دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: چرا اغلب زنان پس از ازدواج دچار افسردگی میشوند؟

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مامایی
    نوشته ها
    3,947
    ارسال تشکر
    36,060
    دریافت تشکر: 18,520
    قدرت امتیاز دهی
    28277
    Array
    yas-90's: خواهش

    پیش فرض چرا اغلب زنان پس از ازدواج دچار افسردگی میشوند؟

    سلامت نیوز: زن و مرد به واسطه نیازهای مختلف جسمی و عاطفی به هم دل می بندند و با هم زندگی مشترك را آغاز می كنند به امید اینكه همیشه بتوانند از عشق ومحبت یكدیگر سیراب شوند و فارغ از رنج تنهایی مأمن و پناهی برای ابراز عشق و بیان هم دلی بیابند، ودر نهایت از كنار هم بودن به آرامش و لذت برسند.


    از آنجا كه مردان به دلایل مختلفی همچون ساختار مغزی و جسمی و نوع فعالیتهایی كه بر عهده نسل مرد قرار داده شده و شرایط اجتماعی و فرهنگی ، پس از سیراب شدن از نیازهای مختلف عاطفی و غریزی به دیگر فعالیتهای روزمره خود مشغول می شوند و رابطه احساسی و عاطفیشان كم رنگ می گردد، و به سراغ وظیفه اصلی كه همانا كار و موقعیت های اجتماعی می روند و تا دوره بعدی نیاز خود،همسر یا زن مورد علاقه خویش را به فراموشی می سپارند،و توقع دارند فریاد شكوه و شكایت زنان بلند نشود چراكه، این كاركرد برای روحیات و تمایلات مردانه بسیار طبیعی و عادی است.اما اگر یك مرد بخواهد به شكلی زندگی كند كه، در كنار خواسته ها و تمایلات خود،خواسته و نیاز زن مورد علاقه خود را در نظر بگیرد لازم است،یك سری مهارتها و تواناییهایی را كسب كند و به موضوعاتی توجه نماید كه نتیجه این توجهات جلب رضایت زنان با احساس،معقول ووظیفه شناس است.


    گاه مردان ادعا می كنند كه پس از یك روز كاری، و پس از رنجها و سختی هایی كه در طول روز متحمل شدند، حق دارند، پس از وارد شدن به خانه،وقتی را به خود اختصاص دهند و در این زمان به تفریح و استراحت شخصی مشغول شوندو زن مورد علاقه آنها اجازه ندارد از او بخواهد ساعت های حضور در خانه را با هم تقسیم كنند،چرا كه مردان خود وظیفه خویش را به خوبی می دانند و در زمان مقتضی همه عشق و محبت خود را به یكباره نثار او می كنند.بیشتر مردان هم عقیده دارند كه بعد از چند بار مقاومت می توانند همه احساسات زنانه را تغییر دهند و برنامه ای پیش روی او بگذارند تا همه عشق و نیاز خود را در یك موقع مقرر از مرد دریافت كند


    این طرز برخورد و خلقیات بیشتر از سوی مردانی است كه جنس زن را به خوبی نشناخته اند و تصور می كنند،همه احساسات و عواطف زنانه، با یك همبستری و یك هم آغوشی برآورده شده و زنان تا نوبت بعدی هم آغوشی، هیچ نیاز عاطفی دیگری ندارند.اما بر عكس برای زنان این نوع هم آغوشی، تبادل عشق و احساسات نیست بلكه بسیاری از زنان این نوع همبستری بی مقدمه را، یك نوع تجاوز محسوب می كنند چرا كه برای زنان عشق و محبتی معنا دار است كه همیشه جاری و پیوسته باشد و تنها رنگ و بوی جنسی نداشته باشد.


    مردانی كه اهل تلاش و كوشش هستند خود را غرق كار و فعالیت می كنند ، این فعالیت به قدری آنها را سرگرم میكند كه كمتر فرصت می كنند به زندگی مشترك بینیشند و نیازهای عاطفی و روحی همسر خود را مد نظر قرار دهند.دسته دیگری از مردان كه فرصت فراغت بیشتری دارند بعد از تشكیل زندگی مشترك گاه و بیگاه یاد دوران مجردی را زنده كرده و این اوقات را با دوستان سپری می كنند یا به رفتار و كارهایی مراجعه میكنند كه این نوع رفتار برای آنها در زمان تجرد آرامش بدنبال داشته است.اما مشكل اصلی از آنجا آغاز میشود كه گاه این سر گرمی ها یا كار و فعالیت، مردان را كاملا به خود مشغول می سازد.مردان هم تصور می كنند همین كه گاه و بیگاه در كنار همسر خود قرار می گیرند تا نیاز غریزی خود را رفع كنندبرای زن هم همین توجه و حمایت كافی است.مردان اغلب با دوستان خود هم دردو دل كرده و زنان را موجودات زیاده خواه ، پر توقع و كنترل گر معرفی می كنند و یكدیگر را تشویق می كنند كه نباید اسیر این زیاده خواهی های زنان شد. وبهتر است از آنها فاصله گرفت تا از این راه به كنترل در آیند! البته فرهنگ غلط اجتماعی هم به این امر دامن می زند و مردان تصور می كنند اگر به نیازهای زن توجه كنند، زنان بر آنها چیره خواهند شد.


    اما همین كه زنان وارد زندگی مشترك می شوند بر آورده شدن نیازهای عاطفی و غریزی در آنها باعث می شود تا به زندگی و مردی كه هستی خود را به پای او ریخته اند عشق بورزند.هر چه زمان می گذرد زن به همسر خود بیشتر وابسته می شود و دوست دارد برای تداوم این عشق و محبت از مرد مورد علاقه خود تضمین دریافت كند. مردان با برآورده شدن نیازهای مختلف فرصت می یابند تا به وظایف اصلی خود مانند كار و فعالیتهای اجتماعی فكر كنند كه افراط و زیاده روی در كار موجب جدا شدن فكر و اندیشه آنان و بدنبال آن دور شدن فیزیكی از همسر خویش می شود.


    اما در زنان، برآورده شدن نیازهای مختلف، همسو با احساسات و ساختار فكری آنها می باشد و آنان با سیراب شدن از عشق و محبت بیشتر به همسر و زندگی خود دلبسته می شوند. شكاف بین زن و مرد در خانواده هایی كه روابط اصولی و منطقی بین زن و مرد حاكم نباشد در زمان بچه دار شدن، به اوج خود می رسد. و هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد این شكاف عمیق تر می گردد.


    زنان با كمال ناباوری شاهد تلخ ترین تجربه خود می شوند .و همین تشویش و اضطراب ناشی از دور شدن مرد باعث رفتارهایی از آنان می شود كه مردان تصور میكنند زنان موجودات پر توقع و زیاده خواه هستند.زنان تصور می كنند كه مردان با پرداختن به كار و فعالیت های مختلف از انها دور می شوند و مردان هم تصور می كنند همین كه در حد رفع نیاز خود به زن نزدیك می شوند كانون عشق و احساس او را سیراب می سازند.زنان برای كانون توجه شدن تلاش می كنند.گاه رفتار آنها پر خاشگر می شود و گاه همچون مادر‏, همسر خود را مورد توجه قرار میدهند.آنها همه راهها را امتحان می كنند تا همسرشان آنگونه كه آنان دوست دارند رفتار كند.اما هنگامی كه از تلاش خود نتیجه ای دریافت نكردند مأیوس و ناامید می شوند.دسته ای از این زنان در سایه این ناامیدی و و احساس نا امنی، خود را به فعالیت های مختلف سرگرم می كنند و دسته ای دیگر دچار روان پریشی و افسردگی می شوند. در چنین زمانی اغلب مردان همسر خود را زنی می یابند كه از همه جنبه های زندگی دل زده شده و نه تنها كوچكترین تلاشی برای بهبود زندگی ندارد بلكه این افسردگی همچون بختك بر زندگی آنها سایه افكنده است. این وضعیت برای مردان توجیهی است تا بیشتر به كار و فعالیت بپردازندیا از راههای گوناگون خود را سرگرم كنند.در این مقطع مردانی كه با غیر از همسر خود رابطه برقرار می كنند از چنین زنان بیگانه بسیار راضی و خوشنود می شوند چون این زنان بطور مقطعی از آنان انتظار دارند و هم اینكه چنین زنانی بیشتر به خاطر نیاز مادی خود با دیگران رابطه برقرار می كنند.و این زبانی است كه برای چنین مردانی، قابل فهم تر از احساس زنانه است.بعضی مردان متمول هنگامی كه از همسر خود فاصله می گیرند سعی می كنند، فاصله میان خود و همسرشان را با پول و امكانات مادی فراوان پر كنند .اگر چه بسیاری از این زنان به شدت به سمت مدگرایی و خرید های گوناگون رو می آورند، اما به هر حال همین زنان هم در وجود خود، خلاء عاطفی و روانی را حس می كنند.به همین خاطر این افراد به دلیل عقده های روانی كه در درون خود می ریزند كاملا نا آرام و شكننده هستند.دسته ای از زنان هم به هنگام سرخوردگی از همسر خود به شدت به مسائل مذهبی , عبادت و راز و نیاز رو می آورند و از این راه آرامش را به خود تلقین می كنند.از آنجایی كه اغلب دینكاران نالیدن‏, گریه و اشك وآه را ترویج می كنند برای چنین افرادی مذهب و مراسم مذهبی پایگاهی است تا بار عقده های درونی خود را سبك كنند.


    اغلب زنان توقعات سخت و غیر معقولی ندارند بلكه مردان به واسطه تفاوت های مغزی و فرهنگی نمی توانند این نیازها را در راس برنامه خود قرار دهند یا نگرانند اگر به خواسته های عاطفی زنان توجه نشان دهند، آنها پر توقع بار بیایند، یا از ارزش مردانگی آنها كاسته شود.اما این نوع مردان باید توجه داشته باشند كه مهر ومحبت و مورد توجه بودن، حق طبیعی یك زن است،و محروم كردن او از این حق طبیعی موجب عصیان و سركشی او یا موجب افسردگی یا بیماریش می شود.بسیاری از زنان چون از این حق طبیعی محروم می شوند سعی می كنند اختیار همه زندگی را دردست بگیرند تا از این راه كمبودهای خود را جبران كنند.در صورتی كه مردان ماهر و با درایت باشند از راه محبت به موقع، حتی زنان سلطه جو را هم به زنان مسئولیت پذیر تبدیل می كنند.اینكه پیوسته توصیه می شود مردان نباید خود را اسیر خواسته های زنانه كنند،این نیست كه مردان باید زنان را از حق مسلمشان محروم كنند بلكه به این معنی است كه هر انسان عاقلی موظف است در زندگی خود جانب اعتدال را رعایت كند و چنان خود را فرمانبر همسر (یا فرد دیگر)قرار ندهد كه لجام زندگی او از هم گسسته شود و از نظر اجتماعی ارزش خود را از دست بدهد.مسلم است اگر زنی مایل است در زندگی بیش از حد معقول و معمول هزینه كند،یا توقعات او به شكلی است كه نظام خانواده را به كلی ویران می سازد باید در مقابل خواسته های چنین افرادی مقابله كرد و هرگز ارزش های اخلاقی و تفكر خردگرایانه را نباید فدای هیچ فردی نمود.


    نظام رابطه یك زن و مرد هم مانند یك سیستم شراكت مالی است كه هر دوطرف مقابل سرمایه و تجربه خویش را وارد كاری مشترك كرده اند، تا در مقابل این تعامل نتیجه یا سودی را دریافت كنند،حال اگر شما بخواهید حقوق شریك مالی خود را نادیده بگیرید او عكس العمل نشان می دهد و به هر ترتیب در مقابل تمامیت خواهی و بی توجهی شما واكنش نشان می دهد و در نهایت اگر به این نتیجه رسید كه شما حق و حقوق او را رعایت نمی كنید تصمیم به جدائی از شما را می گیرد.برعكس شما هم نمی توانید حق و حقوق خود را به شریك مالی خود ببخشید یا سیاست های مالی غلط او را به نحوی اجرا كنید كه سرانجام این شركت منجر به ورشكستگی شود.نظام خانواده و رابطه زن و مرد هم به همین شكل است و زن و مرد از راه ادامه این ارتباط تصمیم دارند تا نیازهای عاطفی،روانی و جنسی خویش را برآورده كنند و اگر قرار باشد طرف مقابل حق و حقوق آنها را نا دیده بگیرد،آنها از این نوع رابطه یا زندگی سرخورده می شوند.


    راه كار

    زنان فهیم و با درایت عنوان می كنند كه ما می دانیم كه كار و تلاش و رسیدن به موقعیت های برتر اجتماعی در رأس هدف ها و تمایلات مردان است و ما انتظار نداریم مردان این هدف اصلی زندگی خود را فدای ما كنند اما ما دوست داریم این كار و فعالیت اجتماعی به نحوی برنامه ریزی شود كه مردان فرصت داشته باشند بخشی از زندگی شبانه روزی خود را معطوف ما كنند.ما اگر احساس كنیم مرد موردعلاقمان در كنار كار و فعالیت خود به یاد ماست و این توجه را حتی با یك تلفن زدن نشان می دهد،برای ما كافی است تا از او انرژی كافی دریافت كنیم،وحس كنیم كه عشق و محبت او نسبت به ما مستتر و مداوم است.


    از سوی دیگر ما نیاز داریم تا مرد مورد علاقمان پس از فراغت از كار و فعالیت اجتماعی پس از اینكه در كنارمان قرار گرفت ساعتی را بطور واقعی به ما اختصاص دهد.نه اینكه تلویزیون تماش كند و یا روزنامه و كتاب بخواند و وانمود نماید كه مشغول شنیدن حرف های ما است. او اگر بخواهد در این ساعت كه در كنار ماست به كارهای روزانه خود بینیشد، ما زود متوجه می شویم و احساس می كنیم كار روزانه خود را بر ما ترجیح می دهد.ما دوست داریم مردان این بیعت و این قراداد با هم بودن را بطور دائم تمدید كنند و عشق و محبت خود را بر زبان جاری كنند.برای ما كلمه "عزیزم دوستت دارم" مانند اكسیژن هوا ضروری و حیات بخش است .ما از دنیای مرموز و اسرار آمیز مردان بیزاریم،ما دوست داریم مردان ما را به خلوت فكری خود راه دهند و افكار،رؤیاها و آرزوهای خود را شفاف و بی پرده برای ما بازگو كنند.ما نمی خواهیم آنها همه وقت خود را به ما اختصاص دهند اما از سوی دیگر انتظار داریم كار و فعالیت و دل مشغولی آنها آنقدر به درازا نكشد كه ما را به كلی فراموش كنند تا جایی كه وقتی با ما هستند هم، به امور دیگر خود فكر كنند.


