زیدیه
زیدیه: گروهی از شیعیان زیدیه اند و بدان سبب به زیدیه مشهورند که زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب را امام بر حق دانند.(ابوالحسن اشعری : 40)
این دو گروه اند که مذهب زید بن علی بن حسین و زید بن حسن بن علی بن ابیطالب را پذیرفتند و دیگر دسته های زیدیه از ایشان پدید آمدند.(نوبختی : 39 و 40) اصحاب، یاران و معتقدان به امامت زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(121 – 80 ه.) را زیدیه خوانند.(ولوی ، 1380 : 234)
اصول اعتقادات زیدیه
آنان پیروان زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، برادر امام باقر می باشند که به امامت وی پس از امام حسین(ع) باور دارند. از اعتقادات اساسی آنان این است که امامت را در اولاد فاطمه(س) منحصر می دانند و می گویند هرکس از اولاد ایشان که شجاع، سخّی و پرهیزگار باشد، خروج کند و ادعای امامت داشته باشد و مردم را به سوی خویش دعوت نماید، اطاعت از وی واجب است.(ملکان مکان ، 1389 : 75)زیدیه قائل به لعن ابوبکر و عمر و عثمان نیستند و امامت مفضول بر فاضل را جایز می دانند. شیعیان کوفه چون او را مخالف لعن شیخین دیدند، وی را ترک کردند؛ از این جهت معروف به رافضه گشتند که به معنی ترک کننده است.(مشکور ، 1372 : 59) زیدیه امام را از اولاد علی(ع) دانند، خواه از فرزندان حسن یا حسین باشد. (مشکور ، 1372 : 60) حق جانشینی را به اولاد علی(ع) از نسل فاطمه(س) محدود ساختند.(لمبتون ، 1374 : 76) دیگر اینکه قائم به شمشیر و قادر به دفاع باشد. از این جهت امامت کودکان را جایز نمی شمارند. عصمت را در امامت شرط نمی دانند و و وجود بیش از یک امام را در زمان واحد جایز ندانند و قائل به رجعت نیستند. (مشکور ، 1372 : 60)
آغاز جنبش زیدیه
زید بن علی و قیام علیه امویان
عده ای بر آن شدند که حسین بن علی(ع) کسی را برای امامت انتخاب نکرده است. از این رو در امر امامت توقف نموده، گفتند: ما منتظریم تا فرزندی از فرزندان امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) قیام کند و ما از او اطاعت کنیم. این عده در عصر خود به واقفه شهرت یافتند. زمانی که زید بن علی بن حسین(ع) در کوفه قیام کرد، این عده با او بیعت کرده، و بعدها به زیدیه مشهور شدند.(سلطانی ، 1390 : 19) در حکومت یوسف[بن عمر ثقفی؛ خواهرزاده حجاج] زید بن علی بن الحسین به کوفه آمد و در آنجا خروج کرد کار زید ده ماه طول کشید و در اوایل یوسف به کلی بی خبر بود تا هشام از شام او را مطلع ساخت. روز خروج و جنگ اطرافیان زید از دور او پراکنده شدندو خود او با عده کمی مردانه جنگ کرد تا کشته شد(صفر 122) بدنش را در کوفه به دار زدند و سرش را به دمشق و از آنجا به مدینه بردند.(فیاض ، 1372 : 166) زید از حیث علم و زهد و ورع و شجاعت و دین و کرم از بزرگان اهل بیت به شمار می آمد، وی پیوسته نزد خود درباره خلافت می اندیشید و خویشتن را لایق آن می دانست و این معنی همیشه نقش خاطر وی بود.(ابن طباطبا ، 1389 : 177) زید از رهبران و علمای بزرگ اهل بیت(ع) بود که در پی خلافت بود و آن را حق خود می دانست[البته در این باره هیچ مستند جدی دال بر اینکه وی خلافت را برای خود میخواست در دست نیست] (طقوش ، 1385 : 192) زید بن علی در زمان هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی، در سال 122 ه. بر عامل او یوسف بن عمر ثقفی؛ فرمانروای کوفه خروج کرد، و در آن واقعه کشته شد. سر وی را نزد هشام فرستادند و تن او را عریان بر دار کردند. (مشکور ، 1372 : 59) پیروان او[زید بن علی] بعدها فرقه مهمی را تشکیل دادند که به نام زیدیه معروف شد هنوز هم هست.(بهرامی دماوندی ، 1354 : 999) زیدیه شاخه ای از کیش شیعه بودند که با شورش زید در کوفه پدید آمد، چندی بعد و به گونه ای حاشیه ای تر از امامیه بر ایران اثر گذاشت.(مادلونگ ، 1377 : 140) عهده داران این حرکت[جنبش زیدیه] یا فرزندان زید و برادرانش بوده اند یا فرزندان حسن بن الامام الحسن؛ زیرا جنبش زیدیه را فرزندان زید و فرزندان امام حسن(ع) به پیش می بردند. بدین ترتیب گاهی فرزندان امام حسن(ع) رهبری جنبش را به عهده می گرفتند و گاهی فرزندان زید مسئولیت آن را به عهده می گرفتند. نهضت زیدیه از آغاز قرن دوم تا قرن دهم و یازدهم، دارای نیروهای مسلّح منظمی بود و این نهضت در واقع حافظ نهضت مکتبی بوده است.(مدرسی ، 1372 : 121)
جنبش زیدیه در ایران ؛ یحیی بن زید؛ ادامه راه پدر
اولین نتیجه قیام زید جنبش شیعیان خراسان بود که به قول یعقوبی از ستم بنی امیه بر آل رسول سخت به تنگ آمده بودند.(ولوی ، 1380 : 235) قیام یحیی و جنبش شیعیان خراسان، همزمان با اواخر حکومت هشام و اوایل خلافت ولید بن یزید بن عبدالملک بود. ولید جز یوسف بن عمر ثقفی حاکم عراق، همبستگان و یاران هشام را با انواع شکنجه ها نابود ساخت یا از کار برکنار کرد. در این هنگام از جانب نصر بن سیار که به فرمان هشام یحیی بن زید را دستگیر کرده بود نامه ای به ولید رسید که درباره وی چاره جویی کرده بود ولید دستور داد تا یحیی را آزاد کنند، جمعی بر آنند که یحیی از زندان گریخت و رهسپار بیهق شد و به همراهی گروهی از هواداران خود به نیشابور بازگشت.(حکیمیان ، 1368 : 63) یحیی پسر زید به خراسان گریخت ولی در آنجا به چنگ امویان افتاد. یحیی پس از آزاد شدن، شورش دیگری در منطقه هرات، بر پا کرد؛ ولی او نیز در نبرد با نیروهای حکومتی در سال 125 ه. کشته شد.(هالم ، 1389 : 53) ظهور یحیی بن زید به سال 125 یا 126 ه. در جوزجانان از نواحی خراسان اتفاق افتاد. یحیی نیز با اقتدا از پدر، بر ضد بیدادگری و به حمایت از حقوق مسلمین برخاسته بود بر اثر اصابت تیری به پیشانی به مانند پدر شهید گردید، از جسد بی جان او سرش را جدا کردند و نزد ولید بردند و تنش را به دار آویختند و می گویند جسد یحیی بن زید تا ظهور ابومسلم بر دار بود.(حکیمیان ، 1368 : 63) [در زمان خلافتولید بن یزید بن عبدالملک] یحیی بن زید که پس از کشته شدن پدرش به خراسان رفته بود در این موقع در آنجا خروج کرد، مأمورین نصر بن سیار به دنبالش افتادند تا در جوزجانان با او روبرو شدند و یحیی کشته شد. در این موقع ولید به یوسف بن عمر والی عراق حکم کردتا جنازه زید را در کوفه سوزانید و خاکسترش را در فرات ریخت.(فیاض ، 1372 : 168) مردم خراسان که از بیم بنی امیه امان یافته بودند در همه جا هفت روز برای یحیی بن زید عزاداری کردند و از بس که مردم از کشته شدن او غمگین بودند در آن سال هر چه پسر در خراسان زاده شد، یحیی یا زید نامیده شد.(مسعودی ، 1370 : 216)
قیام سادات حسنی علیه عباسیان
پس از شهادت یحیی[بن زید] و آشکار شدن مقاصد عباسیان یکی از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) به نام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی(ع) در زمان منصور؛ دومین خلیفه عباسی، با اندیشه زیدی در مدینه قیام کرد(145 ه.). وی دو مفهوم و عقیده اساسی تقیه و مهدویت را به درون اندیشه زیدیه آورد و از سوی معتزله و حتی امام مالک از ائمه به نام مذاهب سنی حمایت شد.(مجد ، 1386 : 55) نخستین قیام علوی در روزگار عباسیان، همزمان با خلافت منصور قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی (ع) بود که شیعیان او را نفس زکیّه و المهدی می نامیدند.(خضری ، 1388 : 37) او از بزرگان بنی هاشم بود و به فضل و شرف و دین و علم و فصاحت و شجاعت و کرم و همه ابواب سر آمد جهان و نام و نسب او گفته شد و این حدیث که: «لو بقی من الدنیا یوم و لطول الله تعالی ذلک یوم و حتی یظهر فیها قائماً، او قال مهدینا، یملها عدلاً کما ملئت جوراً، و به روایت دیگر: اسمه کاسمی و اسم أبیه کاسم أبی» در میان مردم مشهور گشت و چون محمد بن عبدالله از مادر متولد شد مردم گفتند مهدی موعود به اوست و پدرش این سخن در دلها می انداخت و محمد چندان که بزرگ می شد آثار بزرگی در او می دیدند و او را مهدی می خواندند و اتفاقاً میان هر دو شانه او خالی داشت گفتند این مهر امامت است و مشهور بود که اشراف بنی هاشم همه در بیعت او آمده اند، چون او بشنید که پدرش با اقربا و نسبا در حبس است در مدینه خروج کرد و امیر مدینه را براند و عامل و قاضی مرتب گردانید و درهای زندان بشکست و محبوسان را خلاص داد.(نخجوانی ، 1357 : 109 و 110) محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی رضی اللّه عنهم بر خلیفه(منصور) خروج کرد. خلقی بسیار بر او جمع شدند و او را مهدی لقب کردند. خلیفه عم زاده خود، عیسی بن موسی را به جنگ او فرستاد. ناگاه تیری برین علوی آمد و شهید شد و کس ندانست که، که انداخت. بعد از او برادرش ابراهیم بر اهواز و بصره و مصر مستولی شد. عیسی بن موسی به حکم خلیفه با او جنگ کرد. او را نیز تیری رسید و شهید شد و قاتل را کس ندانست.(مستوفی ، 1364 : 295 و 296)
صاحب فخ
در زمان[خلافت] هادی، حسین بن علی بن حسن از سادات حسنی در مدینه خروج کرد و به مکه رفت و در آنجا محمد بن سلیمان عباسی با لشکری که از میان حاجی ها جمع کرده بود با او جنک کرد و حسین با عده ای کشته شد و او معروف به حسین بن صاحب فخ است به نام محلی که در آنجا کشته شد.(169 ذوالحجه) (فیاض ، 1372 : 190) ناگفته نماند پس از شهادت حسین بن علی بن الحسن بن الحسن(ع)[شهید فخ] دعوت زیدیه تا حدودی شکل سری به خود گرفت و ثقل ان از مرکز جهان اسلام(عراق و حجاز) به دو سوی آن (دیلم و مغرب) منتقل شد.(مجد ، 1386 : 56)
یحیی بن عبدالله
مسأله فخ دامنه دار بود؛ دو تن از رهبران علوی از ظان واقعه نجات یافتند: یکی ادریس بن عبدالله بن حسن که به افریقیه رفت و دیگری برادرش یحیی که به سوی سرزمین دیلم در شرق روی نهاد.(طقوش ، 1385 : 89) یحیی در سرزمین دیلم فرّ و شکوهی پیدا کرد و پیروانی گرد او جمع شدند که موجب نیرومندی وی شد؛ در نتیجه در سال 176 ق./ 792 م. با اعلام قیام، حکومت عباسی را تهدید و هارون را پریشان خاطر کرد. دوری منطقه قیام او از بغداد و مناعت طبع وی موجب نیرومندی حرکت یحیی شد.(طقوش ، 1385 : 90) [یحیی] در طبرستان به تقویت جستان، پادشاه آنجا از نسل رستم زال، دعوت امامت کرد. به تدبیر فضل بن یحیی برمکی و تزویر قضات بغداد، سجلی نوشتند بر آنکه یحیی بنده هارون است و پیش جستان گواهی دادند، جستان او را به ناچار بسپرد. او را به بغداد آوردند هارون با او نیکویی کرد و بعد از پنج ماه به زندان کرد و در آن حبس به زهر تباه شد.(مستوفی ، 1364 : 304 و 305) می توان مهاجرت یحیی بن عبدالله را نقطه عطفی در انتقال دعوت زیدیه به شرق خلافت عباسی قلمداد کرد.(مجد ، 1386 : 41) با وجود این، دیلم همچنان محلی امن برای علویان بود و گریز آنان به دیلم در سالهای بعد نیز ادامه داشت. در سال 203 ه. بعد از شهادت امام رضا(ع) دیلم مأمن خویشاوندان و پیروان آن حضرت بود که از مقابل سپاه مأمون گریخته و بدان جا پناه می بردند.(ترکمنی آذر ، 1388 : 15)
محمد بن قاسم بن علی
محمد بن قاسم بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، مردم او را صوفی لقب داده بودندی به خاطر آنکه همیشه جامه پشمی سفیدی می پوشید و مردی دانشمند و فقیه و متدین و زاهد بود و از کسانی بود که قائل به عدل و توحید بود و با طایفه زیدیه جارودیه هم عقیده بود. وی در زمان معتصم در طالقان خروج کرد و پس از جنگهایی که میان او و عبدالله بن طاهر رخ داد دستگیر شده و به نزد معتصم فرستاده شد.(اصفهانی ، بی تا : 536 و 537) و در اینکه محمد از آن پس به چه سرنوشتی دچار شد اختلاف است برخی گفته اند به طالقان بازگشت و در آنجا از دنیا رفت. و برخی گفته اند به واسط رفت و صحیح نیز همان است(همان : 546) و احمد بن حارث گفته است در زندان متوکل درگذشت. برخی گفته اند بدو زهر خورانیدند که در اثر آن از دنیا رفت.(همان : 548)
