گروه فرهنگی- امیر ابیلی: یک: سالهاست توجیه و دلیل به ظاهر منطقی مدیران فرهنگی و مسئولین دستگاهها و موسسات و سازمانهای فرهنگساز در مقابل خروجیهای بیربط و بعضا معاند گفتمان و اصول اساسی جمهوری اسلامی، نبود هنرمند متعهد کاربلد و اجبار این مدیران برای استفاده از نیروهاییست که ظاهرا نسبتی حداقلی با گفتمان و رویکردهای نظام اسلامی دارند. نیروهایی که طبعا خروجیهاشان اثری در قد و قوارهی انقلاب اسلامی نیست، اما نیرویی هم برای جایگزینی این هنرمندان نیست و به همین دلیل تا اطلاع ثانوی مدیران مجبور به حمایت از چنین کسانیاند.
به این ترتیب این مدیران هرگاه با انتقادی از سوی رسانههای انقلابی دربارهی چرایی اعطای بودجههای کلان برای ساخت فلان اثر مشکلدار مواجه میشدند سریع در کمال اعتماد به نفس و اطمینان از آچمز شدن خبرنگار، پاسخ میدادند که «خب شما اگر نیروی انقلابیِ هنرمندِ کاربلدی میشناسید معرفی کنید، ما قطعا حمایت میکنیم» و خبرنگار بیچاره هم که تمام اطلاعاتش از نیروهای فعال فرهنگ و هنر مملکت در اسامی متواتر رسانههای خبری و غیرخبری و زرد و ..... خلاصه میشد، میماند که چه کسی را معرفی کند و «رئیس» هم با حس غروری ناشی از پیروزی بر «خبرنگار»، به حمایتهای بیشائبه و خالصانهاش از «معاندین نظام و شبهروشنفکران غربزده» ادامه میداد و سیستم فشل فرهنگی مملکت به همین ترتیب مسیرش را میپیمود.
دو: جشنواره عمار دقیقا در چنین فضایی و در پاسخ به اظهارات ظاهرا منطقی چنین مدیرانی شکل گرفت. در اوضاع و احوالی که ظاهرا حتی پیگیرترین و انقلابیترین نیروهای رسانهای جبههی انقلاب هم مجاب شده بودند که فیلمسازی برای جایگزینی فیلمسازانِ پشیمان سابقا مذهبی و انقلابی نسل قبل و فیلمسازان شبهروشنفکر جوانتر وجود ندارد، باید ویترین و پاتوقی برای معرفی پتانسیلهای فیلمسازی جریان انقلاب شکل میگرفت و این هنرمندان فعال و توانمند، اما قدرندیده، را به جامعهی فرهنگی و هنری معرفی میکرد.
سه: با این پیشزمینه «عمار» در مرحلهی اول و در ابتداییترین سطح، چهار دستاورد مهم و اساسی برای جبههی انقلاب به همراه داشت. اول معرفی و آشنایی خود این فیلمسازان-مستند، داستانی، کوتاه- با هم و تشکیل محافل و حلقههایی از این فیلمسازان برای همکاری با یکدیگر و همافزایی از طریق گفتوگو و تبادل ایده و طرح و اخبار و اتفاقات روز و........
دیگری معرفی این هنرمندان به حلقهی رسانهای و ژورنالیستی جبهه انقلاب که تا به آن روز با فراموشی این پتانسیل بالقوه در نیروهای انقلابی، اولا توان مطالبهای جدی از مدیران فرهنگی بابت سستی و غفلتشان را نداشتند و ثانیا به دلیل عدم اطلاع کافی از چهرهها و تولیدات انقلابی، مانند جریان رسانهای شبهروشنفکران به چهرهسازی از نیروها و معرفی تولیداتی میپرداختند که بعضا فاصلهی بعیدی از آرمانها و مناسبات انقلاب و مردم جمهوری اسلامی داشتند.
نکتهی سوم و مهمتر البته ارائهی لیستی از هنرمندان انقلابی در عرصههای مختلف فیلمسازی به مدیرانی بود که تا پیش از این نبود هنرمند متعهد را بهانهای برای کرختی و سستی دستگاه فرهنگی تحت مدیریتشان و حتی اعطای بودجههای کلان به نیروهای معاند قرار داده بودند.
و دستاورد چهارم «عمار»، معرفی و شناساندن هنرمندان واقعی انقلاب به مخاطبان و پیگیران اتفاقات و چهرههای سینمایی. در دورانی که اکثر جوانان ایرانی- حتی دانشجویان حزبالهی- به سختی میتوانند نام یک هنرمند انقلابی را ببرند و در عوض زندگینامه بازیگران و کارگردانان دسته چندم تلویزیون را هم بلدند و قادر به معرفی تکتک هنرمندان صهیونیست غربیاند و تمام نشانههای فراماسونری را حفظند! و در روزگاری که صداوسیمای جمهوری اسلامی همان معدود نیروهای انقلاباش را هم اخراج میکند و در برنامهشان را میبندد و بزرگان فرهنگی انقلاب را ممنوعالتصویر میکند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم همان فیلمهای انگشتشمار ارزشیاش را در بدترین فصل و در دو سه سالن، با سانسهای نصفه و نیمه به نمایش میگذارد، چه راهی بهتر از ارائه یک ویترین از هنرمندان انقلابی برای معرفی این چهرهها به مخاطبان؟
چهار: اینها ابتداییترین و بدیهیترین دستاورهای «عمار» است. جز اینها میشود دهها فایده و اثر دیگر «عمار» را هم همینطور ردیف کرد و برشمرد. ارتباط حلقهی اندیشه و تولید فکر جریان انقلاب با هنرمندان انقلابی به بهانهی جشنواره عمار یکی دیگر از آثار است و یکبار تکمیل «چرخهی سینما» از تولید تا پخش و نقد و تحلیل توسط فعالان متعهدِ انقلابی دستاورد و فایده و اثر دیگر.
سینما هم مانند هر پدیدهی دیگر دارای سیکل و چرخهای است که هریک برای تولید و عرضه و دیده شدن یک فیلم لازم و حیاتیاند و هرکدام شاخهای کاملا تخصصی به حساب میآیند، از تولید ایده و سرمایهگذاری و ساختن یک فیلم بگیرید-که خودش دارای هزاران مرحله است- تا فراهم کردن امکان نمایش فیلم در سینماها و بعد پخش خانگی و همچنین تولید خبر و نقد و تحلیل و بررسی هریک از آثار. نیروهای انقلابی و متعهد در این سی سال کم و بیش در تمام این مراحل تولید و پخش حضور داشته اند و تقریبا هیچ بخشی نبوده که خالی از نیروی متعهد حزباللهی بوده باشد، ولی در تمام این سی سال تمام این افراد مانند جزایری جدا از هم عمل میکردند و برآیند تمام زحماتشان چیز تاثیرگذاری در جهت رسیدن به یک سینمای انقلابی در نمیآمد، ولی حالا- هرچند خیلی دیر- این جزایر دورافتاده از هم به بهانهی «عمار» دارند به یکدیگر وصل میشوند و تشکیل کلی واحد را میدهند و چرخهای کامل از نیروهای انقلابی را پدید میآورند. حسن بزرگ پدیدهای مثل «عمار» یکی هم همین است که تمام نیروهای انقلابی را به هم وصل کرد و باعث لینک شدن شان با هم شد. این اولین اتفاق سینمایی در ایران است که از اولین مراحل تولید فیلم، تا فراهم کردن امکان پخش، تا تولید خبر و تا نقد و تحلیل آثار، همه حاصل کار نیروهای انقلابی و معتقد به نظام است و این چیزیست که برکات و پیامدهایش در سالهای بعد مشخص خواهد شد.
پنجم: این مطلب را میشود همینطور ادامه داد، برکات و فواید «عمار» محدود به این موارد نیست و اساسا بسیاری از آثار اتفاقی مثل «عمار» به این زودیها مشخص نخواهد شد. «عمار» نهالی سه ساله در سینماست که طبعا تا چند سال آینده بسیار تناورتر و پرشاخ و برگتر خواهد شد و به جریانی تاثیرگذار در حوزهی سینما و تلویزیون تبدیل خواهد شد.
با تمام این اوصاف اما مهم این است که «سومین عمار» از فردا در سینما فلسطین تهران آغاز به کار خواهد کرد. جشنوارهای که استقبال چندین برابری فیلمسازان نسبت به سال گذشته، نوید پیشرفتی چشمگیر را در قیاس با دورهی دوم آن میدهد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)