    ما دوست داریم وقتی خود را در اختیار مرد مورد علاقه خود قرار دهیم كه، از او، عشق و محبت مستمر و مداوم دریافت كرده باشیم،او به ما بها بدهد، برایمان ارزش قائل باشد و به ما بفهماند كه، تنها برای رفع نیاز جنسی خود در كنار ما قرار نمی گیرد و این كار او در تداوم عشق و محبتی است كه به ما دارد، بنابراین ما از او امنیت،صمیمیت و وفاداری دریافت می كنیم و از این راه به اوج لذت می رسیم.اما زمانی كه احساس می كنیم او تنها موقع نیاز جنسی خود،می خواهد به ما نزدیك شود، او را یك بیگانه به تصویر در می آوریم كه تنها قصد سوء استفاده از ما را دارد، در حالی كه هیچ ارزشی برای ما قائل نیست، پس طبیعی است كه او عشق و محبت خود را در راه دیگری به مصرف می رساند،در این موقع حس بدی در ما بیدار می شود، احساس نا امنی، وحسی كه ما را وا می دارد او را مورد باز خواست قرار دهیم.


    ما زنان مانند شما مردان كه در كار خود جدی و دارای برنامه ریزی هستید در كار عشقبازی خود چندان جدی و خشك و با برنامه نیستیم،ما اهل ناز كردنیم و شما باید ناز ما را بخرید. این نیست كه وقتی به عشق ورزی و ابراز احساسات نیاز داریم، به طور سیستماتیك از شما بخواهیم به ما محبت كنید.هنگامی كه لب به گله و شكایت باز می كنیم،دنیا بر روی سر شما مردان خراب نشود كه دنبال راه چاره باشید و مدام در گوش ما زمزمه می كنید كه راهكار چنین و چنان است،كافی است در آن لحظه، ما را بغل كنید دستی بر سر و صورتمان بكشید و با ما اظهار عشق و علاقه كنید تا همه این گله و شكایت ها به عشق و دل دادگی مبدل شود.در حقیقت گاهی یك راه جلب توجه ما غُر زدن است،ما غر می زنیم تا شما ما را نوازش كنید، ناز ما را بكشید و ما را مورد توجه خود قرار دهید.


    ما كار سختی از شما نمی خواهم كه از مطرح كردن خواسته هایمان دلخور شدید،ما قصد كنترل دائمی شما را نداریم،ما پر توقع و زیاده خواه نیستم،شما مردان تصور نكنید اگر به ما عشق و محبت ورزیدید ما لجام گسیخته و غیر قابل كنترل می شویم .بر عكس عشق و محبت ما را رامتر وآرامتر می كند سطح توقعات ما را پایین می آورد، و خیالمان از جانب شما راحت می شود، كه عشقی كه حق ما بود به دیگری نثار نمی كنید.شاید هم از اینكه نیاز به عشق ما مداوم است مضطرب شدید؟در نگاه اول برای شما مردان كمی بعید است كه بتوانید یك بار اضافی همچون یك عشق و محبت دائمی را با خود حمل كنید اما همینكه این عشق در وجود شما لانه كرد و آن را به صورت ملكه ذهنی خود در آوردید،خیلی زود در می یابید كه همین عشق یك آرامش بدون وصف به شما هدیه می كند كه همین عشق می تواند شما را در مقابل بسیاری از آسیب ها بیمه كند.

    آنچه ما را خشنود و سرزنده نگه می دارد عبارت است از اینكه ما از جانب شما مردان احساس تعهد و وفاداری و پایبندی كنیم،گاهی از ما تمجید،تعریف و تحسین كنید و از به زبان آوردن جمله"عزیزم دوستت دارم" كوتاهی نكنید، ما را به خلوتگاه ذهن خود راه دهید و از آنچه در ذهن می گذرانید ما را مطلع كنید،هرگز آدم مرموز و اسرار آمیز به نظر نیایید، با ما مكالمه و ارتباط داشته باشید و به حرف هایمان خوب گوش فرا دهیدهنگامی كه با ما رابطه برقرار می كنید ما احساس امنیت و آسودگی خاطر می كنیم.برای ما در زندگی اهمیت قائل باشید و برای اجرای برنامه های زندگی نظر ما را هم جویا شوید،در زندگی گفتار و رفتاری داشته باشید كه ما به ثبات قدم شما و قابل اعتماد بودنتان تكیه كنیم.در طول شبانه روز، فارغ از هر فكر متفرقه،



    انگیزه


    ذهن ما انباشته از باور است.بسیاری از این باورها نسل در نسل به ما منتقل شده و ما تصور می كنیم این باورها توسط دیگران بازبینی و اصلاح شده ویا از ناحیه مقدس به ما منتقل گردیده است،پس ما بدون آنكه آنها را نقد و برسی كنیم،برای تصمیم گیری در زندگی خود به طور ناخودآگاه از این باورها کمک می گیریم.ابزار باز بینی باورها خرد است،خرد زمانی می تواند وظیفه خود را انجام دهد كه ما از راه مطالعه، تحقیق و استدلال آن را پرورش داده باشیم.انبوه باورهای فسیل شده در ذهن، به ما اجازه نمی دهد از خرد خود پیروی كنیم مگر آنكه آن را بیدار نگه داریم .


    طلب كردم ز دانائي يكي پند .......مرا فرمود: با نادان نپيوند

  2. کاربرانی که از پست مفید yas-90 سپاس کرده اند.


  3. #2
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    خسته
    نوشته ها
    7,414
    ارسال تشکر
    4,545
    دریافت تشکر: 11,806
    قدرت امتیاز دهی
    83289
    Array

