اعتبار و جایگاهی کسب کرده بود، خوابها دیده بود برای همین حدود 226 سال پیش در این شهر تاجگذاری می کند و در رقابت با عثمانیان، تهران را دارالخلافه می نامد و تهران در سال 1200 ه.ق به عنوان پایتخت قاجاریه برگزیده شد.

    وقتی "پیترودلاواله" (جهانگرد ایتالیایی) این شهر جدید را دید، آن را پوشیده از چنارهای کهن سال یافت و "چنارستان" لقب داد. با روی کارآمدن رضاخان در ایران، بساط برج و بارو و دروازه های تهران برچیده می شود، تا دیگر هیچ محدوده و حصاری برای توسعه این شهر وجود نداشته باشد و بدین ترتیب شهر تهران با سرعتی غیر قابل کنترل، شروع به رشد می کند و آبادی های مجاور را در کام خود می کشد. محمدرضا پهلوی نیز در همان مسیر نادرست پدرش گام می نهد و به گسترش افسار گسیخته تهران ادامه می دهد. یکی از اشتباهات بزرگ وی، تهیه طرح جامع تهران بود.

    مطالعات اولین طرح جامع تهران در سال 1345 ه.ش آغاز و در سال 1349به تصویب رسید. در این برهه، شهر تهران حدود 180 كیلومتر مربع وسعت و 7/2 میلیون نفر جمعیت داشت. این طرح، گسترش شهر تهران را به دلیل وجود ارتفاعات در شمال و شرق و نامناسب بودن اراضی جنوبی، در منطقه غرب تعیین كرد و سطح شهر را به ده منطقه با مراكز مجهز تقسیم و شبكه ای از آزادراه ها و بزرگراه ها را نیز پیشنهاد كرد. بدین ترتیب بر اساس طرح جامع، تراكم جمعیت در تهران از حدود 150 نفر در هر هكتار به حدود 90 نفر در هكتار كاهش می یافت و به ازای هر نفر نیز حدود 55 متر مربع انواع خدمات ارائه می شد. این طرح در حدود هشت سال، یعنی از سال 1349 تا سال 1357 مبنای هدایت توسعه تهران بود و بر اساس آن، طرح تفصیلی بخش هایی از شهر نیز توسط شهرداری تهران تهیه شد.



    ویکتور گروئن، معمار آمریکایی اتریشی- یهودی تبار

    رژیم پهلوی، طرح مذکور را به یک معمار آمریکایی اتریشی-یهودی تبار، به نام "ویکتور گروئن" (Victor Gruen) سپرد. ویکتور گروئن این طرح را با همکاری "عبدالعزیز فرمانفرمائیان"(یکی از معماران معتمد دربار) انجام داد. یکی دیگر از همکاران این طرح، "غلامرضا نیک پی"(شهردار وقت تهران) بود. گروئن، یكی از صدها شركت خصوصی‌ای بود كه در آغاز همكاری نزدیك دولت آمریكا با رژیم پهلوی به ایران هجوم آوردند. وی نماینده نسلی از معماران آمریكایی متولد خارج از این كشور بود كه اعتقادی ویژه به طراحی شهری مدرنیستی و استفاده از تكنولوژی مدرن برای حل مشكلات داشتند. این رویکرد، به گونه ای بود که به آرزوهای جاه طلبانه و غیر منطقی محمدرضا پهلوی مبنی بر "مدرن‌سازی و غربی‌سازی تمامی ارکان كشور" جامه عمل می پوشاند. گروئن، به "طراحی شهری مدرنیستی" اعتقادی راسخ داشت.
    امروز که حدود چهل سال از زمان تصویب اولین طرح جامع تهران می گذرد، با توجه به تحولات شهر و منطقه تهران، اشاره به چند نکته، ضروری است: نگاه طرح جامع اول، به پیشرفت اقتصادی کشور در آینده، بسیار خوشبینانه بود. با توجه به تجربه طولانی برنامه ریزی شهری در کشورهای درحال توسعه (و حتی پیشرفته) طی نیمه دوم قرن بیستم، می توان گفت که این نگاه، واقع بینانه نبوده است.

    طرح جامع اول تهران هیچ تصوری از شکل گیری پدیده «منطقه کلانشهری» (یا به اصطلاح امروز مجموعه شهری)، و به وجود آمدن کرج چند میلیونی (که در آن زمان فقط 40 هزار نفر جمعیت داشت) و شهرهای چند صد هزار نفری (مثل اسلامشهر و قرچک و قدس و ...) و کانون های متعدد و پرجمعیت دیگر در پیرامون تهران نداشت.



    ویکتور گروئن شناخت دقیقی از روحیات محمدرضا پهلوی و آرزوهای جاه طلبانه وی داشت و به خوبی می دانست که شاه، هیچ شناختی از اصول شهرسازی و مدیریت شهری ندارد.

