از پشت شیشه های بزرگ دلتنگی گریه میكنم و آرزو میكنم كه كاش
برای یك لحظه فقط یك لحظه آغوش گرمت را احساس كنم ، میخواهم
سر روی شانه های مهربانت بگذارم تا دیگر از گریه كم نشوم . تو مرا
به دیار محبتها بردی و صادقانه دوستم داشتی پس بیا و باز در این راه
تلاش كن اگر طاقت اشكهایم را نداری . در راه عشقی پاك تر و صادقانه تر،
زیرا كه من و تو ما شده ایم پس نگذار زمانه بیرحم دلهایی را كه از هم
جدا نشدنی است را به درد آورد دلم را به تو دادم و كلیدش را به سوی
خوشبختیها روانه كردم چه شبها كه تا سحر به یادت با
گونه های خیس از دلتنگی ها
به سر بردم چه روزها با خاطراتت
نفس
كشیدم پس تو ای سخاوت آسمانی من ...
مرا دریاب كه دیوانه وار دوستت دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)