قتیل شاهی
یحیی بن عمر[بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی(ع)] از بزرگان طالبیان بود، مردی متدین و نیکو سیرت، در ایام متوکل از خراسان بیامد به غایت تنگدست و وامدار و حال خویش به یکی از بزرگان اصحاب متوکل بگفت. آن کس جواب درشت داد و او را در سامره حبس کرد. یکی از خویشان او را آزاد کرد یحیی به بغداد رفت مدتی در فقر روزگار گذراند حال خود را به یکی از امراء متوکل گفت و او با یحیی درشتی کرد و گفت امثال تو را چرا چیزی دهند؟ [در زمان خلافت مستعین] یحیی به بغداد آمد و از آنجا به کوفه و از این غصه دعوت مردم آغاز کرد و خلقی عظیم با او بیعت کردند از اعراب و اهل کوفه. بعد از آن کوفه را گرفت بیت المال را برداشت و بین یاران خود تقسیم کرد و زندانیان را خلاص داد و عامل کوفه را براند. امیر بغداد محمد بن عبدالله بن طاهر چون از این حال آگاه شد لشکری را جهت دفع او فرستاد و به دیهی که آن را شاهی خوانند( قریه ای نزدیک کوفه) بهم رسیدند لشکر محمد بن عبدالله بن طاهر غالب آمدند، یحیی بن عمر کشته شد سر او را به بغداد پیش عبدالله بن طاهر بردند.(نخجوانی ، 1357 : 183)
تشکیل دولت زیدیه در طبرستان
میان قیام یحیی بن عمر در کوفه (249 .ه) و نقطه شروع نهضت علویان در طبرستان پیوستگی و ارتباط ملموسی وجود دارد، به گونه ای که می توان نهضت علویان در طبرستان را ادامه قیام یحیی بن عمر در کوفه دانست.( ترکمنی آذر و پرگاری ، 1390 : 129) یک شعبه از ائمه علوی یا زیدی که خود را از فرزندان امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) می دانستند مدتها در ولایات ساحلی بحر خزر یعنی دیلم و گیلان و طبرستان در ادعای امامت باقی و مدعی خلفای عباسی بغداد بودند و از این جماعت نام جماعت زیادی که در این ادعا مرده و یا گاهی سر به عصیان برداشته اند باقیست فقط در سال 250 ه./ 864 م. علویان موفق به تصرف طبرستان و تشکیل دولت و ضرب سکه شدند و این ولایت را قریب شصت و چهار سال تحت حکومت خود نگاه داشتند تا آنکه سامانیان ایشان را از آنجا بر انداختند.(لین پول ، 1390 : 114) تبرستان باختری سرزمین رویان، کلار و چالوس نخستین پایگاه زیدیان در ایران گردید.(مادلونگ ، 1377 : 142) تردیدی نیست که سادات علوی تقریباً از آغاز خلافت عباسی با طبرستان ارتباط داشتند و اهمیت سیاسی و جغرافیایی آن را دریافته بودند.(خضری ، 1388 : 117) با ورود علویان به مناطق شمالی ایران، دین اسلام در میان مردم شمال ایران، از جمله دیلمیان پیروانی یافت. پیدایش اسلام در میان انان با مذهب تشیع آغاز شد و به همین علت مناطق شمالی ایران، جایگاه مهمی برای تشیع، به خصوص فرقه های زیدی، اسماعیلی و امامیه بود.(ترکمنی آذر ، 1388 : 15) زیدی ها نخستین فرقه شیعه بودند که به استقلال سیاسی دست یافتند. حسن بن زید در سال 250/864 در طبرستان، یک سلسله حکومت زیدی تأسیس کرد. حسن بن زید لقب «داعی الی الحق» داشت، ولی نه او و نه برادرش محمد که جانشین او شد، امامان کامل شناخته نمی شدند. آنها طبرستان را به مدت 64 سال در اختیار داشتند، یعنی تا زمانی که توسط سامانیان بیرون رانده شدند.بعد از سرنگونی محمد بن زید، گروه دومی از زیدیان به رهبری حسن بن علی اطروش،«ناصر الحق» (متوفی 304/917) موفق شد سلسله ای زیدی در گیلان ایجاد کند. اما او هم امام کامل نبود، ولی با داشتن عنوان داعی، از درجه ای از مشروعیت برخوردار بود.(لمبتون ، 1374 : 78 و 79)
حسن بن زید
