فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی در چهار قرن پیش گفت: «دانش، قدرت است». جهان، عصری را تجربه میکند که در آن دانش و اطلاعات نقش مهمی ایفا میکنند. همگی به این حقیقت وافقیم که جامعهمان روز به روز به سوی دانش محور بودن در حرکت است و تنها سازمانهایی در این جامعه به موفقیت خواهند رسید که توانایی شناسایی، ارزش گذاری، ایجاد و پرورش دادن سرمایههای دانشی خود را داشته باشند. بنابراین، سازمانها بایستی دانش را به منظور دستیابی به مزایایی که از مهارتها، تجارب و دانش ضمنی کارمندان در سیستم و ساختارشان، قابل اکتساب است، به طور مؤثر مدیریت کنند. مدیریت دانش، مجموعهای از فنون و رویهها است که به جریان دانش در داخل سازمان کمک میکند. به عبارت دیگر، مدیریت دانش عبارت است از فرایند نظاممند و یکپارچه کسب، خلق، ذخیره، بازنمون، انتشار و توسعه دانش توسط افراد و گروهها در جهت اهداف اصلی سازمانی. مدیریت دانش شامل همه روشهای اداره داراییهای دانشی سازمان است و شامل چگونگی جمع¬آوری، ذخیره سازی، انتقال، به کارگیری، به روز سازی و ایجاد دانش میباشد.
محققان در تحقیقات خود ابعاد و معیارهای ارزیابی مختلفی را برای سنجش مدیریت دانش ارائه کردهاند: برای مثال، مارکوارد(Marquardt) (1996) تشخیص داده است که مدیریت دانش شامل چهار بعد: کسب دانش، خلق دانش، ذخیره سازی دانش، انتقال و استفاده از دانش می باشد.
به طور مشابه زاک(Zack) (1999) چهار بعد مدیریت دانش را شامل کسب دانش، پالایش دانش، ذخیره سازی دانش، بازیابی و عرضه دانش می داند.
آلی(Alee) (1997) فعالیتهای مدیریت دانش سازمانی را به چهار بعد، ایجاد دانش، نگهداری دانش، اشتراک دانش و نوآوری دانش تقسیم نمود.هوی و میسکل(Hoy & Miskel) (2001)، معتقدند که ارزیابی اثربخشی فعالیت مدیریت دانش میتواند در ۴ بعد: اثربخشی پذیرش دانش، اثربخشی دستیابی به دانش، اثربخشی یکپارچگی دانش و اثربخشی بالقوه دانش طبقه بندی شود.
جدول ۱- طبقه بندی شاخص های مدیریت دانش
در یک تقسیم بندی کلی، محققانی همچون گولد (۲۰۰۱)، مانوواز (۲۰۰۴) و علامه (۲۰۱۱) در تحقیقات خود به منظور ارزیابی و سنجش مدیریت دانش آن را به دو بعد طبقه بندی نمودند:
۱-ابعاد زیرساختی مدیریت دانش
۲- ابعاد فرآیندی مدیریت دانش
نتیجه تحلیل شاخصهای فوق، چارچوب جدول ۱ را برای گروهبندی معیارهای ارزیابی مدیریت دانش ارائه می کند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)