یورگن هابرماس و کنش اجتماعی؛ گذار از مرزهای محدود زبان

یورگن هابرماس تئوری کنش ارتباطی در توضیح رفتار اجتماعی را به شرح مبسوطی بیان کرد. این نظریه نشان می دهد که تعامل کلامی بین افراد یک روش برای رسیدن به فهم متقابل عینی, دنیای هنجارگذار و یا ذهنی است, که در آن نقطه کنش اجتماعی می تواند رخ دهد. در تئوری کنش ارتباطی دوگونه اعمال منطقی تولید کننده ی فهم و کنش اجتماعی وجود دارد: کنش ابزاری و گفتار که من بر آن تمرکز کرده ام. و مسیری است برای مردم در ساختن مفهوم " جهان حالات موجود روابط, روابط نظم یافته ی میان فردی به گونه ای مشروع, جهان مبتنی بر تجربیات ذهنی ولی زیسته ی هر کدام از مشارکت کنندگان" (Habermas, 137) . این از طریق گفتار و کنش ارتباطی می تواند به منصه ی ظهور رسد, و درک شود و بر هم کنش را تولید کند.
یکی از ادعاهای اصلی هابرماس نیروی دستیابی به اجماع از طریق فرایندهای زبان شناسی است. این رویه به منظور هماهنگی کنش به ذات به انرژی های محدودیت یافته ومقید کننده ی زبان برمی گردد (Heath, 24). به همان پویایی که نیروهای محدود کننده ی زبان می توانست باشد. مشاهده ی سخنرانی به عنوان یک سبک از ارتباط عالی می تواند در نهایت مشکل ساز باشد. لنور لنگسدورف نگرانی خود درباره ی تئوری کنش ارتباطی هابرماس را این چنین بیان می دارد؛ اعتقاد او "اهدف معرفت شناسانه ی گفتمان" به عنوان هدف غایی همه ی ارتباطات بهر برداری شده است (Langsdorf, 32). رهایی که به گفتار شکل می دهد و توسط بیانات خود هابرماس تضعیف شده است.
مردم محصولی از سیستم ها و چارچوب های فرهنگی هستند, از آنچه که آنها باید ترسیم کنند منابعشان برای درک کردن و به چالش کشیدن سیستم های یکسان است (Habermas, 135). کنش ارتباطی یک سیستم است که ممکن می سازد " با استفاده از آنچه که خودش را کلونی ساخته است (Kruger, 145). سوسور به شایستگی این مسئله را توصیف می کند. زمانی که او می نویسد " سایر علوم با اشیایی که از پیش داده شده اند کار می کنند و سپس می توانند از دیدگاه های متفاوت در نظر گرفته شوند. اما این قاعده بر زبان شناسی جاری نمی باشد. به نظر می رسد که در زبان شناسی این دیدگاه است که شی را خلق می کند (Saussure, 8). " این پیش فرض که گفتار یک استنتاج از اقدام منطقی است و از این رو منجر می شود به درکی که می توانست پیامدهای نامطلوب را تولید کند.
ما باید مسیرهایی را که در آن تصورات و ظرفیت های خلاقمان توسط زبان و چارچوب ایدئولوژیکی آن تحت تأثیر قرار گرفته و محدود شده اند در نظر بگیریم, و آن چیزی است که زبان فعلی ما از آن پدید آمده و تکامل یافته است. تأکید هابرماس بر زبان بدون در نظر گرفتن امکانات برای دیگر فرم های ارتباط در تولید ادرک بوده است: پرفرمنس یا حرکات و اداها به سادگی در یک زمان و مکان معین حضور می یابد اینها روش هایی از ارتباط و درک متقابل هستند, و نهایتاً می توانند به کنش های اجتماعی و عقلایی بینجامند.
هر چند این نشانگر همه ی ذهنیت خود هابرماس می باشد. به عنوان یک فیلسوف و نویسنده, زبان قویترین ابزار او برای توجیه عقلانیت زایی, ارتباط و کنش خواهد بود. تئوری کنش ارتباطی یک فرصت در فهم مفاهیم پیش پنداشت خودمان از قدرت زبان و تفکر انتقادی ارائه می دهد. مسیرهایی در آنچه کنش ها و ظرفیت ما برای درک توسط گفتار می تواند محدود شود.
Habermas, Jürgen. Moral Consciousness and Communicative Action. Cambridge, MA: MIT, 1990.
Heath, Joseph. Communicative Action and Rational Choice. Cambridge, MA: MIT, 2001.
Honneth, Axel, and Hans Joas. Communicative Action: Essays on Jürgen Habermas’s The Theory of Communicative Action. Cambridge, MA: MIT, 1991.
Langsdorf, Lenore. “The Real Conditions for the Possibility of Communicative Action.” Perspectives on Habermas. N.p.: Open Court, 2000. 21-50.
Saussure, Ferdinand. Course in General Linguistics. New York: McGraw-Hill, 1959.