سر سلسله دودمان علویان طبرستان و نخستین عامل اشاعه ی فرقه زیدیه در ایران، حسن بن زید ملقب به داعی الی الحق یا داعی اول بود که به هنگام خلافت مستعین در سال 250 هجری ظهور کرد. (حکیمیان ، 1368 : 74 . 75) وقتی قیام یحیی بن عمر به دست محمد بن عبدالله بن طاهر سرکوب شد، خلیفه برای قدر دانی از او اقطاعاتی در طبرستان میان کلار و چالوس به او بخشید. محمد بن عبدالله جابر بن هارون نصرانی را فرستاد تا آن اقطاعات را تصرف کند. وی بعد از تصرف این اقطاعات، زمین های مواتی را که در اختیار مردم آن منطقه بود، به زور تصرف کرد. افزون بر آن، محمد بن اوس از طرف سلیمان بن عبدالله، کارگزار طاهریان در طبرستان، قسمت هایی از طبرستان را بین فرزندان خود تقسیم کرد و در حق مردم، ستم فراوانی روا می داشت.(حسینیان مقدم و دیگران ، 1390 : 8 و 9) درباره ظهور او(حسن بن زید) سخن گوناگون است اما آنچه مسلم است عامل اصلی قیام او بر ضد عباسیان، ظلم و تعدی عاملان مستعین(خلیفه عباسی) بالأخص محمد بن اوس بلخی است که در آن هنگام به بی نهایت خود رسیده بود و فریاد مردمی را که در حال گرایش از دینی به دین دیگر بودند برآورد. وضع اختصاصی طبرستان به همان اندازه که برای پذیرش پناهندگان، مأمنی مناسب بود خروج آنان را نیز تسهیل می کرد.(حکیمیان ، 1368 : 74 . 75) در ایام خلافت مستعین به سال دویست و پنجاهم حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب رضی اله تعالی عنهم در طبرستان قیام کرد و پس از جنگهای بسیار و زد و خوردهای سخت آن ولایت را تا گرگان بگرفت و همچنان در دست او بود تا به سال دویست و هفتادم که بمرد و برادرش محمد بن زید جانشین او شد.(مسعودی ، 1370 : 557 و 558) چهار تن از علویان بر دیلم حکومت راندند و حسن بن زید اولین فرد از آنها است که حکومت دیلم را به دست گرفتند. میان حسن بن زید و طاهریان جنگ هایی روی داد که گاهی بر آنها غلبه می کرد. و احیاناً مغلوب آنها واقع می شد. و سپاهیانش گاهی بر طبرستان پیروز می شدند و طبرستان را از دست آنها[سامانیان] می ربودند. و سرانجام کار حسن بن زید بالا گرفته و اقتدار فراوانی در خود به هم رسانید تا بر ری و گرگان نیز پیروز شد. یعقوب لیث بعد از غلبه بر آخرین فرمانروای طاهری با سپاهی به جنگ حسن بن زید آمد و اورا در سال 260 ه. شکست داد. حسن بن زید به دیلم رفت، یعقوب بر آمل و ساری استیلا یافت و در جستجوی حسن بن زید به جبال طبرستان رفت که با باران و گل و لای روبرو شد و به سختی از مهلکه نجات یافت. حسن بن زید در 261 ه. بازگشته و حکومت از دست رفته را باز یافت و تا سال 270 ه. یعنی زمان مرگش حکومت کرد.{مظفر ، 1368 : 290 و 291) با حضور حسن بن زید و تشکیل حکومت علویان در طبرستان و دیلم، مذهب تشیع زیدی رواج یافت.(ترکمنی آذر ، 1388 : 15 و 16)
ابو الفرج اصفهانی در کتاب ارزشمند خود « مقاتل الطالبیین» به زیدی ها که از نسل امام علی(ع) بودند اشاره کرده و تک تک آنها را بدین صورت بر شمرده اند:
محمد بن جعفر بن حسندر همین سال دویست و پنجاهم بود محمد بن جعفر بن حسن در ری ظهور کرده و برای حسن بن زید فرمانروای طبرستان دعوت می کرد و در ری با سیاهپوشان خراسان جنگها داشت و عاقبت اسیر شد و او را به نیشابور پیش محمد بن عبدالله بن طاهر بردند و به نیشابور به محبس بمرد.(مسعودی ، 1370 : 558 و 559)احمد بن عیسی ، حسن بن اسماعیل و حسین بن محمد پس از محمد بن جعفر بن حسن، احمد بن عیسی بن علی بن حسن بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب در ری قیام کردو به «شخص مورد رضایت از آل محمد» دعوت کرد و با محمد بن طاهر که به ری آمده بود جنگ انداخت و شکست خورد وسوی مدینة السلام رفت و علوی آنجا را بگرفت. و همچنین کرکی(حسن بن اسماعیل بن محمد بن عبدالله بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب) در قزوین ظهور کرد، موسی بن بغا به جنگ وی آمد، کرکی به دیلم نزد حسن بن زید حسینی رفت و پیش از او کشته شد.در سال دویست و پنجاه و یک حسین بن محمد بن حمزه بن عبدالله بن حسین بن علی بن ابیطالب نیز در کوفه قیام کرد که از سپاه محمد بن عبدالله بن طاهر به سرکردگی ابن خاقان شکست خورد و نهان شد.