پدر و مادر ؟؟آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن.وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...به سلامتي همه مادراي دنيا...
پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !خورشيدهر روزديرتر از پدرم بيدار مي شودامازودتر از او به خانه بر مي گردد
!به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادنولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!
سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ،نه مرگ ،نه ترس ،سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود.
مادرم ؛ هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردمکه با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…ولي پدر ...... ... ... ...يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکندخم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاستفقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …بياييد قدردان باشيم ...به سلامتي پدر و مادرها
(( قند )) خون مادر بالاست .دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛اشکهاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مرواريد!حرفها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد!دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش .
دست پر مهر مادرتنها دستي ست،که اگر کوتاه از دنيا هم باشد،از تمام دستها بلند تر است...
مادرتنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"هايش رااا باور کردحتي اگر نگويد...???
مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود!مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....
پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!مردان پيامبر شدند؛و زنان مادر؛قداست پيامبران را توانستهاند به زير سوال ببرند؛ولي قداست مادران را هرگز..!
آدم پير مي شود وقتي مادرش را صــــــــــــــــــــــــ ـــــ دا ميزند اما جوابي نميشنود.........ممماااااااااااادددددددررر رررر. .............
تو 10 سالگي : " مامان ، بابا عاشقتونم"تو 15 سالگي : " ولم کنين "تو 20 سالگي : " مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم"... ... ...تو 25 سالگي : " بايد از اين خونه بزنم بيرون"تو 30 سالگي : " حق با شما بود"تو 35 سالگي : "ميخوام برم خونه پدر و مادرم "تو 40 سالگي : " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"تو هفتاد سالگي : " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن ...!بيايد ازهمين حالا قدر پدرو مادرامونو بدونيم...
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ... بهشت از آن مادران است در حالي که به جز پرستاري و نگهداري از فرزندان ، هيچ حق ديگري نسبت به آتها ندارند و براي بيشتر چيزها اجازه ي بابا لازم است !!!!!
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده ! وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه... و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري
اگر 4 تکه نان خيلي خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشيدکسي که اصلا از مزه آن نان خوشش نمي آيد (( مادر )) است
علاقه مندی ها (Bookmarks)