بستگی داره که حرفش چی باشه ودوز بالایی داشته باشه یا دوز پایینی. بعد تعریف ما از ابرو هم فرق داره .مثلا گاهی حرف هایی در جمع زده میشه که ممکنه شما ضایع بشین ولی دلیل نداره با اون به عنوان بی ابرویی برخورد کنین. . اگه حرفش تند باشه مثلا بگه برو بابا برادرتون فرضا معتاده ( فرض بود وگرنه برادرام کوچولون ) به شخصیت من برمیخوره ویا مثلا بگن شما رو با فلان دختر دیدن و..... که ابروی ادم ممکنه تو اجتماع بره با شدیدترین حالت ممکن وفیزیکی برخورد میکنم. حتی شاید بکشمش. به هر حال بستگی به حرفش داره. مثلا اگه طرف فقط قصدش شوخی وحد اکثر ضایع کردن شما مثلا در حد یک تیکه انداختن به قیافتون یا نمیدونم لباستون و.... باشه با همون لحن خودش جوابشو میدم و درهمون حد خودش ضایعش میکنم.
سلام به دوست عزیزم (نارون1)
به نظر من موضوع مطرح شده از مهمترین و اساسی ترین مسائل جامعه بوده و بینهایت سپاس و آفرین
متاسفانه حتی از باسوادترین افراد باوجود تلاش پی در پی و مطالعات کتابهای روانشناسی همچنان از این واژه که خود به تنهایی استرس بهمراه دارد رنج میبرند و اساسا در نظر مردم جامعه نگاه غلط به همراهی روانشناس و استفاده از علم و اگاهی او منجر به عدم مراجعات خواهد شد (البته لازم به ذکر بوده این خود نوعی ترس به قضاوت نابجای اطرافیان میباشد و فرد را از پیشرفت باز میدارد...)بله مطمئنا از کودکی نشات گرفته و تا فرد شخصا اراده به ترک این موضوع نکند تلاشش برای رفع آن مثل دویدن در یک نقطه ساکن بوده
من در بسیاری از خانواده ها به عینه تخریب این واژه در بسیاری از خانواده ها مشاهده کردم
نمونه زیر به عینه مشاهده شده:
فردی رو تصور کنید که در کودکی هیچ زمان در خانه تنها نبوده درشب یا روز ... و این فرد بنا به شرایط در سالهای دور از کودکی باید دور از خانواده و در یک آپارتمان تنها زندگی میکرده (دو بلوک چهار واحده...)افکاری در ذهن خود برنامه ریزی و مرور خواهد کرد و تمام وقت بیدار و آماده باش بگذراند،درحالیکه میتوانسته کاملا طبیعی و بی تفاوت در عین احتیاط گذران وقت کند
دقیقا طبق گفته شما (دوست عزیزم نارون1) تمام ترسها نابجا نیست بلکه بعضیشان کاملا بجاست
اما هر فردی مسلما خواهد دانست چه ترسی به ضرر او بوده و می بایست با تمام قوا به رفع آن همت کرده تا اسایش برای خود فراهم کند بنابراین تنها راه به دید شخص من " خواستن " میبوده
مثل قدیمی "خواستن توانستن است"
یعنی هر کسی باید بخواهد تا ترس نابجا را از خود رانده و بجا را درخود حفظ کند و این دو را تفکیک کند.
بنابراین از دوستان تقاضا دارم شکلهای مختلف ترس شخص خود را مطرح کرده (ترسهای بجا و نابجا و عکس العمل های متقابل خود)
باتشکر ناتانائیل
ویرایش توسط natanaeal : 17th December 2012 در ساعت 04:44 AM
...خدایا....
من به تو اعتماد میکنم که رمز ایمان واقعی من است...
سلام
من یه ترس نابجا همیشه تو وجودم بوده ... یکیش ترس از عنکبوت هس واقعا به حالت روانی به شدت ازش می ترسم ، زنده یا مرده هم برام فرقی نمی کنه بچه که بودم خیلی سعی کردم این ترسو از خودم دور کنم ، این کار رو هم با نزدیک شدن بهش انجام میدادم (دیگه فک کن چــی کشیــدم ) سعی می کردم بهش دست بزنم به نظرم داشتم موفق می شدم ... که یه هو یادم نیس چه اتفاقی این وسطا افتاد ، که همه چی بهم خورد و تلاشم نتیجه بخش نشد ... شاید عوض کردن خونمون (که دیگه توش عنکبوتی نبوده ) . و هنوزم به همون شدت ازش می ترسمو دیگه هم حاظر نیستم با همون شیوه برای نترسیدن تلاش کنم .
این موضوع برای منم خیلیــی مهمه ، شاید تو دنیا با ارزش ترین چیزی باشه که منو خانوادم داریم، اما ترس؟ نمی دونم ، شاید منم بترسم برای از دست دادنش... اما پدرم همیشه می گه مواظب باش آبروت پیش خدا نره و مطمعن باش آبروتو پیش مردم نگه می داره ؛ این موضوع برای من تو زندگیم اثبات شده ... و مطمعنم که راه حلش همینه .1- ترس از ابرو: میترسم ابرو و حیثیتم خدشه دار بشه وبراش هر کاری میکنم .و از حرکات سبک وسخیف اجتناب میکنم
سلام
خیلی خوبه .....شما داشتی از یکی از راههای درمان فوبی یعنی مواجهه شدن استفاده میکردی که مطمئنا در آخر جواب میگرفتی
بنابراین حالا که اون احساس رو تجربه کردی .......میتونی نکبوت رو به صورت زنده تو ذهنت تجسم کنی .......بهش نزدیک و نزدیکتر بشی ، البته همزمان انجام ریلکسشن برای اینکه
سطح اضطرابی که اون موقع به فرد دست میده رو کاهش بدن استفاده میکنن.....کم کم به مرور از میزان استرست کم میشه
شما نهایتا به این باور میرسید که اونقدرا هم ترسناک نبوده
سلام دوستان
خیلی برام جالب بود ، 2 هفته هست من این تایپیک رو زدم خیلی دوستان کمی از ترس ها و یا فوبی هاشون گفتن
بعضی ترس ها لازم و ضروری هست ، یعنی اگر نبودن ممکن بود زندگی انسان خیلی بد و ناگوار بشه و همین ترس ها ممکنه جلوی بسیاری از پیشامدهای بد رو بگیره ولی برخی ترسها هستن که
غیرمنطقی هستن ک فوبی نامیده میشه ....
ما اکثر موواقع یک سرپوشی روی ترس هامون میذاریم و از مطرح کردنشون میترسیم که نکنه آبروموون بره و فرد مقابل فکر بد کنه و مسخرمون کنن ...... و همین باعث میشه اصلا بیانش نکنیم
در حالیکه امکانش هست با بیان اون سطح وسیعی از اون ترس کاهش پیدا کنه.....
مطمئنا هریک از شما راههایی برای غلبه بر انواع ترسهاتون امتحان کردین ، پس خوشحال میشم ما رو هم در دیدن این راهکارها همراه کنین ، ممکنه راهتون درست یا حتی اشتباه باشه ...
در غیراینصورت اصراری نیست ... ادامه هم جایز نیست
از همتون ممنونم
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)