(مسعودی ، 1370 : 558 و 559) حسین کوکبی و عبیدالله بن حسن حسین بن احمد بن محمد بن اسماعیل بن محمد_أَرقط_ بن عبدالله بن علی بن حسین(ع) و عبیدالله بن حسن بن جعفر بن عبیدالله بن حسین بن علی بن حسین بن علی(ع)، ایشان را حسن بن زید – که شنید قصد مخالفت با او را دارند – به قتل رسانید.(اصفهانی : 644) حسن عقیقی وی پسر خاله حسن بن زید است، وی زمانی که شایعه کشته شدن حسن بن زید در جنگ با خجستانی شنید مردم را به سوی خود خواند، اما پس از آنکه حسن بن زید بازگشت وی به خجستانی پیوست، حسن بن زید به او امان داد بازگشت ولی حسن بن زید دستور داد او را کشتند.(اصفهانی : 645) حسین بن عیسی حسین بن عیسی بن زید بن عیسی بن زید بن علی بن حسین(ع) را خجستانی در گرگان کشت.(اصفهانی : 646) محمد بن حمزه محمد بن حمزه بن یحیی بن حسین بن زید، وی را چنانچه گویند حسن بن زید مسموم ساخت.(اصفهانی : 646) سلیمان بن علی سلیمان بن علی بن قاسم بن محمد بن یوسف، که او را برادرش محمد بن علی بن قاسم به قتل رسانید و کشته اش را در طبرستان یافتند. و برخی گفته اند: حسن بن ابی طاهر او را کشت.(اصفهانی : 646) جعفر بن محمدجعفر بن محمد بن جعفر بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن حسین(ع) در جنگی که بین احمد بن عیسی بن علی بن حسین(ع) از یک طرف و عبدالله بن عزیز؛ فرماندار محمد بن طاهر در شهر ری بود از طرف دیگر در همان ری اتفاق افتاد به قتل رسید.(اصفهانی : 620)یحیی بن علی یحیی بن علی بن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن بن زید، او را یاران عبدالله بن عزیز(حاکم ری) در یکی از قراء ری به قتل رسانیدند.(اصفهانی : 624) محمد بن عبدالله محمد بن عبدالله بن اسماعیل بن ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن ابی الکرام بن محمد بن علی بن عبدالله بن جعفر، وی را عبدالله بن عزیز در بین ری و قزوین به قتل رسانید.(اصفهانی : 625) محمد بن حسین محمد بن حسین بن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع)، وی را عبدالله بن عزیز فرماندار طاهر دستگیر کرده به سامرا فرستاد در زندان از دنیا رفت.(اصفهانی : 626) علی بن موسی علی بن موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع)، وی را نیز عبدالله بن عزیز فرماندار طاهر دستگیر کرده به سوی سامرا فرستاد، به زندان افکنده شد و در همان زندان از دنیا رفت.(اصفهانی : 626) ابراهیم بن محمدابراهیم بن محمد بن عبدالله بن عبیدالله بن حسن بن عبدالله بن عباس بن علی ، وی در جنگی که میان [محمد بن] طاهر بن عبدالله و کوکبی در نزدیکی قزوین اتفاق افتاد به قتل رسید.(اصفهانی : 620) حسین بن محمد بن حمزه حسین بن محمد بن حمزه بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) و سبب قتل وی آن بود که موسی بن بغا(از سرکردگان خلفای بنی عباس بود) لشکری را به سرکردگی «کیغلغ» یا کعیکع به جنگ کوکبی که در قزوین بود فرستاد و از کسانی که در آن جنگ به قتل رسیدند حسین بن محمد[بن حمزه] بود.(اصفهانی : 623) محمد بن احمد بن محمدمحمد بن احمد بن محمد بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی(ع)، او را عبدالعزیز بن أبی دلف در «آبه» که قریه ایست میان قم و ساوه گردن زد(اصفهانی : 628) حمزة بن حسن حمزه بن حسن بن محمد بن جعفر بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، وی را «صلاب ترکی» گردن زد و بدنش را مُثله کرد و او را در جنگی که میان او و هوذان دیلمی اتفاق افتاده بود دستگیر شده بود.(اصفهانی : 628)
کشته شدگان و محبوسان زیدی(علوی) توسط یعقوب لیث صفّار