    در زمان تهیه طرح جامع تهران هنوز وزارت مسکن و شهرسازی تأسیس نشده بود و طرح جامع تهران با مدیریت و زیرنظر سازمان برنامه و بودجه (توسط مؤسسه مهندسان مشاور فرمانفرمائیان و ویکتورگروئن آمریکایی) تهیه شد. این سابقه دو سنت نامیمون از خود به جای گذاشت که هنوز بعد از چهل سال باقی مانده و مانع از شکل گیری ساز وکار صحیح مدیریت و برنامه ریزی شهری در کشور شده است :
    اول اینکه پنداشته میشود که طرحهای جامع شهری «اسناد میان بخشی» هستند و وظیفه تأمین نیازها و هماهنگی بین بخش های اجرایی (از جمله وزارت آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، نیرو، راه، سازمان تربیت بدنی و...) را نیز به عهده دارند. ماندگاری غریب این پندار (به رغم رواج دیدگاه های مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک ) همچنان باعث انجام مطالعات حجیم، بیهوده و طولانی شدن زمان تهیه برنامه ها و طرح های شهری می شود. عدم تحقق احکام متنوع و نامرتبط باعث بی اعتقادی عمومی به نقش و اهمیت برنامه و طرح شهری شده و از همه مهم تر اینکه مسائل اصلی و مهم شهرها (که در حوزه توان و دخالت برنامه و طرح شهری جای دارند)، همواره در میان انبوه عظیمی از گزارشات، نقشه ها و اسناد و احکام نامرتبط مغفول می ماند.



    غلامرضا نیک پی (شهردار تهران در سال های 1356-1348)

    دوم اینکه طرحهای شهری نیز به مثابه نوعی از «پروژه های عمرانی» (مثل سد، نیروگاه، فرودگاه و ...) پنداشته شده و در نتیجه کماکان تهیه برنامه ها و طرح های شهری به مهندسین مشاوره خصوصی سپرده میشود. از این رو شکل گیری نهادهای پایدار و دائمی، توانمند و موثر، در چارچوب ساز و کارها و تشکیلات مدیریت شهری کشور به تعویق خواهد افتاد. این شیوه مانند این است که کشوری اداره قوای مجریه، مقننه و قضاییه خود را به مشاوران خصوصی داخلی یا خارجی بسپارد! امروز در چارچوب نظام های مدیریت شهری، در همه كشورهای پیشرفته (و حتی در حال توسعه) جهان، نهادهای دائمی برنامه ریزی شهری، كه وظیفة نظارت مستمر تحولات شهری، تعریف مسئله، تعیین اهداف و راهبردها و سیاست ها و نظارت بر اجرای آنها و بازنگری مستمر در برنامه و طرح ها و ... را به عهده دارند، ایجاد شده و شكل گرفته اند.



    "عبدالعزیز فرمانفرمائیان"(یکی از معماران معتمد رژیم پهلوی) و همکار ویکتور گروئن در تدوین اولین طرح جامع تهران



    معماران فعال در دوران رژیم پهلوی-فرمانفرمائیان،نفر دوم از چپ

    متاسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هیچگاه طرحی بومی و کارشناسی، جایگزین طرح جامع اول نشد، بلکه نسخه های شماره 2 و 3 و سپس طرح تفصیلی شهر تهران طرح شد. این روند مصداقی روشن از این مثل قدیمی بود که "خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج"


    تصویر هوایی از پروژه نواب

    یکی از نتایج تاسف برانگیز طرح جامع اول، پروژه "بزرگراه نواب" بود. براساس طرح جامع تهران، بزرگراه چمران باید ادامه می یافت و چون تملك زمین های محله نواب، هزینه هنگفتی را دربرداشت، بازسازی بافت فرسوده این ناحیه نیز به عنوان طرحی برای جبران هزینه ها لحاظ شد. در حقیقت،غلامحسین کرباسچی(شهردار وقت) به فكر ساخت طرح های ساختمانی نواب افتاد تا بتواند با استفاده از سود ناشی از فروش این ساختمان ها، بزرگراه نواب را نیز در امتداد بزرگراه چمران ادامه دهد.


    پروژه نواب

    قبل از نوسازی، خیابان نواب، خیابانی شمالی- جنوبی در مرکز تهران بود که نقشی حیاتی و مهم در اتصال برخی مناطق و محلات تهران طی ۷۰ سال گذشته داشته است. ساختمان های این محدوده اغلب یک یا دو طبقه بوده و قدمتی ۵۰ تا ۶۰ سال داشتند. این محدوده شامل چند محله شناخته شده با هویتی قوی و روابط و پیوندهای اجتماعی، قومی و فرهنگی بوده و ساکنان نسبت به آن حس تعلق داشتند. اجرای پروژه نوسازی موجب از هم گسیختن این روابط و از بین رفتن هویت محله ها شد.


