گرگ دوهرتی
برگردان: محسن سلیمانی
فکر میکنید بیشتر نویسندگان و از جمله ویراستارها از چه رنج میبرند؟ از اینکه وقت کافی برای نوشتن ندارند. برای حل این مشکل از نویسندگان دیروز و امروز کمک گرفتیم و نتیجهاش بیست و سه راهی شد که در زیر آوردهایم:
1 – صبحها زودتر از خواب بلند شوید. لطفاَ غرغر نکنید، باور کنید که نویسندهها بیش از هر چیز، این شگرد را توصیه میکنند. مثلاَ پاول ارتمان نویسندة سوییسی کتاب پرفروش سقوط 79، اضطراب 89 به نویسندگان توصیه میکند که:« سعی کنید ساعت پنج و نیم صبح از خواب بلند شوید و حداکثر ساعت شش و نیم پای ماشین تحریر باشید، و بعد اگر تا ساعت نه صبح کار کنید خواهید دید که کار زیادی انجام شده، ضمن اینکه در بهترین و پربارترین ساعات روز یعنی ساعاتی که ذهن کاملاَ آماده و هوشیار است قلم زدهاید.»
2 – پس از اینکه از سر کار به خانه آمدید بنویسید. البته همة نویسندگان نمیتوانند این کار را بکنند، اما ممکن است همانطور که ویلیام. اچ. میلر نویسندة آمریکایی و مؤلف بیش از بیست و چهار کتاب در استفاده از این شیوه موفق بوده، این توصیه به حال شما نیز سودمند باشد. میلر میگوید:
«من معمولاَ وقتی از سر کار به خانه میآیم کمی استراحت میکنم و بعد شروع میکنم به نوشتن، یعنی هر روز از ساعت 5 تا 9 شب مینویسم. البته آخرهای هفته که تعطیل است، چند ساعتی بیشتر مینویسم.» در ضمن میلر به کسانی که تمایل دارند با استفاده از این شیوه با او از در رقابت برآیند توصیه میکند که: « همیشه یک قوری بزرگ قهوه هم برای خودتان درست کنید.»
3- از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کنید. حتی اگر مجبورید هر روز از ساعت نه صبح تا پنج بعدازظهر کار کنید، موقع ناهار یا هنگام استراحت و خوردن چای، دقایقی را هم به کار نوشتن اختصاص دهید.
مرحوم ویلیام کارلوس ویلیام پزشک تمام وقت کودکان و نیز شاعری پرکار بود. فکر میکنید رمز موفقیتش چه بود؟ خود او در شرح احوالاتش مینویسد: « همیشه میشود ده، دوازده دقیقه وقت اضافی پیدا کرد، من توی دفترم ماشین تحریری هم داشتم. فقط باید کاغذی را که تویش گذاشته بودم کمی میکشیدم بالا و بعد شروع میکردم و به سرعت مینوشتم. وقت مریضی میآمد تو و من وسط جمله بودم، ماشین تحریر متوقف میشد و من دوباره میشدم پزشک. و وقتی مریض بیرون میرفت، دوباره ماشین تحریر به کار میافتاد.»
4- همیشه برنامة کاری مشخصی دم دست داشته باشید. برای نویسندهای که وقتش کم است هیچ چیز بدتر از این نیست که هنگام گیرآوردن فرصت، عملاَ طرح و برنامهای برای نوشتن نداشته باشد. مثلاَ میشود بین کارهای کلاسی از فرصت استفاده کرد و یادداشتهایی ادبی برای استفاده در آینده نوشت یا در کتابخانه در مورد مسئلهای تحقیق کرد. به علاوه میتوان برای کاستن از رنج پیش بردن برنامة کاری مفصل ولی شوقبرانگیزی، از لحظات بیکاری، حداکثر استفاده را کرد.
تاریخ نویس مشهور آرنولد. جی. توینبی برای نوشتن فرصت کمی داشت، و شاید به همین دلیل در مقالهای در مجلة « ساتردی ریوییو»( در سال 1969 میلادی) به نویسندگان توصیه میکند که« فرصتهایی را که به طور تصادفی به دست میآورید، تلف نکنید.» خود توینبی از فرصتهای تصادفیاش استفاده میکرد تا یادداشتهایی پیرامون طرحهای تاریخنگاریاش بنویسد. گاهی حتی این یادداشتها مربوط به طرحهایی میشد که تا بیست سال دیگر هم احتمال پیادهشدنشان نمیرفت.
5- با این حال بهتر است سعی کنید همزمان، دو تا از طرحهایتان را پیش ببرید، البته از این بهتر آن است که هر دو برنامة کاری در مرحلهای واحد از مراحل نوشتن( برنامهریزی، تحقیق، نگارش و حکواصلاح) نباشند تا بشود بر حسب حالات روحی از یکی به دیگری پرداخت.
آگاتا کریستی که پرکاریش اسرارآمیز مینمود، از این شیوه استفاده میکرد، کریستی در شرح احوالاتش مینویسد:« یکی از مشکلات ما نویسندهها این است که گاهی شوق و ذوقمان برای نوشتن کتابی فروکش میکند، در این جور مواقع آدم مجبور است کتاب را کنار بگذارد و به کاری دیگر مشغول شود... و چون من خوشم نمیآمد بنشینم و توی فکر بروم، فکر کردم که اگر همزمان دو کتاب را در دست بگیرم و به تناوب از یکی به دیگری بپردازم، همیشه سرحال و مشغول به کار خواهم بود.»
6- همیشه کارتان همراهتان باشد. البته ممکن است شما نخواهید فیالمثل در اتاق رختشویی چیزی بنویسید، اما میتوانید در آنجا پیرامون مسئلهای کمی مطالعه، یا دستنوشتهای را ویراستاری کنید.
دن کارلینسکی که تاکنون بیش از بیست کتاب و نیز صدها مقاله در مجلات نوشته، از این روش استفاده میکرده، خود او در این باره میگوید:« من خیلی چیزها را توی ماشین میخوانم، و یا وقتی میروم بانک تا چکی را نقد کنم، مجلهای هم با خودم میبرم. وقتی هم که میروم تا ویراستاری را ببینم همیشه بعضی از کارهایم هم همراهم هست، چون پشت در اتاق ویراستارها، خیلی باید منتظر ماند .»
7- سعی کنید زمانی را که دست از نوشتن میکشید تا تجدید قوا کنید، به حداقل برسانید، چون معمولاَ نویسندهها از روبرو شدن مجدد با صفحات سفید کاغذ متوحش میشوند یا بدشان میآید، به همین دلیل هم کمتر نویسندة موفقی را میتوان یافت که راهی برای بیماری« تنفر یا ترس از صفحات سفید» پیدا نکرده باشد. در این جور مواقع معمولاَ نویسندهها خود را با تراشید چند مداد یا نوشتن نامه سر شوق نگه میدارند.
جان اشتاینبک با نوشتن یادداشتهای روزانه پیرامون نحوة شکلگیری رمان شرق عدن خود را سر ذوق و شوق نگه میداشت. وی این یادداشتها را در صفحات سمت چپ دفتر یادداشتش مینوشت و در سمت راست آن نیز پیشنویس رمان شرق عدن را مینگاشت. البته این یادداشتها بعدها خود کتاب مستقلی شد و با نام یادداشتهای روزانة شرق عدن پس از مرگ اشتاینبک و در سال 1969 منتشر شد.
8- به هر طریقی که میتوانید جلوی سروصدا یا عواملی را که موجب بهمزدن تمرکز ذهنیتان میشوند بگیرید. بعضی از نویسندهها وانمود میکنند که اگر بمب هم زیر گوششان درکنند قادرند نوشتهای عالی و پاکیزه تحویل دهند، اما از آن طرف هم هستند کسانی که اگر شیر آب خانهشان کمی چکه کند حواسشان پرت میشود و دیگر نمیتوانند بنویسند.
البته هر نویسندهای خودش بهتر میداند که چه چیزهایی موجب حواس پرتیش میشود اما باید سعی کند به هر طریقی که میتواند عوامل مزاحم را از بین ببرد. مثلاَ میتواند در اتاقش را قفل کند، پردهها را بکشد و یا یواشکی باطریهای رادیوی بچهاش را درآورد.
سالها پیش ارنست همینگوی به خبرنگار روزنامة « نیویورک تایمز» گفته بود که بهترین آثارش را توی قایق نوشته است، چون در آنجا:« چیزی مزاحم کار شما نمیشود، و اگر نتوانید بنویسید عذر و بهانهای ندارید.»
بعدها همینگوی ضمن مصاحبهای با مجلة « پاریس ریوییو» فهرست عوامل اعصاب خردکن را مختصر و مفید برمیشمارد، وی میگوید:« تلفن و مراجعان همیشه مخل کار نوشتن هستند. »
9- از خانوادة خود نیز کمک بگیرید. بعضی از نویسندگان حرفهای که سرشان شلوغ است، حتی زنانشان را هم به عنوان دستیار خود به کار میگیرند، و از بچههایشان نیز در امر تحقیقات استفاده میکنند. البته ممکن است افراد خانوادة شما هر یک برای خود کاری داشته باشند ، اما اگر به وقت نوشتن رعایت حال شما را بکنند کمک بسیار بزرگی به شما کردهاند.
جودی مارکی روزنامهنگار و طنزنویس آمریکایی در این زمینه مینویسد:« من همیشه زن و بچههایم را از خانه میفرستم بیرون، یعنی میفرستم بروند مدرسه و سر کارهایشان. در قفل کردن در اتاق هم تبحر زیادی دارم، و بعد تنها چیزی که از خانوادهام میخواهم این است که به زندگی معیوب خودشان ادامه دهند تا من بتوانم برای نوشتن، مصالح لازم را جمعآوری کنم.» به علاوه، مارکی یه نویسندگان متأهل توصیه میکند که:« اگر بچة شما بستنی یا ساندویچ خواست، فوراَ درخواستش را اجابت کنید .»
10- تمرکز ذهنیتان را تقویت کنید. برای اینکه حواستان پرت نشود باید تمرکز ذهنیتان را تقویت کنید.
هنک نوور برای انجام این کار از شگرد سادهای استفاده میکند که بد نیست شما هم بدانید. نوور دو شغل تمام وقت دارد، یعنی با وجود اینکه یکی از پرکارترین نویسندگان کشورش و نیز یکی از ویراستاران سه مجلة هفتگی است، در عین حال رئیس دپارتمان رشتة روزنامهنگاری دانشگاه بال استیت در منسی ( ایالت ایندیانا) نیز هست. خود او در این زمینه مینویسد:« من معمولاَ ساعت جیبیام را روی ساعتی که میخواهم به جایی تلفن بزنم یا اداره را ترک کنم و مثلاَ به هواپیما برسم تنظیم میکنم و بعد با خیال راحت مینشینم و مینویسم و چون دیگر در این مورد دغدغة خاطری ندارم، ذهنم را فقط روی کارم متمرکز میکنم.»
11- قبل از نوشتن، طرح رئوس مطالب را روی کاغذ بیاورید. البته ممکن است خیلی از نویسندهها از این کار خوششان نیاید، چون آدم فکر میکند هنوز کلاس سوم است. اما اگر ایشان فقط یک بار چنین شیوهای را بیازمایند، خواهند دید که چقدر در وقتشان صرفهجویی کردهان. البته لازم نیست که هنگام طرحریزی نکات عمدة مطالب، از اعداد رومی هم حتماَ استفاده کنید.
پیتر مایئر که نقش اساسی طرحریزی رئوس مطالب را برای نوشتن زندگینامة الیور نورث آنهم در پنج هفته، تجربه کرده است( مایئر کتاب قبلیش را پس از دو سال به اتمام رسانده بود) در این باره میگوید:« همان روز اول رئوس کلی مطالب کتاب را خیلی سرراست و فصل به فصل روی کاغذ آوردم ، و از آن روز به بعد دیگر لازم نبود دائم مطالب گذشته را مرور کنم. اما باید روزی بیست صفحه مینوشتم و در هر مرحله از کار هم میدانستم که چقدر جلو یا عقب هستم. گاهی حتی تاریخ روزها هم یادم نمیآمد و فقط از روی طرح رئوس مطالب میفهمیدم که چند روز گذشته است.
12- برنامة کاری هر هفتهتان را از قبل مشخص کنید. گفتة قالبی مدیرهای قدیم که یادتان میآید:« اول برنامة اجرایی بعد اجرای برنامه.» البته این گفته چندان هم قالبی و کهنه نیست و از خوش شانسی نویسندهها اینکه لازم نیست برنامة کاریشان حتماَ مفصل و پیچیده باشد.
مارک استیونز روزنامهنگار و نویسندة کتاب تازة محرمان راز: واقعیت پشت پردة رسوایی وال استریت روش سادة زیر را به نویسندهها پیشنهاد میکند : « جمعهها که میشود یک صفحه کاغذ برمیدارم و یک جدول که ستونهای افقیش به تعداد روزهای هفته است میکشم، هر روز را هم به صبح و بعدازظهر تقسیم میکنم، بعد توی هر خانة جدول، کارهای روزانهام را مینویسم. پس از آن دیگر مشکلی ندارم، چون همیشه حتی اگر کار دیگری هم داشته باشم سعی میکنم طبق برنامة زمانبندی شده عمل کنم.»
13- روش اجرایی مشخص خود را مطابق با وقتی که دارید تنظیم کنید. قبل از اینکه طبق برنامة کاریتان زود دست به کار نوشتن شوید، سعی کنید زمان لازم را برای اجرای برنامة خود نیز از قبل پیشبینی کنید تا با روش کارتان در تضاد نباشد. مثلاَ اگر برای نوشتن مقالهای حتماَ باید مصاحبه کنید، تعداد مصاحبها و نحوة مصاحبه کردن را هم قبلاَ مشخص کنید.
ویلیام هوفر که خود نویسندهای با تجربه و در ضمن، حرفهای است، در این زمینه میگوید:« ببینید که آیا مصاحبه باید حضوری باشد یا تلفنی، در مورد ضبط کردن یا نکردن مصاحبه هم باید پیشاپیش تصمیم بگیرید. خود من اولها همه چیز را ضبط میکردم، اما حالا فقط مصاحبههایی را ضبط میکنم که تکتک کلمات و جملاتش برایم مهم باشد. یعنی اگر مثلاَ برای نوشتن چند سطری از مقالهام به مصاحبه احتیاج داشته باشم، هنگام مصاحبه فقط یادداشت برمیدارم، چون پیاده کردن نوار خیلی وقتگیر است .»
14- لزومی ندارد موقع نوشتن ، ترتیب طرح رئوس مطالب را دقیقاَ رعایت کنید. با وجود اینکه طرحریزی رئوس مطالب کار بسیار ارزشمندی است، لازم نیست هنگام نوشتن، موبهمو از نظم و ترتیب آن پیروی کنید، بلکه بهتر است هر بار اول آن قسمتی را بنویسید که آمادگی بیشتری دارید.
رمان نویس آمریکایی جوزف هلر ضمن مصاحبهای که در سال 1976 انجام داده، دربارة روش کار خود میگوید:« وقتی پشت ماشین تحریر مینشینم ممکن است دویست سیصد صفحه بنویسم که این دویست سیصد صفحه بعداَ به گونهای طبیعی در جاهای مناسب کتاب قرار خواهند گرفت... اما این مطالب نظم و ترتیب ندارند، یعنی بخش بخش و پشت سر هم نیستند .»
15- اگر موقع نوشتن، چیزی یادتان نیامد، جایش را خالی بگذارید و رد شوید تا بعداَ در مورد آن مسئله تحقیق کرده، جاهای خالی را پر کنید، چون لزومی ندارد که در گرماگرم کار و برای مسئلهای کوچک با عجله به کتابخانه بروید و و دنبال چیزی بگردید. درواقع اگر این را رعایت کنید، در وقتتان صرفهجویی بیشتری کردهاید، مثلاَ اگر من نتوانم پیشنهاد بالا را مزین به مثالی یا نقل قولی از نویسندهای بکنم فقط مینویسم:« همانگونه که نویسندة مشهور ........گفته است:«........ » و رد میشوم تا بعداَ برگردم و جاهایی را که خالی گذاشتهام پر کنم.
16- موقع تعطیلات مسافرت کنید تا بتوانید در محیطی آرام بنویسید. البته همة نویسندهها امکانات لازم را برای مسافرت ندارند، اما اگر بتوان برای نوشتن، به جایی مسافرت کرد ، بازدهی کار صد چندان میشود.
تام پیترز یکی از نویسندگان کتاب در جستجوی برتری که در ضمن سخنران قابلی هم هست میگوید:« با وجود اینکه در تمام طول سال این طرف و آن طرف هستم، تقریباَ یکی دو ماه از سال را به مسافرت جهت مطالعه و نوشتن اختصاص دادهام. مثلاَ الآن چهار سال است که دارم حداقل یک ماه از تابستان را به جایی میروم تا بتوانم بنویسم.» به علاوه بنا بر آنچه پیترز میگوید وی در حدود 75 درصد از پیشنویس اولیة کتاب پرفروش خود یعنی موفقیت در هرج و مرج را طی یکی از همین مسافرتها نوشته است.
17- از تعیین مهلتها به نفع کار خود استفاده کنید. یه نظر میرسد که تعیین مهلت- حال چه از سوی خود و چه از طرف سردبیری بدنهاد- دشمن شماره یک نویسندگی باشد، اما برای تنوع هم که شده بد نیست که از این پس با مهلتها از در دوستی برآیید.
رابرت ماسکوویتس نویسندة باتجربه و حرفهای و مؤلف کتاب چگونه کار و زندگی خود را نظم دهید یک بار با کمک هشت زمانسنج از همة کارهایش تایم گرفت و بعد فهمید که هر چه به پایان مهلت اتمام کارش نزدیکتر میشود، بهتر مینویسد. ماسکوویتس میگوید:« در صورتی که موعد پایان کارم نزدیک باشد من هم سریعتر مینویسم، اما اگر سه ماه وقت داشته باشم، کارم کند پیش میرود. به همین دلیل من هم عمداَ کارهایم را میگذارم تا در آخرین ساعات انجام بدهم .»
اما برای اینکه یک وقت نویسندهها آن آخرین ساعات را هم از دست ندهند، ماسکوویتس به آنها توصیه میکند که:« حدس بزنید که کارتان چقد طول میکشد و بعد درست معادل همان زمان مانده به پایان مهلت مقرر، کارتان را شروع کنید.»
18- برای کار خود محدودیت زمانی معین کنید. اگر حتی موعد مقرری برای پایان کارتان مشخص نکردهاید، از قبل زمان لازم را برای انجام تکتک برنامههای خود پیشبینی کنید. این کار حتی ممکن است به بهتر شدن نوشتة شما بینجامد.
جیمز تربر نیز هنگامی که همسرش به او گوشزد کرد که تلاشش برای نوشتن چیزی برای مجلة« نیویورکر» در حکم وقت تلف کردن است ، از همین شگرد استفاده کرد. تربر در خاطراتش که تحت عنوان سالیانی در کنار راس منتشر شده، مینویسد:« یک شب با ناراحتی ساعت شماطهدار را طوری تنظیم کردم که چهل و پنج دقیقه بعد زنگ بزند و بعد قطعهای دربارة مرد کوتاه قدی که مدام دور دری گردان چرخ میخورد و توجه پلیس و مردم را به خود جلب میکند تا دنیا بر قدرت تحمل زیادش گواهی بدهد و به شهرت و ثروتی دست بیابد نوشتم. و بعد پس از بیست بار تمرین، برای اولین بار، به جای رد شدن مطلبم از طرف مجله، چکی نصیبم شد!»
19- مقداری را که باید بنویسید از قبل مشخص کنید... اما اگر نتوانستید هر بار مثلاَ به اندازة ژرژ سیمنون – رمان پلیسینویس مشهور- که دقیقهای 92 کلمه و روزی هشتاد صفحه مینوشت، بنویسید شرمگین نشوید.
جان اشتاینبک که البته به اندازة سیمنون بلندپرواز نبود، در یادداشتهای روزانة خود پیرامون رمان شرق عدن با افتخار از یکی از روزهای پربار خود یاد میکند و مینویسد:« دیروز بیش از سه هزار کلمه نوشتم.» و باز ممکن است نویسندگان دیگر به روزی پانصد کلمه یا حتی بک صفحه نوشتة خوب قانع باشند، ولی در هر حال باید مقداری را که باید بنویسند از قبل مشخص و سپس به عهد خود وفا کنند.
20- ... و بعد بر مبنای آن پیش بروید. برای ایجاد انگیزهای قوی در خود، تعداد کلمات یا میزان صفحاتی را که هر بار مینویسید ثبت کنید.
اروینگ والس که در میان نویسندگان پرکار نمونه است، در کتابش تحت عنوان، رماننویسی، ضمن تشریح اهمیت ثبت میزان کار هر روز در جدولی مخصوص، مینویسد:« چون من نویسندهای حرفهای بودم و در استخدام جایی هم نبودم و در ضمن کسی هم مهلتی برای اتمام کارم تعیین نکرده بود، باید کاملاَ روی پای خودم میایستادم. بنابراین مجبور بودم قوانین انضباطی سختی برای خودم تعیین کنم تا در صورت عدم رعایت آنها احساس جرم کنم. در حقیقت نمودار میزان کلمات و صفحات نوشته شده که روی دیوار نصب میشود برای من در حکم قانونی انضباطی است و اعداد ثبت شده بر روی آن دائم مرا سرزنش یا تشویق میکنند.»
21- کسی را مأمور پیگیری کارهایتان کنید. حتماَ خواهید گفت که این توصیه مناسب حال مدیران شرکتهایی است که امربران و کارمندان زیادی در اختیار دارند، ولی نویسنده چگونه میتواند کسی را مأمور پیگیری کارهایش کند؟ اما لابد اگر بدانید که خیلیها دوست دارند به نویسندهها کمک کنند تعجب خواهید کرد . فقط کافی است که شما بخواهید، مثلاَ اگر قصد دارید برای مجلهای مقالهای بنویسید، از سردبیر آن مجله بخواهید که اگر برایش امکان دارد کلیة اطلاعاتی را که به کار نوشتن مقالة شما میآید و در بایگانی مجله موجود است برای شما بفرستد، و یا اگر میخواهید با شخص مشهوری مصاحبه کنید از مشاور فرهنگی او یا مسئول ستاد تبلیغاتش بخواهید که مقالات یا نوشتههایی را که او اخیراَ نوشته یا راجع به او نوشتهاند، جهت تحقیق برایتان بفرستد.
یکی از نویسندگان حرفهای به نام کاتلین هوکینز هم از افراد دم دست کمک میگیرد و هم از افراد دوردست. هوکینز میگوید:« به بچة همسایهمان یکی دو دلار میدهم تا برود و از نوشتههایم زیراکس بگیرد. در ضمن نمایندة زرنگ و کاردانی هم در نیویورک دارم که خیلی از کارهایم را برایم انجام میدهد. به همین دلیل هم هست که من فقط به کاری که در آن تبحر دارم یعنی نویسندگی میپردازم. یک بار مقالهای نوشته بودم که دوازده سیزده مجله و روزنامه ردش کردند، ولی سرانجام یکی از مجلات حاضر شد آن را بخرد و چاپش کند، البته من در آن موقع داشتم چیز دیگری مینوشتم و نمایندهام دنبال فروش آن مقاله بود .»
22- از نیروی ناخودآگاه خود استفاده کنید. میدانید چرا بعضی از نویسندگان در زیر دوش حمام یا نیمهشب و هنگام خواب فکر بکری به ذهنشان میرسد یا به کشف چیزی نائل میشوند؟ چون در این مواقع نیروی ناخودآگاه انسانها همچنان مشغول کار و فعالیت است و گاهگاهی ابراز وجود میکند، اما لازم نیست دست روی دست بگذارید و منتظر ناخودآگاه بشوید. مثل سردبیری جدی از نیروی ناخودآگاهتان ، کار بخواهید.
از آنجا که احتمال دارد این نکته به نظر شبیه مزخرفات عصر جدید بیاید، بد نیست برای ذکر مثالی کمی به عقب برگردیم. در سال 1937 نویسندة خودساخته، ناپلئون هیل کتابی نوشت ولی هر چه سعی کرد نتوانست اسمی برایش پیدا کند. ناشرش یک روز به او مهلت داد تا عنوان مناسبی برای کتابش بیابد. همان شب و قبل از خواب به طور جدی و بلند بلند با ناخودآگاهش صحبت کرد و گفت:« اسم این کتاب به اندازة یک میلیون دلار برایم ارزش دارد و باید همین امشب پیدایش کنم، فهمیدی؟ » ساعت 2 بعد از نیمهشب، ناگهان از خواب پرید و کورمال کورمال ماشین تحریرش را پیدا و عنوان کتابش را ماشین کرد. بعدها کتاب او که با عنوان بیندیشید و ثروتمند شوید منتشر شد، بیش از بیست میلیون نسخه فروش کرد و حتی هنوز هم همچنان چاپ میشود و فروش میرود.
23- و بالاخره برای صرفهجویی در وقت از دستاوردهای صنایع جدید نیز بهره بگیرید. البته منظور صرفاَ وسایل صنعتی پیشرفته مثل پست تصویری( جهت فرستادن مقالات و غیره) نیست، بلکه حتی استفاده از یک مدادتراش برقی یا دستگاه فتوکپی هم نوعی صرفهجویی در وقت است.
از: کیهان فرهنگی - سال پنجم ، شماره 9 - آذرماه 1367- شماره 57
علاقه مندی ها (Bookmarks)