حسین بن ابراهیم بن علی بن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی(ع)، وی را یعقوب بن لیث صفار هنگامی که در نیشابور استیلا یافت به زندان افکند و چون از آنجا به طبرستان حرکت کرد حسین بن ابراهیم را با خود برد، و حسین در راه از دنیا رفت.(اصفهانی : 630)حمزه بن عیسی بن محمد بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن(ع) در جنگ بین صفّار و حسن بن زید که در طبرستان رخ داد به قتل رسید و محمد و ابراهیم فرزندان حسن بن علی بن عبیدالله بن حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع) و همچنین حسن بن محمد بن زید بن عیسی بن زید بن حسن(ع) و اسماعیل بن عبدالله بن حسین بن عبدالله بن اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب(ع) نیز در همین واقعه به قتل رسیدند.(اصفهانی : 630) محمد بن عبدالله بن زید بن[عبیدالله بن زید] بن عبدالله بن حسن بن زید بن حسن(ع)، وی را یعقوب لیث در طبرستان اسیر کرد و در زندان نیشابور از دنیا رفت و همچنین علی و عبدالله فرزندان: موسی بن عبدالله بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین(ع) و علی بن هارون بن اسحاق بن حسن بن زید بن حسن(ع) و محمد بن جعفر بن محمد بن عبدالله بن ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب بودند، که چون نزد رافع [بن هرثمه] برای جماعتی از فرزندان ابوطالب سعایت کردند و گفتند: اینان قصد مخالفت با تو را دارند رافع این چهار تن را مأخوذ داشت.(اصفهانی : 631) احمد بن قاسم احمد بن قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن علی بن حسین(ع)، [در زمان معتضد] او را جمعی از مردمان بیچاره و غربتی در سه منزلی ری به قتل رساندند و این در وقتی بود که به خاطر دعوتی که مردم «نساء» و «ابیورد» از وی کرده بودند بدان سو می رفت.(اصفهانی : 640)
محمد بن زید
بعد از مرگ حسن، محمد برادرش جانشین وی شد. دوران حکومت محمد یکسره در جنگ و نبرد با صفاریان و سامانیان سپری شد و سر انجام در جنگ هولناکی که میان او و سپاه اسماعیل بن احمد سامانی به فرماندهی محمد بن هارون در گرفت، محمد بن زید زخمی برداشت که بر اثر آن در گذشت و طبرستان و دیلم به دست سامانیان افتاد.و تا سال 301 ه. همچنان در دست آنان بود.(خضری ، 1388 : 118) آنگاه رافع بن هرثمه به جنگ او(محمد بن زید) رفت و محمد بن زید دیلم را به سال دویست و هفتاد و هفتم بگرفت پس از آن هرثمه با او بیعت کرد و مطیع او شد. حسن بن زید و محمد بن زید و دیگر کسانی که پس از آنها در طبرستان پدید آمدند چون حسن بن علی حسنی معروف به اطروش و پسرش و حسن بن قاسم داعی[از فرزندان حسن بن علی بن ابیطالب] که اسفار در طبرستان او را کشت به «شخص مورد رضایت از آل محمد» دعوت می کردند.(مسعودی ، 1370 : 558) جعفر بن علی جعفر بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن حسین(ع)، وی در جنگی که میان محمد بن زید علوی و مردم نیشابور اتفاق افتاد بر دروازه آن شهر به قتل رسید.(اصفهانی : 643)
حسن بن علی أطروش
در سال 301 ه. حسن بن علی [بن بن حسن بن عمر بن علی بن حسین(ع)] معروف به أطروش در دیلم ظهور کرد و مردم را به امامت خود فراخواند و در همین سال پس از نبردی سنگین، دست نشاندگان سامانیان را از طبرستان بیرون راند و دولت علویان را تجدید کرد و به سبب این پیروزی درخشان به الناصر مشهور شد اما در سال 304 ه. در جنگ با سپاه سامانی به قتل رسید.(خضری ، 1388 : 118 . 119)
حسن بن قاسم داعی
حسن بن قاسم ملقب به داعی صغیر داماد أطروش بود که جانشین او شد وی پس از مدتی بر ری و قزوین و زنجان و ابهر و قم را متصرف شد در زمان وی اسفار بن شیرویه دیلمی ظهور کرد و طبرستان را گرفت. داعی از ری عازم نبرد با اسفار شد در طبرستان شد ولی در جنگ با او به قتل رسید. و قلمرو او میان اسفار و سامانیان زیاریان تقسیم شد. اسفار پس از پیروزی بر علویان افراد برجسته این خاندان را دستگیر کرده و به بخارا فرستاد و به حکومت آنان خاتمه داد.(خضری ، 1388 : 119) یک دولت به وسیله زیدیه به سال 846 م. در طبرستان، در کرانه دریای خزر، به وجود آمد و به سال 928 م. بعد از یک دوره کوتاه و پر آشوب دورانش به به پایان آمد اما تأثیر پایداری در تاریخ باقی گذاشت، بدینگونه که این ناحیه را به مذهب شیعه در آورد و بلکه آن را برای اولین بار و بلکه آن را برای اولین بار به طور واقعی در حوزه قلمرو اسلام، به هر صورت که بود، وارد کرد. در ایران، منطقه مجاور دریای خزر یک پرورشگاه عقاید شیعه شد، هر چند سر انجام مقدر بود شکل دیگری از این عقاید در آن سرزمین تفوق بیابد.(اشپولر ، 1354 : 111)