    پیش فرض پاسخ : چرا اغلب زنان پس از ازدواج دچار افسردگی میشوند؟

    افسردگی بعد از ازدواج
    افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می کنند. افسردگی بعد از ازدواج شاید دارای تشخیص بالینی نباشد اما در سالهای اخیر وارد فرهنگ ازدواج شده است و زوج های جوان به شما خواهند گفت که این پدیده واقعی است. افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می کنند. بدتر از همه اینکه وقتی روز جشن به پایان می رسد زوج مجبورند از پر سرورترین و در اغلب اوقات طولانی ترین مراسم عروسی و دامادی خود دور شوند و وارد زندگی واقعی شوند.
    دکتر میشل گنون و همسرش که روانشناس هستند طی تحقیقاتی می گویند: اخیرا تعداد زوجهای جوانی که برای حل مشکل افسردگی بعد از ازدواج خود مراجعه می کنند افزایش زیادی داشته است. روانشناسان می گویند بیشتر مردم حداقل افسردگی خفیفی را در هنگام ازدواج تجربه می کنند اما ۵ تا ۱۰ درصد از زوجها از درجات قوی از پشیمانی، غم یا نا امیدی رنج می برند که باعث می شود برای درمان حرفه ای آن اقدام کنند.
    ● نمونه:
    امیلی سامرهیس سی ساله ، بلافاصله بعد از جشن ازدواجش دچار پشیمانی شد. او حتی در زمان خداحافظی از مهمانها در مراسمش گریه می کرد. او می گوید: "آن احساس شبیه چیزی مانند پشیمانی از خرید بود. به خودم گفتم: با خود چه کردم؟ این دیگر واقعا دایمی است! " آن احساس از دست دادن فردیت و تجرد حتی می تواند طاقت فرسا باشد بخصوص در زمانی که با حس وظیفه شناسی مبنی بر انجام هر کاری بصورت دو نفری همراه شود. دکتر جین گریر یک روانشناس ازدواج و خانواده در سمیناری با عنوان : آیا برای متعهد شدن آماده اید؟ می گوید: پاسخ به این سئوال نشان می دهد چقدر برای "ما شدن" آماده اید.
    سامرهیس برای ماهها بعد از ازدواجش بدخلق و وحشت زده باقی ماند. او می گوید: همیشه ناراحت و منزوی بودم و آرزو می کردم که ای کاش می شد هم متاهل باشم و هم به طریقی فردیت خود را حفظ کنم. او می ترسید که شوهرش از دانستن این موضوع دچار سوتفاهم شود: اگر بخواهم بعضی شبها کنار او نباشم یا آخر هفته در خانه نباشم، شاید فکر کند به اندازه کافی او را دوست ندارم. با این افکار او در دام مالیخولیای خود گرفتار شده بود و از اینکه زندگی جدیدش ایده آل نیست احساس شرمساری می کرد. دکتر تری ایکن ، پزشکی در کالیفرنیا ، افسردگی بعد از ازدواج را " غم پنهانی" می داند: زیرا زنانی که این مشکل را تجربه می کنند از شرحش برای دیگران خجالت می کشند، در حالیکه برای آنها آسان نیست تا احساسات خود را برای مردها بازگو کنند. سامرهیس می گوید اغلب دوستان من این احساس را تجربه کرده اند ، برای ما مشکل است که با وجود این احساس عمیق افسردگی بپذیریم از ازدواجمان خوشحالیم.
    حتی در دوره ماه عسل که به نظر می آید همه چیز باید ایده آل و بدون مشکل باشد نیز، ممکن است بحث بر سر پول و گذراندن وقت و غیره رخ دهد که بسیار طبیعی است. گنون به بیمارانش می گوید شما از کجا تشخیص دادید که هرگز نباید بر سر چیزی بحث کنید؟ این طبیعی است که شما بخواهید استقلال خود را حفظ کنید و به شادی هایتان پاسخ دهید. غیرمنطقی است که فکر کنید شریک زندگیتان همه چیز شما خواهد شد.
    برای شکست این افسردگی زوجین باید وقت کافی برای استراحت و ورزش داشته باشند. همواره با هم و با دوستان خود رابطه داشته باشند و به مزایای ازدواج فکر کنند. درباره آینده خانواده و مسایل مالی تصمیم بگیرند. زنان باید نقش عروس بودن خود را کنار بگذارند و به روابط اجتماعی بعد از ازدواج روی بیاورند

    - - - به روز رسانی شده - - -

    افسردگی بعد از ازدواج
    افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می کنند. افسردگی بعد از ازدواج شاید دارای تشخیص بالینی نباشد اما در سالهای اخیر وارد فرهنگ ازدواج شده است و زوج های جوان به شما خواهند گفت که این پدیده واقعی است. افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می کنند. بدتر از همه اینکه وقتی روز جشن به پایان می رسد زوج مجبورند از پر سرورترین و در اغلب اوقات طولانی ترین مراسم عروسی و دامادی خود دور شوند و وارد زندگی واقعی شوند.
    دکتر میشل گنون و همسرش که روانشناس هستند طی تحقیقاتی می گویند: اخیرا تعداد زوجهای جوانی که برای حل مشکل افسردگی بعد از ازدواج خود مراجعه می کنند افزایش زیادی داشته است. روانشناسان می گویند بیشتر مردم حداقل افسردگی خفیفی را در هنگام ازدواج تجربه می کنند اما ۵ تا ۱۰ درصد از زوجها از درجات قوی از پشیمانی، غم یا نا امیدی رنج می برند که باعث می شود برای درمان حرفه ای آن اقدام کنند.
    ● نمونه:
    امیلی سامرهیس سی ساله ، بلافاصله بعد از جشن ازدواجش دچار پشیمانی شد. او حتی در زمان خداحافظی از مهمانها در مراسمش گریه می کرد. او می گوید: "آن احساس شبیه چیزی مانند پشیمانی از خرید بود. به خودم گفتم: با خود چه کردم؟ این دیگر واقعا دایمی است! " آن احساس از دست دادن فردیت و تجرد حتی می تواند طاقت فرسا باشد بخصوص در زمانی که با حس وظیفه شناسی مبنی بر انجام هر کاری بصورت دو نفری همراه شود. دکتر جین گریر یک روانشناس ازدواج و خانواده در سمیناری با عنوان : آیا برای متعهد شدن آماده اید؟ می گوید: پاسخ به این سئوال نشان می دهد چقدر برای "ما شدن" آماده اید.
    سامرهیس برای ماهها بعد از ازدواجش بدخلق و وحشت زده باقی ماند. او می گوید: همیشه ناراحت و منزوی بودم و آرزو می کردم که ای کاش می شد هم متاهل باشم و هم به طریقی فردیت خود را حفظ کنم. او می ترسید که شوهرش از دانستن این موضوع دچار سوتفاهم شود: اگر بخواهم بعضی شبها کنار او نباشم یا آخر هفته در خانه نباشم، شاید فکر کند به اندازه کافی او را دوست ندارم. با این افکار او در دام مالیخولیای خود گرفتار شده بود و از اینکه زندگی جدیدش ایده آل نیست احساس شرمساری می کرد. دکتر تری ایکن ، پزشکی در کالیفرنیا ، افسردگی بعد از ازدواج را " غم پنهانی" می داند: زیرا زنانی که این مشکل را تجربه می کنند از شرحش برای دیگران خجالت می کشند، در حالیکه برای آنها آسان نیست تا احساسات خود را برای مردها بازگو کنند. سامرهیس می گوید اغلب دوستان من این احساس را تجربه کرده اند ، برای ما مشکل است که با وجود این احساس عمیق افسردگی بپذیریم از ازدواجمان خوشحالیم.
    حتی در دوره ماه عسل که به نظر می آید همه چیز باید ایده آل و بدون مشکل باشد نیز، ممکن است بحث بر سر پول و گذراندن وقت و غیره رخ دهد که بسیار طبیعی است. گنون به بیمارانش می گوید شما از کجا تشخیص دادید که هرگز نباید بر سر چیزی بحث کنید؟ این طبیعی است که شما بخواهید استقلال خود را حفظ کنید و به شادی هایتان پاسخ دهید. غیرمنطقی است که فکر کنید شریک زندگیتان همه چیز شما خواهد شد.
    برای شکست این افسردگی زوجین باید وقت کافی برای استراحت و ورزش داشته باشند. همواره با هم و با دوستان خود رابطه داشته باشند و به مزایای ازدواج فکر کنند. درباره آینده خانواده و مسایل مالی تصمیم بگیرند. زنان باید نقش عروس بودن خود را کنار بگذارند و به روابط اجتماعی بعد از ازدواج روی بیاورند

  4. کاربرانی که از پست مفید vahid5835 سپاس کرده اند.


  5. #3
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    خسته
    نوشته ها
    7,414
    ارسال تشکر
    4,545
    دریافت تشکر: 11,806
    قدرت امتیاز دهی
    83289
    Array

    پیش فرض پاسخ : چرا اغلب زنان پس از ازدواج دچار افسردگی میشوند؟

    علت افسردگي برخی دختران در اول ازدواج چيست؟


    پرسشگر گرامي، از اين كه درصدد افزايش آگاهي هايتان هستيد و در اين راه به ما اعتماد نموديد، خوشحاليم.
    افسردگي ناشي از تغييرات شيميايي در مغز است كه در تفكر، احساسات، انگيزه ها و ميزان فعاليت انسان تاثير مي گذارد. همه انسان ها مستعد افسردگي هستند. آن چه باعث اين تغييرات مي شوند عوامل بيروني اي مثل اضطراب، مشكلات مالي، از دست دادن موقعيت هاي خاص و مهم در زندگي شخصي، تولد فرزند، پدر يا مادرشدن، آزار و اذيت هايي از سوي ديگران و بسياري از عوامل ديگر هستند.
    گاهي ازدواج مي تواند دليل افسردگي باشد. تغيير سبك زندگي، بعضي از زنان و مردان را افسرده مي كند. اگر فرد ازدواج موفقي نداشته باشد، شاد نباشد، اختلاف نظر و يا مشكلات فرهنگي و فكري داشته باشد ممكن است در زندگي افسرده شود. البته ممكن است براي افسردگي پيش زمينه هاي ديگري مثل مشكلات شخصي در كار و خانواده وجود داشته باشد كه علت افسردگي باشند.
    افسردگي ذره ذره ايجاد مي شود و در بيشتر مواقع نامحسوس است. افسردگي دلايل زيادي دارد. بيماري هاي قلبي، ديابت، بیماری لوپوس، عفونت هاي ويروسي، و درد هاي مزمن مي توانند محرك هاي افسردگي باشند و يا از عوارض برخي از قرص هاي ضدبارداري و داروهاي درمان آكنه، تبخال، فشار خون بالا، كلسترول بالا و سرطان باشد. يك پزشك عمومي و يا پزشك خانواده مي تواند علت این نوع افسردگي را تشخيص بدهد.
    زن و مرد به واسطه نيازهاي مختلف جسمي و عاطفي به هم دل مي بندند و با هم زندگي مشترك را آغاز مي كنند به اميد اينكه هميشه بتوانند از عشق ومحبت يكديگر سيراب شوند و فارغ از رنج تنهايي مأمن و پناهي براي ابراز عشق و بيان هم دلي بيابند، و در نهايت از كنار هم بودن به آرامش و لذت برسند.
    از آنجا كه مردان به دلايل مختلفي همچون ساختار مغزي و جسمي و نوع فعاليتهايي كه بر عهده نسل مرد قرار داده شده و شرايط اجتماعي و فرهنگي ، پس از سيراب شدن از نيازهاي مختلف عاطفي و غريزي به ديگر فعاليتهاي روزمره خود مشغول مي شوندو رابطه احساسي و عاطفيشان كم رنگ مي گردد،و به سراغ وظيفه اصلي كه همانا كار و موقعيت هاي اجتماعي است مي روند، تا دوره بعدي نياز خود،همسر يا زن مورد علاقه خويش را به فراموشي مي سپارند، و توقع دارند فرياد شكوه و شكايت زنان بلند نشود چراكه، اين كاركرد براي روحيات و تمايلات مردانه بسيار طبيعي و عادي است.اما اگر يك مرد بخواهد به شكلي زندگي كند كه، در كنار خواسته ها و تمايلات خود، خواسته و نياز زن مورد علاقه خود را در نظر بگيرد لازم است، يك سري مهارت ها و توانايي هايي را كسب كند و به موضوعاتي توجه نمايد كه نتيجه اين توجهات جلب رضايت زنان با احساس، معقول و وظيفه شناس است.
    گاه مردان ادعا مي كنند كه پس از يك روز كاري، و پس از رنج ها و سختي هايي كه در طول روز متحمل شدند، حق دارند، پس از وارد شدن به خانه، وقتي را به خود اختصاص دهند و در اين زمان به تفريح و استراحت شخصي مشغول شوندو زن مورد علاقه آنها اجازه ندارد از او بخواهد ساعت هاي حضور در خانه را با هم تقسيم كنند، چرا كه مردان خود وظيفه خويش را به خوبي مي دانند و در زمان مقتضي همه عشق و محبت خود را به يكباره نثار او مي كنند. بيشتر مردان هم عقيده دارند كه بعد از چند بار مقاومت مي توانند همه احساسات زنانه را تغيير دهند و برنامه اي پيش روي او بگذارند تا همه عشق و نياز خود را در يك موقع مقرر از مرد دريافت كند.
    اين طرز برخورد و خلقيات بيشتر از سوي مرداني است كه جنس زن را به خوبي نشناخته اند و تصور مي كنند، همه احساسات و عواطف زنانه، با يك همبستري و يك هم آغوشي برآورده شده و زنان تا نوبت بعدي هم آغوشي، هيچ نياز عاطفي ديگري ندارند. اما بر عكس براي زنان اين نوع هم آغوشي، تبادل عشق و احساسات نيست بلكه بسياري از زنان اين نوع همبستري بي مقدمه را، يك نوع تجاوز محسوب مي كنند چرا كه براي زنان عشق و محبتي معنا دار است كه هميشه جاري و پيوسته باشد و تنها رنگ و بوي جنسي نداشته باشد.
    مرداني كه اهل تلاش و كوشش هستند خود را غرق كار و فعاليت مي كنند، اين فعاليت به قدري آنها را سرگرم ميكند كه كمتر فرصت مي كنند به زندگي مشترك بينيشند و نيازهاي عاطفي و روحي همسر خود را مد نظر قرار دهند. دسته ديگري از مردان كه فرصت فراغت بيشتري دارند، بعد از تشكيل زندگي مشترك گاه و بي گاه ياد دوران مجردي را زنده كرده و اين اوقات را با دوستان سپري مي كنند، يا به رفتار و كارهايي مراجعه مي كنند كه اين نوع رفتار براي آنها در زمان تجرد آرامش به دنبال داشته است. اما مشكل اصلي از آنجا آغاز مي شود كه گاه اين سر گرمي ها يا كار و فعاليت، مردان را كاملا به خود مشغول مي سازد. مردان هم تصور مي كنند همين كه گاه و بي گاه در كنار همسر خود قرار مي گيرند تا نياز غريزي خود را رفع كنند و تصور می کنند براي زن هم همين توجه و حمايت كافي است. مردان اغلب با دوستان خود هم درد و دل كرده و زنان را موجودات زياده خواه ، پر توقع و كنترل گر معرفي مي كنند و يكديگر را تشويق مي كنند كه نبايد اسير اين زياده خواهي هاي زنان شد و بهتر است از آنها فاصله گرفت تا از اين راه به كنترل در آيند! البته فرهنگ غلط اجتماعي هم به اين امر دامن مي زند و مردان تصور مي كنند اگر به نيازهاي زن توجه كنند، زنان بر آنها چيره خواهند شد.
    اما همين كه زنان وارد زندگي مشترك مي شوند بر آورده شدن نيازهاي عاطفي و غريزي در آنها باعث مي شود تا به زندگي و مردي كه هستي خود را به پاي او ريخته اند عشق بورزند. هر چه زمان مي گذرد زن به همسر خود بيشتر وابسته مي شود و دوست دارد براي تداوم اين عشق و محبت از مرد مورد علاقه خود تضمين دريافت كند. مردان با برآورده شدن نيازهاي مختلف فرصت مي يابند تا به وظايف اصلي خود مانند كار و فعاليتهاي اجتماعي فكر كنند كه افراط و زياده روي در كار موجب جدا شدن فكر و انديشه آنان و به دنبال آن دور شدن فيزيكي از همسر خويش مي شود.
    اما در زنان، برآورده شدن نيازهاي مختلف، همسو با احساسات و ساختار فكري آنها مي باشد و آنان با سيراب شدن از عشق و محبت بيشتر به همسر و زندگي خود دلبسته مي شوند. شكاف بين زن و مرد در خانواده هايي كه روابط اصولي و منطقي بين زن و مرد حاكم نباشد، در زمان بچه دار شدن، به اوج خود مي رسد. و هرچه تعداد فرزندان بيشتر باشد اين شكاف عميق تر مي گردد.
    زنان با كمال ناباوري شاهد تلخ ترين تجربه خود مي شوند و همين تشويش و اضطراب ناشي از دور شدن مرد باعث رفتارهايي از آنان مي شود كه مردان تصور ميكنند زنان موجودات پر توقع و زياده خواه هستند. زنان تصور مي كنند كه مردان با پرداختن به كار و فعاليت هاي مختلف از آنها دور مي شوند و مردان هم تصور مي كنند همين كه در حد رفع نياز خود به زن نزديك مي شوند كانون عشق و احساس او را سيراب مي سازند. زنان براي كانون توجه شدن تلاش مي كنند. گاه رفتار آنها پر خاشگر مي شود و گاه همچون مادر‏، همسر خود را مورد توجه قرار مي دهند. آنها همه راه ها را امتحان مي كنند تا همسرشان آنگونه كه آنان دوست دارند رفتار كند. اما هنگامي كه از تلاش خود نتيجه اي دريافت نكردند مأيوس و نااميد مي شوند.دسته اي از اين زنان در سايه اين نااميدي و و احساس ناامني، خود را به فعاليت هاي مختلف سرگرم مي كنند و دسته اي ديگر دچار روان پريشي و افسردگي مي شوند. در چنين زماني اغلب مردان همسر خود را زني مي يابند كه از همه جنبه هاي زندگي دل زده شده و نه تنها كوچكترين تلاشي براي بهبود زندگي ندارد بلكه اين افسردگي همچون بختك بر زندگي آنها سايه افكنده است. اين وضعيت براي مردان توجيهي است تا بيشتر به كار و فعاليت بپردازند يا از راههاي گوناگون خود را سرگرم كنند.در اين مقطع مرداني كه با غير از همسر خود رابطه برقرار مي كنند، از چنين زنان بيگانه بسيار راضي و خوشنود مي شوند چون اين زنان بطور مقطعي از آنان انتظار دارند و هم اينكه چنين زناني بيشتر به خاطر نياز مادي خود با ديگران رابطه برقرار مي كنند.و اين زباني است كه براي چنين مرداني، قابل فهم تر از احساس زنانه است.بعضي مردان متمول هنگامي كه از همسر خود فاصله مي گيرند سعي مي كنند، فاصله ميان خود و همسرشان را با پول و امكانات مادي فراوان پر كنند .اگر چه بسياري از اين زنان به شدت به سمت مدگرايي و خريد هاي گوناگون رو مي آورند، اما به هر حال همين زنان هم در وجود خود، خلاء عاطفي و رواني را حس مي كنند.به همين خاطر اين افراد به دليل عقده هاي رواني كه در درون خود مي ريزند كاملا نا آرام و شكننده هستند.
    اغلب زنان توقعات سخت و غير معقولي ندارند بلكه مردان به واسطه تفاوت هاي مغزي و فرهنگي نمي توانند اين نيازها را در رأس برنامه خود قرار دهند يا نگرانند اگر به خواسته هاي عاطفي زنان توجه نشان دهند، آنها پر توقع بار بيايند، يا از ارزش مردانگي آنها كاسته شود. اما اين نوع مردان بايد توجه داشته باشند كه مهر و محبت و مورد توجه بودن، حق طبيعي يك زن است، و محروم كردن او از اين حق طبيعي موجب عصيان و سركشي او يا موجب افسردگي يا بيماريش مي شود.بسياري از زنان چون از اين حق طبيعي محروم مي شوند سعي مي كنند اختيار همه زندگي را در دست بگيرند تا از اين راه كمبودهاي خود را جبران كنند. در صورتي كه مردان، ماهر و با درايت باشند، از راه محبت به موقع، حتي زنان سلطه جو را هم به زنان مسئوليت پذير تبديل مي كنند. اينكه پيوسته توصيه مي شود مردان نبايد خود را اسير خواسته هاي زنانه كنند، اين نيست كه مردان بايد زنان را از حق مسلم شان محروم كنند بلكه به اين معني است كه هر انسان عاقلي موظف است در زندگي خود جانب اعتدال را رعايت كند و چنان خود را فرمانبر همسر (يا فرد ديگر) قرار ندهد كه لجام زندگي او از هم گسسته شود و از نظر اجتماعي ارزش خود را از دست بدهد. مسلم است اگر زني مايل است در زندگي بيش از حد معقول و معمول هزينه كند،يا توقعات او به شكلي است كه نظام خانواده را به كلي ويران مي سازد بايد در مقابل خواسته هاي چنين فردی ایستاد و هرگز ارزش هاي اخلاقي و تفكر خردگرايانه را نبايد فداي هيچ فردي نمود.
    نظام رابطه يك زن و مرد هم مانند يك سيستم شراكت مالي است كه هر دو طرف، سرمايه و تجربه خويش را وارد كاري مشترك كرده اند، تا در مقابل اين تعامل نتيجه يا سودي را دريافت كنند، حال اگر شما بخواهيد حقوق شريك مالي خود را ناديده بگيريد او عكس العمل نشان مي دهد و به هر ترتيب در مقابل تماميت خواهي و بي توجهي شما واكنش نشان مي دهد و در نهايت اگر به اين نتيجه رسيد كه شما حق و حقوق او را رعايت نمي كنيد تصميم به جدائي از شما را مي گيرد. برعكس شما هم نمي توانيد حق و حقوق خود را به شريك مالي خود ببخشيد يا سياست هاي مالي غلط او را به نحوي اجرا كنيد كه سرانجام اين شركت منجر به ورشكستگي شود. نظام خانواده و رابطه زن و مرد هم به همين شكل است و زن و مرد از راه ادامه اين ارتباط تصميم دارند تا نيازهاي عاطفي،رواني و جنسي خويش را برآورده كنند و اگر قرار باشد طرف مقابل حق و حقوق آنها را نا ديده بگيرد،آنها از اين نوع رابطه يا زندگي سرخورده مي شوند.
    افسردگي در اینجا يك عارضه است كه به زندگي زوجين تحميل شده و باعث تغيير رفتار و منش آنها شده است. حالت هاي روحي زوجين در اين دوران واقعيت وجودي آنها نيست. براي از بين بردن افسردگي بايد رفتار و سبك زندگي را تغيير داد و منتظر ماند تا نتيجه اين تغييرات را در بهبود و سلامت زندگي مشترك ديد و همچنين تلاش كرد تا مهارت هاي همسرداري را آموخت تا بتوان بدون تنش و اضطراب زندگي كرد. (در صورت تمايل راهكارهاي تقويت روابط عاطفي بين همسران را در مكاتبه بعدي تقديمتان خواهيم كرد)
    پرسشگر محترم؛ زندگي مشترك، وقتي به مقصد موفقيت و آرامش خواهد رسيد كه با دقت فوق العاده عقل، آغاز و با صبر و گذشت و عشق و آگاهي، ادامه يابد.
    موفق باشید. منتظر مكاتبات بعدي شما هستيم.

    - - - به روز رسانی شده - - -

    علت افسردگي برخی دختران در اول ازدواج چيست؟


    پرسشگر گرامي، از اين كه درصدد افزايش آگاهي هايتان هستيد و در اين راه به ما اعتماد نموديد، خوشحاليم.
    افسردگي ناشي از تغييرات شيميايي در مغز است كه در تفكر، احساسات، انگيزه ها و ميزان فعاليت انسان تاثير مي گذارد. همه انسان ها مستعد افسردگي هستند. آن چه باعث اين تغييرات مي شوند عوامل بيروني اي مثل اضطراب، مشكلات مالي، از دست دادن موقعيت هاي خاص و مهم در زندگي شخصي، تولد فرزند، پدر يا مادرشدن، آزار و اذيت هايي از سوي ديگران و بسياري از عوامل ديگر هستند.
    گاهي ازدواج مي تواند دليل افسردگي باشد. تغيير سبك زندگي، بعضي از زنان و مردان را افسرده مي كند. اگر فرد ازدواج موفقي نداشته باشد، شاد نباشد، اختلاف نظر و يا مشكلات فرهنگي و فكري داشته باشد ممكن است در زندگي افسرده شود. البته ممكن است براي افسردگي پيش زمينه هاي ديگري مثل مشكلات شخصي در كار و خانواده وجود داشته باشد كه علت افسردگي باشند.
    افسردگي ذره ذره ايجاد مي شود و در بيشتر مواقع نامحسوس است. افسردگي دلايل زيادي دارد. بيماري هاي قلبي، ديابت، بیماری لوپوس، عفونت هاي ويروسي، و درد هاي مزمن مي توانند محرك هاي افسردگي باشند و يا از عوارض برخي از قرص هاي ضدبارداري و داروهاي درمان آكنه، تبخال، فشار خون بالا، كلسترول بالا و سرطان باشد. يك پزشك عمومي و يا پزشك خانواده مي تواند علت این نوع افسردگي را تشخيص بدهد.
    زن و مرد به واسطه نيازهاي مختلف جسمي و عاطفي به هم دل مي بندند و با هم زندگي مشترك را آغاز مي كنند به اميد اينكه هميشه بتوانند از عشق ومحبت يكديگر سيراب شوند و فارغ از رنج تنهايي مأمن و پناهي براي ابراز عشق و بيان هم دلي بيابند، و در نهايت از كنار هم بودن به آرامش و لذت برسند.
    از آنجا كه مردان به دلايل مختلفي همچون ساختار مغزي و جسمي و نوع فعاليتهايي كه بر عهده نسل مرد قرار داده شده و شرايط اجتماعي و فرهنگي ، پس از سيراب شدن از نيازهاي مختلف عاطفي و غريزي به ديگر فعاليتهاي روزمره خود مشغول مي شوندو رابطه احساسي و عاطفيشان كم رنگ مي گردد،و به سراغ وظيفه اصلي كه همانا كار و موقعيت هاي اجتماعي است مي روند، تا دوره بعدي نياز خود،همسر يا زن مورد علاقه خويش را به فراموشي مي سپارند، و توقع دارند فرياد شكوه و شكايت زنان بلند نشود چراكه، اين كاركرد براي روحيات و تمايلات مردانه بسيار طبيعي و عادي است.اما اگر يك مرد بخواهد به شكلي زندگي كند كه، در كنار خواسته ها و تمايلات خود، خواسته و نياز زن مورد علاقه خود را در نظر بگيرد لازم است، يك سري مهارت ها و توانايي هايي را كسب كند و به موضوعاتي توجه نمايد كه نتيجه اين توجهات جلب رضايت زنان با احساس، معقول و وظيفه شناس است.
    گاه مردان ادعا مي كنند كه پس از يك روز كاري، و پس از رنج ها و سختي هايي كه در طول روز متحمل شدند، حق دارند، پس از وارد شدن به خانه، وقتي را به خود اختصاص دهند و در اين زمان به تفريح و استراحت شخصي مشغول شوندو زن مورد علاقه آنها اجازه ندارد از او بخواهد ساعت هاي حضور در خانه را با هم تقسيم كنند، چرا كه مردان خود وظيفه خويش را به خوبي مي دانند و در زمان مقتضي همه عشق و محبت خود را به يكباره نثار او مي كنند. بيشتر مردان هم عقيده دارند كه بعد از چند بار مقاومت مي توانند همه احساسات زنانه را تغيير دهند و برنامه اي پيش روي او بگذارند تا همه عشق و نياز خود را در يك موقع مقرر از مرد دريافت كند.
    اين طرز برخورد و خلقيات بيشتر از سوي مرداني است كه جنس زن را به خوبي نشناخته اند و تصور مي كنند، همه احساسات و عواطف زنانه، با يك همبستري و يك هم آغوشي برآورده شده و زنان تا نوبت بعدي هم آغوشي، هيچ نياز عاطفي ديگري ندارند. اما بر عكس براي زنان اين نوع هم آغوشي، تبادل عشق و احساسات نيست بلكه بسياري از زنان اين نوع همبستري بي مقدمه را، يك نوع تجاوز محسوب مي كنند چرا كه براي زنان عشق و محبتي معنا دار است كه هميشه جاري و پيوسته باشد و تنها رنگ و بوي جنسي نداشته باشد.
    مرداني كه اهل تلاش و كوشش هستند خود را غرق كار و فعاليت مي كنند، اين فعاليت به قدري آنها را سرگرم ميكند كه كمتر فرصت مي كنند به زندگي مشترك بينيشند و نيازهاي عاطفي و روحي همسر خود را مد نظر قرار دهند. دسته ديگري از مردان كه فرصت فراغت بيشتري دارند، بعد از تشكيل زندگي مشترك گاه و بي گاه ياد دوران مجردي را زنده كرده و اين اوقات را با دوستان سپري مي كنند، يا به رفتار و كارهايي مراجعه مي كنند كه اين نوع رفتار براي آنها در زمان تجرد آرامش به دنبال داشته است. اما مشكل اصلي از آنجا آغاز مي شود كه گاه اين سر گرمي ها يا كار و فعاليت، مردان را كاملا به خود مشغول مي سازد. مردان هم تصور مي كنند همين كه گاه و بي گاه در كنار همسر خود قرار مي گيرند تا نياز غريزي خود را رفع كنند و تصور می کنند براي زن هم همين توجه و حمايت كافي است. مردان اغلب با دوستان خود هم درد و دل كرده و زنان را موجودات زياده خواه ، پر توقع و كنترل گر معرفي مي كنند و يكديگر را تشويق مي كنند كه نبايد اسير اين زياده خواهي هاي زنان شد و بهتر است از آنها فاصله گرفت تا از اين راه به كنترل در آيند! البته فرهنگ غلط اجتماعي هم به اين امر دامن مي زند و مردان تصور مي كنند اگر به نيازهاي زن توجه كنند، زنان بر آنها چيره خواهند شد.
    اما همين كه زنان وارد زندگي مشترك مي شوند بر آورده شدن نيازهاي عاطفي و غريزي در آنها باعث مي شود تا به زندگي و مردي كه هستي خود را به پاي او ريخته اند عشق بورزند. هر چه زمان مي گذرد زن به همسر خود بيشتر وابسته مي شود و دوست دارد براي تداوم اين عشق و محبت از مرد مورد علاقه خود تضمين دريافت كند. مردان با برآورده شدن نيازهاي مختلف فرصت مي يابند تا به وظايف اصلي خود مانند كار و فعاليتهاي اجتماعي فكر كنند كه افراط و زياده روي در كار موجب جدا شدن فكر و انديشه آنان و به دنبال آن دور شدن فيزيكي از همسر خويش مي شود.
    اما در زنان، برآورده شدن نيازهاي مختلف، همسو با احساسات و ساختار فكري آنها مي باشد و آنان با سيراب شدن از عشق و محبت بيشتر به همسر و زندگي خود دلبسته مي شوند. شكاف بين زن و مرد در خانواده هايي كه روابط اصولي و منطقي بين زن و مرد حاكم نباشد، در زمان بچه دار شدن، به اوج خود مي رسد. و هرچه تعداد فرزندان بيشتر باشد اين شكاف عميق تر مي گردد.
    زنان با كمال ناباوري شاهد تلخ ترين تجربه خود مي شوند و همين تشويش و اضطراب ناشي از دور شدن مرد باعث رفتارهايي از آنان مي شود كه مردان تصور ميكنند زنان موجودات پر توقع و زياده خواه هستند. زنان تصور مي كنند كه مردان با پرداختن به كار و فعاليت هاي مختلف از آنها دور مي شوند و مردان هم تصور مي كنند همين كه در حد رفع نياز خود به زن نزديك مي شوند كانون عشق و احساس او را سيراب مي سازند. زنان براي كانون توجه شدن تلاش مي كنند. گاه رفتار آنها پر خاشگر مي شود و گاه همچون مادر‏، همسر خود را مورد توجه قرار مي دهند. آنها همه راه ها را امتحان مي كنند تا همسرشان آنگونه كه آنان دوست دارند رفتار كند. اما هنگامي كه از تلاش خود نتيجه اي دريافت نكردند مأيوس و نااميد مي شوند.دسته اي از اين زنان در سايه اين نااميدي و و احساس ناامني، خود را به فعاليت هاي مختلف سرگرم مي كنند و دسته اي ديگر دچار روان پريشي و افسردگي مي شوند. در چنين زماني اغلب مردان همسر خود را زني مي يابند كه از همه جنبه هاي زندگي دل زده شده و نه تنها كوچكترين تلاشي براي بهبود زندگي ندارد بلكه اين افسردگي همچون بختك بر زندگي آنها سايه افكنده است. اين وضعيت براي مردان توجيهي است تا بيشتر به كار و فعاليت بپردازند يا از راههاي گوناگون خود را سرگرم كنند.در اين مقطع مرداني كه با غير از همسر خود رابطه برقرار مي كنند، از چنين زنان بيگانه بسيار راضي و خوشنود مي شوند چون اين زنان بطور مقطعي از آنان انتظار دارند و هم اينكه چنين زناني بيشتر به خاطر نياز مادي خود با ديگران رابطه برقرار مي كنند.و اين زباني است كه براي چنين مرداني، قابل فهم تر از احساس زنانه است.بعضي مردان متمول هنگامي كه از همسر خود فاصله مي گيرند سعي مي كنند، فاصله ميان خود و همسرشان را با پول و امكانات مادي فراوان پر كنند .اگر چه بسياري از اين زنان به شدت به سمت مدگرايي و خريد هاي گوناگون رو مي آورند، اما به هر حال همين زنان هم در وجود خود، خلاء عاطفي و رواني را حس مي كنند.به همين خاطر اين افراد به دليل عقده هاي رواني كه در درون خود مي ريزند كاملا نا آرام و شكننده هستند.
    اغلب زنان توقعات سخت و غير معقولي ندارند بلكه مردان به واسطه تفاوت هاي مغزي و فرهنگي نمي توانند اين نيازها را در رأس برنامه خود قرار دهند يا نگرانند اگر به خواسته هاي عاطفي زنان توجه نشان دهند، آنها پر توقع بار بيايند، يا از ارزش مردانگي آنها كاسته شود. اما اين نوع مردان بايد توجه داشته باشند كه مهر و محبت و مورد توجه بودن، حق طبيعي يك زن است، و محروم كردن او از اين حق طبيعي موجب عصيان و سركشي او يا موجب افسردگي يا بيماريش مي شود.بسياري از زنان چون از اين حق طبيعي محروم مي شوند سعي مي كنند اختيار همه زندگي را در دست بگيرند تا از اين راه كمبودهاي خود را جبران كنند. در صورتي كه مردان، ماهر و با درايت باشند، از راه محبت به موقع، حتي زنان سلطه جو را هم به زنان مسئوليت پذير تبديل مي كنند. اينكه پيوسته توصيه مي شود مردان نبايد خود را اسير خواسته هاي زنانه كنند، اين نيست كه مردان بايد زنان را از حق مسلم شان محروم كنند بلكه به اين معني است كه هر انسان عاقلي موظف است در زندگي خود جانب اعتدال را رعايت كند و چنان خود را فرمانبر همسر (يا فرد ديگر) قرار ندهد كه لجام زندگي او از هم گسسته شود و از نظر اجتماعي ارزش خود را از دست بدهد. مسلم است اگر زني مايل است در زندگي بيش از حد معقول و معمول هزينه كند،يا توقعات او به شكلي است كه نظام خانواده را به كلي ويران مي سازد بايد در مقابل خواسته هاي چنين فردی ایستاد و هرگز ارزش هاي اخلاقي و تفكر خردگرايانه را نبايد فداي هيچ فردي نمود.
    نظام رابطه يك زن و مرد هم مانند يك سيستم شراكت مالي است كه هر دو طرف، سرمايه و تجربه خويش را وارد كاري مشترك كرده اند، تا در مقابل اين تعامل نتيجه يا سودي را دريافت كنند، حال اگر شما بخواهيد حقوق شريك مالي خود را ناديده بگيريد او عكس العمل نشان مي دهد و به هر ترتيب در مقابل تماميت خواهي و بي توجهي شما واكنش نشان مي دهد و در نهايت اگر به اين نتيجه رسيد كه شما حق و حقوق او را رعايت نمي كنيد تصميم به جدائي از شما را مي گيرد. برعكس شما هم نمي توانيد حق و حقوق خود را به شريك مالي خود ببخشيد يا سياست هاي مالي غلط او را به نحوي اجرا كنيد كه سرانجام اين شركت منجر به ورشكستگي شود. نظام خانواده و رابطه زن و مرد هم به همين شكل است و زن و مرد از راه ادامه اين ارتباط تصميم دارند تا نيازهاي عاطفي،رواني و جنسي خويش را برآورده كنند و اگر قرار باشد طرف مقابل حق و حقوق آنها را نا ديده بگيرد،آنها از اين نوع رابطه يا زندگي سرخورده مي شوند.
    افسردگي در اینجا يك عارضه است كه به زندگي زوجين تحميل شده و باعث تغيير رفتار و منش آنها شده است. حالت هاي روحي زوجين در اين دوران واقعيت وجودي آنها نيست. براي از بين بردن افسردگي بايد رفتار و سبك زندگي را تغيير داد و منتظر ماند تا نتيجه اين تغييرات را در بهبود و سلامت زندگي مشترك ديد و همچنين تلاش كرد تا مهارت هاي همسرداري را آموخت تا بتوان بدون تنش و اضطراب زندگي كرد. (در صورت تمايل راهكارهاي تقويت روابط عاطفي بين همسران را در مكاتبه بعدي تقديمتان خواهيم كرد)
    پرسشگر محترم؛ زندگي مشترك، وقتي به مقصد موفقيت و آرامش خواهد رسيد كه با دقت فوق العاده عقل، آغاز و با صبر و گذشت و عشق و آگاهي، ادامه يابد.
    موفق باشید. منتظر مكاتبات بعدي شما هستيم.

  6. کاربرانی که از پست مفید vahid5835 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقایسه کنید ، لبنان پس از 4 سال و خرمشهر پس از 24 سال + عکس
    توسط LaDy Ds DeMoNa در انجمن آرشیو بخش هنر
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: 29th June 2012, 02:22 AM
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 22nd February 2012, 11:55 AM
  3. خبر: بزرگترين جهش علمي بشر پس از گاليله رقم مي‌خورد!
    توسط Easy Bug در انجمن اخبار نجوم
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th February 2012, 06:55 PM
  4. خبر: زنان پس از درمان كم خوني اقدام به بارداري كنند
    توسط *میترا* در انجمن خبرهای پزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd November 2009, 10:31 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •