دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: داستان آهنگر(حتما بخونین جالبه)

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    498
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض داستان آهنگر(حتما بخونین جالبه)

    آهنگری بودکه بعداز گذران جوانی پر شور و شر، تصمیم گرفت روحش راوقف خدا کند...!سالها با علاقه کار کرد،اما با تمام پرهزگاری ، در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آمد!
    حتی مشکلاتش مدام بیشتر می شد!!!
    روزی دوستی به دیدنش آمده بود پس از اطلاع از وضعیت دشوارش به او گفت :
    " واقعا عجیب است!
    درست بعدازاینکه تصمیم گرفتی مردخدا ترس شوی،زندگیت بدتر شده..."
    "نمی خواهم ایمانت راتضعیف کنم ...
    اما با وجودتمام تلاشهایت در مسیر روحانی،هیچ بهتر نشده !"
    آهنگـر بلافاصله پاسخ نداد.
    او هم بارها همین فکر رو کرده بود و نمیفهمید چه بر سر زندگی اش آمده است!
    اما نمی خواست سوال دوستش بی پاسخ بگذارد .
    کمی فکر کرد و ناگهان پاسخی که میخواست یافت...!
    این پاسخ آهنگـر بود:
    در این کارگاه ، فولاد خام برایم می آورند که باید از آن شمشیر بسازم؛
    میدانی چطور این کار رو میکنم ؟
    اول فولاد را به اندازهه جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود!
    بعد با بی رحمی ، سنگین ترین پتک را برمیدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم ...
    تا اینکه فولاد شکلی رابگیرد که می خواهم !
    بعد آن را در ظرف آب سردی فرو میکنم ، طوری که تمام کارگاه بخار فرا می گیرد!
    فولاد بخاطر این تغییر ناگهانی دما ، ناله میکند و رنج می برد؛
    یک بار کافی نیست، بایداین کار رو آنقدرتکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست یابم...!
    آهنگـر لحظه ای سکوت کرد و سپس ادامه داد:
    میدانم خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می برد!
    ضربه پتکی که به زندگی من وارد کرده است پذیرفته ام !
    گاهی هم احساس سرما میکنم ، انگار فولادی باشم که از آب دیده شدن رنج می برد!
    اماا تنها چیزی که می خواهم این است:
    " خدای من ....
    از کارت دست نکش، تا شکلی که تو میخواهی ، به خود بگیرم..."
    "با هر روشی که میپسندی ادامه بده ، هر مدت که لازم است ادامه بده ...
    اما هرگز من را در میان فولادهای بی فایده پرتاب نکن"

  2. 9 کاربر از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند .


  3. #2
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    696
    ارسال تشکر
    6,407
    دریافت تشکر: 4,742
    قدرت امتیاز دهی
    536
    Array
    golden3's: جدید103

    پیش فرض پاسخ : داستان آهنگر(حتما بخونین جالبه)

    عالی بود آجی جای امتیاز داشت ولی نمیتونم بدم چون باید به دیگران بدم تا دوباره به تو بدم
    سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیسی زیبا نخواهد شد!
    از زخم تیشه خسته نباش که وجودت شایسته ی تندیسی زیباست.


  4. 2 کاربر از پست مفید golden3 سپاس کرده اند .


  5. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    498
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : داستان آهنگر(حتما بخونین جالبه)

    نقل قول نوشته اصلی توسط golden3 نمایش پست ها
    عالی بود آجی جای امتیاز داشت ولی نمیتونم بدم چون باید به دیگران بدم تا دوباره به تو بدم
    مرسی آجیه گلم امتیاز مهم نیست مهم اینه که بچه ها اینو بخونن و فکر کنن این فکره مهمه آجی جونم

  6. 2 کاربر از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th September 2010, 07:25 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th March 2010, 05:01 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th November 2008, 04:24 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •