دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: بخشي از نامه ي رابيندرانات تاگور به همسرش

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43644
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض بخشي از نامه ي رابيندرانات تاگور به همسرش

    بيا...

    همان گونه که هستي بيا دير مکن...

    گيسوان مواجت آشفته

    فرق مويت پاشيده.

    بيا دلگير مشو

    بيا همان گونه که هستي

    بيا دير مکن

    چمن ها را پايمال کرده به سرعت بيا.

    اگر چه مرواريد هاي گردنبندت بيفتد و گم شود.

    باز بيا و دلگير مشو

    از کشتزارها بيا،

    تندتر بيا...

    ابرهايي که آسمان را پوشيده است مي بيني

    در طول رود که در آن ديده مي شود.

    دسته پرندگان وحشي در پروازند.

    بادي که از روي چمن ها مي گذرد و هر آن شدت مي گيرد باد آن را خاموش خواهد کرد

    چه کسي مي تواند ترديد داشته باشد که به ابروان و مژگانت سرمه نپاشيده اي

    زيرا ديدگان طوفانيت از ابرهاي باراني هم سياه ترند

    اگر هنوز حلقه ي گل بافته نشده، چه مانعي دارد؟

    اگر زنجير طلايت هم بسته نشده آن هم بماند

    آسمان از ابر آکنده است دير شده همان گونه که هستي بيا...
    بيا فقط بيا...




    (بخشي از نامه ي رابيندرانات تاگور به همسرش)

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. کاربرانی که از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •