یک سازمان همچون موجودی زنده متولد می شود، رشد می کند، پیر می شود و دیر یا زود از بین می رود. کارآفرینان به هنگام پیدایش و پا گرفتن سازمان ها ظهور می کنند، اما پیدایش این سازمان ها در دو مرحله ی اساسی صورت می گیرد. مرحله ی اول زمانی است که در دنیای خارج تغییراتی رخ دهد ؛ همانند وقوع جنگ، که می تواند امکانات تولیدی یک کشور را تخریب کرده، ولی نیروی کار آموزش دیده اش را باقی گذارد ؛ و یا در کشوری دیگر ممکن است در چند سال خاص تعداد متولدین بسیار زیاد شود. چنین تغییراتی بر جنبه-های مختلف زندگی تأثیر می گذارند، به نحوی که برخی تغییرات نیاز به جایگزینی تعدادی از کالاها و خدمات را ضروری می سازند. مرحله ی دوم در فرآیند کارآفرینانه ی ایده است. در اینجا این سؤال مطرح است که کارآفرینان ایده هایشان را از کجا می آورند؟ بسیاری از کارآفرینان ایده های خود را از تجربه های حاصل از کارشان بدست می آورند ؛ این افراد بواسطه ی کار کردن در یک زمینه ی خاص مهارت کسب می کنند و پس از آن، از مهارت کسب شده برای یافتن فرصت های جدید بهره می گیرند. در این روش سازمان-ها، نقش آموزشگاه ها را بازی می کنند ؛ با این تفاوت که افراد حقوق نیز می گیرند. با توجه به مفاهیم مورد بحث درخصوص کارآفرینی، می توان در یک نگاه مفهوم محور، کارآفرینی سازمانی را در تعریفی عام، راه-اندازی کسب وکار جدید (اعم از تولید محصول یا خدمت، ایجاد واحد سازمانی و …) در داخل سازمان دانست. از دیگر سو در بعُد تعریف خاص کارآفرینی سازمانی را فرآیند شناسایی، ارزیابی و بهره برداری از فرصت ها توسط سازمان دانست. سازمان های کارآفرین همگام با تغییرات گام برمیدارند و میکوشند فرصت های ایجادشده در جریان این تغییرات را کشف و از آنها بهرهبرداری کنند. همگامی با تغییرات، مستلزم بستری فرهنگی است که به تغییر بها میدهد و به استقبال آن میرود. بستری که میتواند در صورت لزوم، رهیافت ها و عملکردهای سنتی و قدیمی را کنار گذارد و رهیافت های نوینی را برگزیند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)