دنياي اسلام هر از گاهي شاهد توهينها و اسائه ادبهايي به پيشوايان ديني بويژه دردانه عالم وجود يعني پيامبر گرامي اسلام است. فيلم موهني كه چندي پيش درباره پيامبر اسلام ساخته شد، تنها مشتي نمونه خروارها از اين افترائات و تهمتهاست.
اما بهراستي اين توهينها چرا صورت ميگيرد؟ خاستگاه اين بيحرمتيها نسبت به يك پيامبر عظيمالشأنالهي چيست؟
نكته اساسي اين است كه درك عمومي دنياي غرب حتي بسياري از نخبگان آن ديار از اسلام و پيامبر اكرم(ص)، دركي قرون وسطايي است.
تصوري كه مبتني بر اين ايده است كه اسلام، بدعت و انحرافي از مسيحيت است، ديني آميخته با جنگها، خونريزيها و خشونت از سويي و آميخته با شهوترانيهاي هزار و يك شبي از سوي ديگر. اوج اين انگاره درباره اسلام در يازدهم سپتامبر نمايان شد.
برآيند اين نگاه در تعابيري تجلي يافته كه امروزه در غرب متداول شده است. تعابيري مانند بنيادگرايي اسلامي (islamic fundamentalism) ميكوشد اين توهم را به دنيا القا كند كه اسلام براي تمدن غربي به يك خطر جدي تبديل شده است.
اما اين تصورات واهي و پوشالي، تنها يك روي سكه نگاه غرب به اسلام است. روي ديگر سكه، پاسخ كوبندهاي است كه تني چند از محققان و اسلامشناسان حقيقتجو در غرب مطرح كردهاند.
اين محققان كه عمدتاً ابعاد معنوي و عرفاني اسلام و زندگاني پيامبر اسلام، توجهشان را به اسلام معطوف داشته، پاك سيرتانه و خالصانه با ورقزدن تاريخ شفاف و درخشنده شكوفايي اسلام و بويژه 23سال نبوت پيامبر رحمت به تأليف آثاري دست زدهاند كه پرده از حقايق تاريخي درباره اسلام بر ميدارد.
اين آثار كه به زبان انگليسي و عمدتاً براي مخاطبان انگليسي زبان در غرب نگاشته شده جهت نماياندن چهره واقعي تاريخ اسلام و پيامبر گرامي اسلام به رشته تحرير درآمده است.
در ميان اين آثار، كتاب «اقتدا به محمد(ص): بازنگري اسلام در جهان معاصر» به قلم دكتر كارل ارنست، (متولد 1950) از جمله مهمترين و برجسته ترين آنهاست. اين كتاب سال 2003 نوشته شده است. نگارنده ابتداي اين كتاب به يك واقعيت تلخ اشاره ميكند.
او مينويسد: «به تحقيق ميتوان گفت هيچ ديني به اندازه اسلام، جنبهاي منفي در نگاه غرب پيدا نكرده است». كل تلاش ارنست در اين كتاب به همين حقيقت مربوط ميشود و پاسخي است به اين پرسش كه چرا چنين شبههاي در غرب پديد آمده است
.
آقاي ارنست ابتداي كتاب متذكر ميشود، اين كتاب را به عنوان دفاعي پوزشخواهانه از اسلام در برابر انتقادها ننوشته است، بلكه اين كار او تلاشي است براي اثبات اين نكته كه مسلمانان داراي تاريخ هستند. اين اعتراف وي پرده از ناآگاهي و سوءظن وحشتناك دنياي غرب از اسلام بر ميدارد. باعث تأسف و ناخشنودي است كه در دنياي امروز، اسلام عزيز ما با يك تيغ دو لبه مواجه شده است.
يكسوي اين تيغ، نا آگاهي و سوءظن دهشتناكي است كه در بخش اعظم اروپا و آمريكا راجع به اسلام شكل گرفته و امپراتوري قدرتمند رسانهاي غرب را نيز با خود همراه كرده است.
سوي ديگر اين تيغ، قرائت غلط و ناجوانمردانه و افراطي از اسلام است كه امروزه در قالب اسلام طالباني بروز يافته است. به تعبير دكتر ارنست، اين افراطيون براي توجيه كارهاي وحشتناك و خشونت بار خود، از زبان اسلام سوءاستفاده كردهاند.
به هرحال، دنياي غرب بايد بداند نه اسلام بن لادني، اسلام ناب محمدي (ص) است و نه سوءظن غرب نسبت به اسلام، توجيه منطقي دارد. اسلام ناب، آن چيزي است كه در متن قرآن و حديث، تاريخ و تمدن اسلامي تبلور يافته است. همان تمدني كه تنها ابعاد كوچكي از آن در ادبيات فخيم انديشوراني چون مولوي، حافظ و سعدي قابل مشاهده است.
توصيه ما به دنياي غرب اين است كه اقتداي به محمد ميتواند دريچهاي هر چند كوچك و ناكامل براي بازشناسي چهره واقعي اسلام و محمد(ص) باشد.
مهدي فصيحي رامندي - دانشجوي دکتري اخلاق
علاقه مندی ها (Bookmarks)