    غلامحسین کرباسچی-شهردار تهران در سال های 1377-1368

    فلسفه طراحی بزرگراه نواب به عنوان شریان اصلی که از شمال, بزرگراه چمران را به جنوب تهران متصل می‌کند, از سال ۱۳۴9 ه.ش مطرح گردید. شهرداری تهران در سال ۱۳۶۹ پس از تأئید شورای عالی معماری و شهرسازی ایران، طراحی و اجرای بزرگراه مذکور را در دستور کار خود قرار داد. بر اساس این طرح و به منظور تأمین هزینه‌های خرید پلاک‌های ثبتی و احداث بزرگراه مقرر گردید, در مجاور توسعه ۴۵ متری بزرگراه و به میزان حداقل ۵/۲۷ متر از طرفین به ساخت و ساز مسکونی اختصاص یابد.
    این طرح نسنجیده و منفعت طلبانه که زائیده طرح جامع اول بود، با وجود تبلیغات گسترده، هیچ گاه به اتمام نرسید و نیمه کاره رها شد. ولیکن آسیب های بسیاری را بر منطقه وارد کرد. از آن جمله می توان به:

    ***عدم احداث مدرسه، مسجد، فضای سبز و ... (مقامات شهری تمامی فضاهای فرهنگی، آموزشی و همچنین فضاهای سبز را به دلیل غیر اقتصادی بودن از طرح حذف کردند)

    ***آلودگی هوا و صوت به علت مجاورت با بزرگراه

    ***عدم اسکان مجدد ساکنان قدیمی در مسکن های جدید و مهاجرت آن ها به مناطق پایین تر و حاشیه ای شهر به دلیل فقر و درآمد کم آن ها

    ***قطع ارتباط بین شرق و غرب نواب

    ***تعداد زیاد واحدهای مسکونی در هر بلوک
    اشاره کرد.


    تراکم فروشی و واحد نظارت


    اما یکی از اسفناک ترین نتایج این پروژه، شروع پدیده "تراکم فروشی" و گسترش روزافزون آن در شهر تهران بود. با فروش تراکم که، برخی از آن به فروش شهر و نادیده گرفتن حق شهر تعبیر می کنند، ویژگی های فضاهای شهری دستخوش تغییرات بسیاری شد. در حال حاضر این معضل در تمام کشور به رفتاری رایج تبدیل شده است. افزایش یکباره جمعیت، نا همگونی ظرفیت معابر و خدمات با نیاز استفاده کنندگان، تغییر الگوی سکونت و مشکلات اجتماعی ناشی از همجواری ها، آلودگی هوا و تاثیرات مخرب آن بر سلامت جامعه، ترافیک و راهبندان در سطح خیابان های شهر و... از تبعات و آسیب های انسانی این شهر فروشی است.
    متاسفانه هیچ کدام از افرادی که بعد از کرباسچی مسئولیت شهر تهران را برعهده گرفتند، نتوانستند راه حلی جامع و آینده نگر برای اداره پایتخت ایران تهیه و اجرا کنند. اجرای افراط گونة تونل سازی و تقاطع های غیر همسطح و دیگر طرح های اینچنینی، موید این امر است که، ما همچنان میراث نامبارک ویکتور گروئن و غلامحسین کرباسچی را بر دوش می کشیم.

    اگر طرح های راهبردی شهر های بزرگ دنیا را بررسی كنیم، می بینیم كه هر یك از آنها برای جذب جمعیت بیشتر، با هم رقابت می كنند؛ این در حالی است كه در ایران از افزایش جمعیت جلوگیری می شود. براى مثال، پاریس دوبرابر تهران اتومبیل شخصی دارد، در حالی كه مساحت آسفالت آن نصف تهران است این شهر شبكه حمل و نقل عمومی گسترده و پیشرفته ای دارد. متروی پاریس بیش از 60 تقاطع ومتروی لندن بیش از 80 تقاطع دارد، بنابراین افراد به طور مدوام ضرورتى نمى بینند كه از خودروى شخصی خود استفاده كنند. این مثال، تنها یک نمونه از مدیریت آینده نگر، با توجه به پتانسیل های موجود می باشد. به نظر شما كدام علمى تر است؛ بگوییم جمعیت را محدود كنیم، یا بگوییم ظرفیت حمل و نقل عمومى شهر را بالا ببریم .به نظر می رسد، دومی، مشکل تر اما علمی تر است.
    اگر کمی خود را باور کنیم و به این آرمان که "ما می توانیم" اعتقاد عملی داشته باشیم.به هر آنچه در نظر داریم، خواهیم رسید.




    منبع: مشرق
    ​​


  2. کاربرانی که از پست مفید وحید 0319 سپاس کرده اند.

    312

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd December 2012, 01:39 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th August 2012, 05:35 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th August 2011, 05:55 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st July 2010, 03:44 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th December 2008, 03:54 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •