«از زیباترین آزادی‌ها/ چه‌سان گوش سپردیم/ به صدای گام نویدهایی که نزدیک می‌شد/ و چه حرف‌های زیبایی زدیم در باغچه زندان... » روح شاعرانه سخنانش، تحسین‌های زیادی را برانگیخته است، کسی که از او با عنوان «کمونیست رمانتیک» و «انقلابی رمانتیک» یاد می‌شود.


ناظم حکمت، شاعری که بارها به خاطر عقاید سیاسی‌اش بازداشت شد و بیشتر عمر خود را در زندان یا تبعید گذراند؛ شاعری که شعرهایش به بیش از 50 زبان ترجمه شده است.

ناظم حکمت، شعرهایش را از فرهنگ فولکلور ترکیه وام گرفت، از ترانه‌هایی که «عاشیق‌های» ترک می‌خواندند، با این همه، سبک ادبی ترکیه را ادامه نداد تا از اولین شاعرانی باشد که نگاه معاصر جهان شعر را وارد شعر ترکیه می‌کند. او که از خانواده‌ای برجسته و بین‌المللی بود، 15 ژانویه 1902 در یکی از شهرهای یونان که آن زمان جزو امپراتوری عثمانی به شمار می‌رفت، زاده شد.

11ساله بود که اولین شعرش را سرود و در سال 1918 برای مدتی کوتاه در نیروی دریایی دولت عثمانی خدمت کرد، اما یک سال بعد به‌شدت مریض و به همین خاطر در سال 1920 از خدمت معاف شد. با این همه مدتی بعد به همراه دوستانش به آناتولی رفت تا در نبرد استقلال ترکیه شرکت کند، در همین سفر بود که با زندگی نکبت‌بار مردم فقیر آشنا شد و تا پایان عمر از رنج آن رها نشد.

این شاعر مطرح ترکیه اولین مجموعه شعرش را در 16 سالگی منتشر کرد و در طول 50 سال عمر هنری، آثار زیادی را از خود برجای گذاشت و هرچند بسیاری از کتاب‌ها ازجمله نمایش‌نامه‌هایش تا مدت‌ها در ترکیه قابل‌انتشار نبودند، اما جادوی قلم و روح آزاده‌اش، او را به یکی از بزرگ‌ترین شاعران و نمایشنامه‌نویسان کشورش بدل کرد.

ناظم حکمت بسیاری از سال‌های عمرش را در زندان و تبعید گذراند و زندگی مخفی‌اش از سال 1925 آغاز شد؛ وقتی که در این سال به ترکیه بازگشت و به انتشار شعرها و مقاله‌هایش در مجله‌ها پرداخت؛ نوشته‌هایی که حکومت آنها را تاب نیاورد. حکمت که تحت تعقیب قرار گرفته و به 13 سال زندان محکوم شده بود، زندگی مخفی‌ را در پیش گرفت و به مسکو پناهنده شد. اما وقتی دو سال بعد در پی عفو عمومی دولت ترکیه به کشورش بازگشت، در همان ابتدا بازداشت و راهی زندان شد؛ اقدامی که انتقادهای زیادی را برانگیخت.


روزهای حکمت در زندان سپری شد تا اینکه با پایان جنگ جهانی دوم و در پی تلاش‌های گروه‌های مختلف به دنبال عفو عمومی با کوله‌باری از دردهای روحی و جسمی از زندان آزاد شد. او چندی بعد بار دیگر به زندان بازگشت. او که در تمام طول زندان دست از نوشتن برنمی‌داشت، از سال 1946 به تدریج شعرهایش را از زندان خارج کرد و در حالی که مطبوعات ترکیه جرات نداشتند نامی از او ببرند، با چاپ شعرهایش در روزنامه‌های فرانسه در جهان به شهرت رسید. حکمت 50 ساله بود که از زندان آزاد شد، به او گفتند باید به خدمت وظیفه برود، ‌او اما از سرزمین‌اش کوچ کرد و 13 سال پایانی عمرش را در غربت به سر برد.


اشعاری از ناظم حکمت:


به من گفت:بیا
به من گفت: بمانبه من گفت : بخندبه من گفت : بمیرآمدمماندمخندیدممردم****زیباترین دریادریایى است كه هنوز در آن نرانده‏ ایمزیباترین كودكهنوز شیرخواره استزیباترین روزهنوز فرا نرسیده استو زیباتر سخنى كه مى ‏خواهم با تو گفته باشمهنوز بر زبانم نیامده است.***محل تولدش کجاستچند ساله است ، نمی دانم و در پی دانستنش نیستمهرگز نپرسیدمو به آن نیندیشیدم، نمی دانمهمسرمبهترین زن دنیاستدرباره ی او واقعیت های دیگر اهمیتی ندارد****ما هر دو می دانیم ، عشق منآنها به ما آموختندچگونه گرسنه باشیم، چگونه از سرما بلرزیمچگونه تا سرحد مرگ خسته شویمو چگونه جدا ازهم باشیم.هنوز به کشتن وادارمان نکرده اندو یا به کشته شدن.هر دو می دانیم عشق من چگونه برای خلقمان بجنگیمو چگونه دوست بداریم اندکی بهتر روز به روز ژرف تر...****شعرهایی می نویسم که چاپ نمیشونداماچاپ خواهند شدمنتظر نامه ای هستم،خبر خوبی در آن هستشاید روز مرگم به دستم برسد...اما میرسدنه پول و نه دولتدنیا زیر حکم انسانیتشاید صد سال دیگراما چنین خواهد بود



تبیان