دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35

موضوع: الان دقیقادرچه حالتی؟

  1. #21
    همکار بخش مذهبی
    رشته تحصیلی
    کاردانی کامپیوتر-نرم افزار
    نوشته ها
    397
    ارسال تشکر
    4,555
    دریافت تشکر: 2,776
    قدرت امتیاز دهی
    1900
    Array
    جوان ایرانی's: جدید67

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    در این حالت ها :
    امام حسین علیه‌السلام معلم مقاومت آگاهانه است.

    امام خامنه ای






  2. 2 کاربر از پست مفید جوان ایرانی سپاس کرده اند .


  3. #22
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    C@/\/\P\/T(-R
    نوشته ها
    1,138
    ارسال تشکر
    8,061
    دریافت تشکر: 4,739
    قدرت امتیاز دهی
    7123
    Array
    Outta_Breathe1020's: جدید59

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    الان سایت دانشکده ام
    یه مقدار از ظهر و دیشب و صبح و ... آروم ترم خدا رو شکر!
    البته خودم برای حالم اقدام کردم واقعا...
    اومدم به سایت نخبگان سر بزنم و برم درس بخونم. امتحان اخلاق دارم!
    و مجازات تخفیف یافته ات این بار حبس ابد در این دنیاست...!!!

    Nearly 1 billion people go to bed hungry every night and every year 2 million children die from malnutrition

    شاید صدای مرگ بود که میگفت: تو هم اگر قاتل نباشی، سارق حیات این ها بوده ای...

  4. 2 کاربر از پست مفید Outta_Breathe1020 سپاس کرده اند .


  5. #23
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    ارشد ژنتیک ،کارشناسی میکروبیولوژی
    نوشته ها
    2,987
    ارسال تشکر
    25,976
    دریافت تشکر: 13,088
    قدرت امتیاز دهی
    24669
    Array
    سونای's: جدید81

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    الان دارم یسری مدارک اماده میکنم....
    مامانمم همش صدام میزنن اتاقتو تمیز کردی؟؟؟؟؟
    چند ساعت دیگه قراره مهمون بیاد .... به اتاقم نگاه میکنم و میبینم بهم ریختنش! (یا به قول مامانم تمیز کردنش) واقعا کار چند ساعت نیست؟؟؟؟

    بین این کاغذ کتابا نمیشه قدم برداشت!!!!!!!!!!! اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم واسه بهم ریختن!! یا به قول مامانم اینا تمیز کردن!!!!!
    آخه اگه همرو جمع کنم بزارم کتابخونه، شاید اتاق تمیز بشه ولی ذهنم بدجور بهم میریزه...! بعد که مهمونا برن دوباره باید اینا رو بریزم ..... آخه خب دسته بندی میکنم میزارم هر کدومو یجا و دست نوشته ها و خلاصه برداری ها و مطالبی که از نت میگیرمو غیره رو میذارم کنار هر کتاب !!! ولی هر کی میبینه فکر میکنه من کتابا و کاغذا رو ریختمو جمع نمیکنم!!!!!
    متوجه نیستن که اینجوری به همشون اشراف دارم..... سردر گم نمیشم... زودتر به مطالبی که میخوام دسترسی پیدا میکنم....
    همه ی زحمت هام داره به باد میره....
    نمیدونم شاید هر سری رو برداشتم گذاشتم تو کمد لباسا.. شایدم بزارم رو تخت و روشون رو تختی بذارم تا دیده نشن... یسریشونم که صد درصد زیر تخت!! زیر این فرشه هم یسری جا میشن!! اینجوری حد اقل ظاهر اتاق تمیز میشه!!! و ذهن من هم کمتر بهم میریزه....
    حالا چی میشد این مهمونی 7-8 روز دیگه بود که امتحانای منم تموم میشدن......
    من برم اتاقو بهم بریزم....

    ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
    دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من

  6. 5 کاربر از پست مفید سونای سپاس کرده اند .


  7. #24
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    224
    ارسال تشکر
    1,613
    دریافت تشکر: 784
    قدرت امتیاز دهی
    670
    Array
    nkhoshdel's: نیشخند

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    من الان پای لب تابم نشستم ولی خیلی ناراحتم چون امتحان زبان و زیستمو 19.5 شدم دارم دیوونه میشم
    سکوت چه زیباست وقتی تمام حرفها از توصیف عاجزند......بزرگترین اقیانوس ارام است پس ارام باش تا بزرگترین باشی........

  8. 2 کاربر از پست مفید nkhoshdel سپاس کرده اند .


  9. #25
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27194
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    سرم درد میکنه خیلییییییییی.امروز آزمون هوشی دادم که سه تا دفترچه سوال داشت.برای هر قسمت از پاسخ نامه فقط 5دقیقه وقت میدادن.واقعا سر آزمون میخواستم بزنم زیر گریه.الانم چقدر به خودم امیدوارم



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  10. 3 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  11. #26
    کاربر جدید
    نوشته ها
    7
    ارسال تشکر
    4
    دریافت تشکر: 21
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    خوشحالم چون تازه امتحانام تموم شده دوباره ميتونم زندگي كنم......

  12. 3 کاربر از پست مفید رويا جون سپاس کرده اند .


  13. #27
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    ارشد ژنتیک ،کارشناسی میکروبیولوژی
    نوشته ها
    2,987
    ارسال تشکر
    25,976
    دریافت تشکر: 13,088
    قدرت امتیاز دهی
    24669
    Array
    سونای's: جدید81

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    مهمونا رفتن به خیر گذشت....
    امروز واسه اولین بار یه گوشه از مهمونی رو من مدیریت!!!! کردم.... خیلی سخت بود بدتر از امتحان دادن..............
    همون بهتر که درس هست تا بهونه بگیریم از زیر کار در ریم........
    اونم اینجور مهمونی هایی که خیلی نمیشه صمیمی بود.....و همه چیز باید منظم پیش بره....
    باباشونم چپ میرفتم راست میومدم همش ازم ایراد میگرفتنکلا منو بردن زیر سوال...که دنیا تلاش و مهارت و حرف واسه گفتن داشته باشی اما نتونی خانم خونه باشی هیچ فایده ای نداره.. واقعا به فکر فرو رفتم....گاهی خیلی ادعامون میشه که درباره فلان ..بلدیم فلان مهارت رو داریم فلان کارو کردیم و..... اما پیش پا افتاده ترین چیزا شاید برامون سخت و خسته کننده باشه.... البته حرفا و جوابای خودمو داشتم ولی ترجیح دادم با سکوت و یه لبخند رو لب به این بحث پایان بدم... و بپذیرم پیشنهادشون رو.... خلاصه مهمونی افتاد دست من......................
    امشب خیلی چیزا رو یاد گرفتم.... اینکه واسه اولین بار یه کارایی انجام میدادم و با مشکل بر میخوردم و راه حلش به ذهنم میرسید ... حتی آزمون و خطاهاش برام جالب بود.....اینکه آدم چقد سریع تطابق پیدا میکنه... ولی خداروشکر بر خلاف نظر بقیه از پسش بر اومدم.... با اینکه ایشون خیلی گیر میدادن ولی من با روی گشاده پذیرا بودم هر انتقادی رو...
    خیلی خسته شدم ولی خوشحالم که همه راضی بودن و اعتراف کردن که فکرشم نمیکردن من..........
    آشپزخونه برام جالب شد.... همه ی حواست و حتی حواس ششم و هفتم و.... رو باید جمع کنی... در یه لحظه به خیلی چیزا هم زمان فکر کنی و آمار زمانی و.. دستت باشه...و همچنین بیرون آشپزخونه رو هم کنترل کنی چیزی کم نباشه چیزای اضافی رو برداریو.... احساس میکنم یه ورزش ذهنی بود.... بیشتر از اونچیزی که جسمم درگیر باشه ذهنم درگیر بود...واقعا آشپزخونه مدیریت میخواد.......
    جالب بود... ولی دوست داشتنی نبود.... خوشحالم از پسش بر اومدم... اما نظری ندارم درین باره که دوباره این موقعیت پیش بیاد... نه دوست داشتنی بود! که بگم میخوام باز اتفاق بیفته... نه اونجوری که میگفتن بود..که نخوام دوباره اتفاق بیفته....... خنثی بود....نسبت به تجربه ی دوبارش حس خاصی ندارم...
    عجیب بود....
    دیدم نسبت به خانومای خونه دار خیلییییییییییییییی عوض شده و بیشتر از قبل مدیون مادرم هستم............................

    ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
    دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من

  14. 5 کاربر از پست مفید سونای سپاس کرده اند .


  15. #28
    همکار تالار مهندسی کامپیوتر
    رشته تحصیلی
    نرم افزار
    نوشته ها
    553
    ارسال تشکر
    4,992
    دریافت تشکر: 4,497
    قدرت امتیاز دهی
    21730
    Array
    ارگان's: جدید134

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    حالم اصلا خوب نی نه از نظر جسمی نه از روحی
    برام دعا کنید یه اتفاق خیلی بد به خیر و خوشی تموم شه وگرنه باید یه عمر تو عذاب وجدان دستو پا بزنم.
    خواهش میکنم برام دعا کنید
    دلم نمی خواد به خاطر بی ایمانیه کسی دیگه من تا آخر عمر تو عذاب باشم.

    فقط خواهش میکنم دعا کنید.ممنون
    منزه است خداوندي كه برطرف كننده ي غم هاست.غم و مشكل مرا برطرف كن بر ضعف و كمي چاره ام رحم كن و مرا از جايي كه گمان نميكنم روزي ده اي رحم كننده ي رحمت كنندگان

  16. 3 کاربر از پست مفید ارگان سپاس کرده اند .


  17. #29
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    it
    نوشته ها
    112
    ارسال تشکر
    202
    دریافت تشکر: 274
    قدرت امتیاز دهی
    56
    Array
    leila.s's: جدید145

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    برداامتحان دارم سرمم بدجوردردمیکنه بادندونم

  18. کاربرانی که از پست مفید leila.s سپاس کرده اند.


  19. #30
    دوست آشنا
    نوشته ها
    686
    ارسال تشکر
    3,739
    دریافت تشکر: 2,246
    قدرت امتیاز دهی
    1366
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    توفکراینم که چطوری یه کاری که مامانم روش حساس هست رو وباید سه ساعت پیش انجام میدادم
    الآن بی سرو صدا انجام بدم طوری که نفهمن دیر انجامش دادم.
    حس بدیه.

  20. کاربرانی که از پست مفید mogan/k سپاس کرده اند.


صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قهوه ای شدن به چه قیمتی؟!
    توسط داداشی در انجمن خبرهای پزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st August 2012, 01:26 PM
  2. ازاعضای اینجا چه چیزی یاد گرفتی؟
    توسط بلدرچین در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 28th January 2012, 10:43 PM
  3. آیا تو خوشبختی؟
    توسط s@ba در انجمن روانشناسی موفقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th December 2009, 07:21 PM
  4. ازدواج به روش مدرن یا سنتی؟
    توسط میهن در انجمن روانشناسی خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th December 2009, 06:05 PM
  5. قهر یا آشتی؟
    توسط AvAstiN در انجمن روانشناسی اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th May 2009, 08:18 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •