هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
سطر اول همیشه این است : خدا همیشه با ماست . . .
پس بخوانش با لبخند !!!![]()
تابستون چند سال پیش از طرف کارخونه بابام رفتم اردوی مشهد با چند تا از دوست های صمیمیم ، یک هفته رفتیم ولی به اندازه یک سال بهمون خوش گذشت . صبح ها فقط از ساعت 5 تا 7 صبح می خوابیدیم ( بلا استثنا ) بقیش همش یا بازی می کردیم یا پیاده می رفتیم حرم یا اخر شب ها مثلا ساعت 3 که همه برق ها خاموش بودن ، دو سه تا اتاق می ریختیم تو راهرو هتل اهنگ میگذاشتیم نور می زدیم خلاصه یک اوضاعی بود بعد که مسئولمون عصبانی می اومد سریع میرفتیم تو رختخواب هامون و اگر یک نفر خندش می گرفت هممون رو یک تنبیه باحال می کردن خیلی حال میکردم . یکی از کار های دیگه ای که هم می کردیم ، یک اخوند مهربونی از قم اورده بودند مینشستیم تا صبح باهاش حرف میزدیم و ازش درمورد قیامت می پرسیدیم . چند بار رفتیم شاندیز و ... . جاتون خالی
ویرایش توسط v.m 2020 : 16th February 2013 در ساعت 08:40 PM
![]()
جسمش زیر خاک قبرستان
روحش در اوج اسمان
صدایش در گوشمان
و
.
.
.
یادش همیشه در قلبمان
من اون روزایی که زیر بارون راه میرم رو خیلی دوست دارم
یا وقتی که شمال بریم نصفه شبی برم لب دریا
در این دو حالت خیلی حس خوبی دارم
وگرنه روزی که کار خاصی کرده باشم یا با شخص یا اشخاص خاصی جایی باشم و از ته دل شاد باشم بهم
خوش بگذره رو به یاد ندارم..............
GOD is Watching YOU
insta:
_shiny7_
راستی یه بار تو عمرم با خانواده و خانواده دوستم رفتیم کوه...اون روزم خیلی خوب بود
کلا جاهایی که به طبیعت ربط داشته باشه به من خوش می گذره!!....
GOD is Watching YOU
insta:
_shiny7_
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)