آل بویه؛ از شیعه زیدی تا شیعه امامی
خاندان بویه که گاه آنها را نخستین خاندان شیعه دوازده امامی ایرانی می شمارند نخست کیش زیدی داشته و پس از آن پشتیبان معتزلیان و شیعیان شدند بی آنکه با شاخه خاصی از تشیع بیعت کرده باشند.(مادلونگ ، 1377 : 139) استقرار زیدیان در جنوب دریای خزر ورسوخ عقاید شیعه دوازده امامی در بین آنان و در سرزمین مجاور، یعنی آذربایجان نیز پیروان زیادی به دست آمد ، ظهور آل بویه که از دیلم برخاستند که با انتخاب شیعه دوازده امامی تا آخر بر عقیده خود ماندند که حتی توانستند بغداد مرکز خلافت (سنیان) را به زیر سلطه ببرند و مخالفت و مقاومت سنیان را در برابر تبلیغات تشیع در هم بشکنند (سوگواری برای امام حسین(ع) و جشن غدیر) بنا نمودن بقعه و مرقد برای امامان و امام زادگان از جمله سرداب امام زمان (عج)، مرقد امام هشتم از طرف آل بویه و وصیت شیعیان مبنی بردفن در کنار این بزرگواران معصوم از سال 333.ق باعث اقرار به مذهب شیعه به طور علنی شد.{اشپولر ، 1379 : 328 الی 331} منابع
1.اشپولر،برتولد، ایران در قرون نخستین اسلامی،ج1،ترجمه جواد فلاطوری
2. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده
3.حتی،فیلیپ،تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده
4. مجد، مصطفی، ظهور و سقوط علویان طبرستان
5. حسینیان مقدم و دیگران، تاریخ تشیع
6. ترکمنی آذر، پروین، دیلمیان در گستره تاریخ ایران
7.شهرستانی،محمد بن عبدالکریم،الملل و نحل8. نخجوانی، هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی، تجارب السّلف، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال
9.منتظرالقائم،اصغر،تاریخ امامت
10. هالم، هاینس، تشیع، ترجمه محمدتقی اکبری
11. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهارم12. حکیمیان، ابوالفتح، علویان طبرستان
13. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران؛ از آغاز تا قرن دهم هجری14.اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، مقالات الإسلامین و اختلاف المصلین، ترجمه محسن مؤیدی15. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه ، ترجمه و تعلیقات محمدجواد مشکور
16. لین پول، استانلی، طبقات سلاطین اسلام، ترجمه عباس اقبال
18. هالم، هاینس، تشیع، ترجمه محمدتقی اکبری
19. سلطانی، مصطفی، تاریخ و عقاید زیدیه
20. مادلونگ، ویلفرد، فرقه های اسلامی، ترجمه ابوالقاسم سرّی
21. ملک مکان، حمید و دیگران، تشیع در عراق در قرون نخستین
22. بهرامی دماوندی ، اکرم ، تاریخ ایران از ظهور اسلام تا سقوط بغداد
23. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ترجمه حجت الله جودکی، با اضافاتی از رسول جعفریان
24. لمبتون، آن.کی.اس، دولت و حکومت در اسلام، ترجمه و تحقیق سید عباس صالحی
25. مدرسی، محمدتقی، امامان شیعه و جنبش های مکتبی، ترجمه حمیدرضا آژیر
26. مستوفی ، حمدالله ، تاریخ گزیده ، به اهتمام عبدالحسین نوایی
27. مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ترجمه و نگارش سید محمدباقر حجتی،
28. اشپولر، برتولد، جهان اسلام؛ دوران خلافت، ترجمه قمر آریا
29. فیّاض، علی اکبر، تاریخ اسلام
30. خضری، سید احمد رضا، تاریخ خلافت عباسی؛ از آغاز تا پایان آل بویه
31. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطّالِبیّین، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی
32. ترکمنی آذر، پروین و پرگاری، صالح، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفاریان و علویان
علاقه مندی ها (Bookmarks)