يلدا ، شبي بلند كه به ايزد مهر پيوند ميزنندايرانيان قديم شادي و نشاط را از موهبت هاي خدايي و غم و اندوه و تيره دلي را از پديده هاي اهريمني مي پنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوري و شب يلدا و سنت هاي ديگر در واقع بيانگر اين حقيقت است كه ايرانيان پس از رهايي از بيدادگري و ستم به شكرانه بازيافتن آزادي، جشن برپا مي ساختند و پيروزي نيكي بر بدي و روشنايي بر تاريكي و داد بر ستم را گرامي مي داشتند.
شب يلدا نيز يكي از اين موارد است. در دوران كهن، شب مظهر تاريكي و تباهي و وحشت بوده و اغلب سعي مي كردند كه شب هنگام با افروختن آتش و افزودن نور، خانه روشن باشد. تا پليدي و تباهي در آن راه نيابد. شب يلدا طولاني ترين شب ها است. يعني تسلط تاريكي بر زمين از تسلط نور خورشيد و روشنايي مي كاهد. و چون فرداي اين شب روشنايي بر ظلمت غالب و روز طولاني مي شود ايرانيان تولد دوباره خورشيد را كه مظهر روشنايي است جشن مي گيرند.
در ايران كهن هر يك از سي روز ماه، نامي ويژه دارد، كه نام فرشتگان است. نام دوازده ماه سال نيز در ميان آنهاست. در هر ماه روزي را كه نام روز با نام ماه يكي باشد، جشن مي گرفتند .
دي ماه، در ايران كهن، چهار جشن، وجود داشت. نخستين روز دي ماه و روزهاي هشتم، پانزدهم و بيست و سوم، سه روزي كه نام ماه و نام روز يكي بود. ودر اين سي روز ماه، سه روز آن دي نام دارد و هر سه روز را در گذشته جشن مي گرفتند. امروز از اين چهار جشن تنها شب نخستين روز دي ماه، يا شب يلدا را جشن مي گيرند، يعني آخرين شب پاييز، نخستين شب زمستان، پايان قوس، آغاز جدي و درازترين شب سال.
يلدا از نظر معني معادل با كلمه نوئل از ريشه ناتاليس رومي به معني تولد است و نوئل از ريشه يلدا است .
واژه يلدا سرياني و به معني ولادت است . ولادت خورشيد ( مهر و ميترا ) و روميان آن را ( ناتاليس انويكتوس ) يعني روز ( تولد مهر شكست ناپذير ) نامند .
اجداد ما اين شب را تا به صبح به جشن و پايكوبي به گرد آتش ، ميپرداختند ، برخواني الوان از ميوههايي چون هندوانه، خربزه، انار، سيب، خرمالو و به مينشستند.
اين ميوها هريك بار معنايي نمادين با خود دارد، هندوانه كه قاچهاي مدور ميخورد چون خورشيد، يادآور گرماي تابستان و فرونشاندن عطش است.
انار صندوقچه دانههاي مرواريد ، سرخ كه خود نماد تناسل نسل و زايش است و شب چرههايي كه با شكستن آن شادي را با خود به همراه ميآورد و دمي همه را از حرف زدن باز ميدارد.
پايان فصل خزان و فرارسيدن سرما و دگرگوني رنگ زمين از زردي خزان به سفيدي عشق و محبت را ايرانيان از ديرباز در شبي بلند و مهربانگرامي ميدارند. جاي جاي ايران زمين به عنوان سرزميني كهن با كولهباري مملو از آيينهاي هزاران ساله، " يلدا " بلندترين شب سال را به گونهاي خاص و برگرفته از آيينها و سنتهاي بومي منطقه به صبح ميرسانند.
آيينهاي شب يلدا گرچه در گذر ايام دستخوش تغييراتي شده اما همچنان در سنتهاي مناطق مختلف كشور مورد توجه قرار دارد. هرچند كه زندگي ماشيني و گرفتاريهاي روزمره ، موجب ايجاد فاصله ميان مردم ايران با سنتها و آيينهاي گذشته شده ، اما هنوز هم جلوهها و نمادهاي از سنتهاي ويژهاي از ايران باستان در ايامي مانند شب يلدا و نوروز به چشم ميخورد. نكته زيبا و بيادماندني بلندترين شب سال در اين است كه همه ايرانيان اعم ازفارس،ترك،كرد،لر،بلوچ و عرب،شب يلدا را شب جشن،شادي، دور همنشيني ، مهرورزي،دوستي و صداقت ميدانند. آنچه در اين ميان و برگزاري آيينهاي ويژه شب يلدا جالب است شباهتهاي جشن كريسمس به يلدا است، مورخان ميگويند اين جشن گرچه متعلق به مسيحيان است اما در اصل از ايران باستان و آيين"مهر"(ميترائيسم) گرفته شده و به همين دليل، با دي و شب يلداي ايراني همزادي و اشتراكات فراوان دارد.
زمان "كريسمس" اكنون نيز ميان شاخههاي مختلف مسيحيت اعم از ارتدوكس ، كاتوليك و پروتستانها، متفاوت است و هريك، مبنايي را براي آن تعيين كردهاند گرچه همگي به سالروز تولد "مهر" (ميترا) - خداي پاكي- در ايران باستان نزديكند. با يلدا واپسين ساعات خزان گذر ميكند و صداي پاي زمستان با سوزي سرد اما نوازشگر به گوش ميرسد.خيانها شلوغ و پر رفت و آمد است انگار نفس گرم شب يلدا و دور هم نشستن، سوز سرما را از ياد بردهاست.
شب يلدا در خراسان به " شب چله " معروف و داراي پيشنيه ديرينهاي است و مردم دراين شب با شركت در شب نشينيهاي طولاني و خوردن انواع ميوه و تنقلات سعي در بهتر گذراندن طولانيترين شب سال دارند. مردم اين منطقه براي استقبال نخستين روز از سردترين فصل سال تا آنجا كه توان مالي دارند ، در خريد ميوههاي مخصوص شب يلدا مانند هندوانه ، انار و خربزه كوتاهي نميكنند.
بردن هديه به خانه عروس با عنوان " شب چلهاي " از ديگر مراسم شب يلدا در استان خراسان به ويژه مناطق جنوبي اين استان است. در اين شب براي دختراني كه به تازگي نامزد شدهاند،ازسوي خانواده داماد، هدايايي فرستاده ميشود و خانوادههاي عروس و داماد دور هم جمع ميشوند. در اين شب افراد با جمع شدن در خانه بزرگ فاميل، خواندن شعر و داستان، خوردن شيريني ، آجيل و انواع تنقلات، بلندترين شب سال تا پاسي از شب بيدار ميمانند.
يكي از آيينهاي ويژه شب يلدا در استان خراسان جنوبي برگزاري مراسم "كف زدن" است. در اين مراسم ريشه گياهي به نام چوبك را كه در اين ديار به "بيخ" مشهور است، در آب خيسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالي به نام "تغار" ميريزند. مردان و جوانان فاميل با دستهاي از چوبهاي نازك درخت انار به نام "دسته گز" مايع مزبور را آنقدر هم ميزنند تا به صورت كف درآيد و اين كار بايد در محيط سرد صورت گيرد تا مايع مزبور كف كند. كف آماده شده با مخلوط كردن شيره شكر آماده خوردن شده و پس از تزيين با مغز گردو و پسته براي پذيرايي مهمانان برده ميشود. در اين ميان گروهي از جوانان قبل از شيرين كردن كفها با پرتاب آن به سوي همديگر و ماليدن كف به سر و صورت يكديگر شادي و نشاط را به جمع مهمانان ميافزايند.
اما در استان اصفهان نيز از قديمالايام آيينهاي ويژهاي وجود داشته كه كم و بيش هنوز هم ادامه دارد.به باور اصفهانيهاي قديم ، زمستان به دو بخش "چله" و "چلهكوچيكه" تقسيم ميشد كه موعد چله از اول ديماه تا ۱۰بهمن بود اما "چله كوچيكه" از دهم بهمن آغاز ميشد و تا سي بهمن ادامه داشت. البته آيين برگزاري شب چله در اصفهان به دو نام"چله زري" (ماده) و"عمو چله"(نر) تقسيم ميشود زيرا از گذشته تاكنون همه موجودات و اشياء را بر اساس جنس مذكر و مونث تقسيم ميكردند. اصفهانيها دوشب را به عنوان شب چله برپا ميكردند و آيينهاي مخصوص به اين شب را به جا ميآوردند.آيين شب چله در شهر اصفهان خانوادگي برگزار ميشده است و خانوادههاي اصفهاني با پهن كردن سفرهيي با عنوان " سفره شب چله " ، اين شب را گرامي ميداشتند.
هندوانه بهعنوان نمادي كروي كه برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشيد محسوب ميشود،بهعنوان مهمترين ميوه بر سر سفره چله قرار ميگيرد. از ديگر بخشهاي اين آيين در اصفهان قديم پهن كردن تمام البسه و رخت خوابها در هواي آزاد بويژه در مقابل خورشيد با هدف خوش آمدگويي به "عمو چله" و "چله زري" بوده است.
در استان كرمانشاه نيز كه از شهرهاي باستاني و كهن ايران زمين است ، شب يلدا از جايگاه ويژهاي در ميان مردم برخوردار است و همواره با مراسم زيبا و با شكوهي همراه است. مردم استان كرمانشاه براساس آييني كهن در اين شب بيدار ميمانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجيل خوردن با مادر جهان در زادن خورشيد همراهي و همدردي كنند. ميوههايي نيز دراين شب خورده ميشود كه به گونهاي نمادي از خورشيد است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سيب سرخ و يا ليموي زرد ، قصههايي از عشق جاودانه شيرين و فرهاد، رستم و سهراب، حكايت حسين كرد شبستري و خواندن اشعار زيبا و دلنشين شامي كرمانشاهي در گذشته نقل مجالس شب يلدا در كرمانشاه بود. آن روزها افراد فاميل بنا بر رسمي ديرينه به خانه بزرگترين فرد فاميل كه معمولا پدر بزرگ و مادر بزرگ بودند ميرفتند و باتكاندن برفهاي زمستان از لباس هايشان در گرماي آرامش بخش كرسي فرو ميرفتند. افراد فاميل بر سر يك سفره باهم شام ميخوردند و بر روي سفره مخصوص اين شب خوردنيهاي متنوعي چيده ميشد.
خوردنيهايي از قبيل آجيل ، راحت الحلقوم، مشكلگشا، شيريني محلي دست پخت مادر بزرگها به خصوص نان شيريني معروف " نان پنجرهاي، كاك و نان برنجي "، و ميوههايي چون انار، سيب و هندوانه كه نگين اين سفره بود. يكي از آداب زيبايي كه شب يلدا در استان كرمانشاه وجود دارد گرفتن فال حافظ است كه مردم با اعتقادات خاص خود رهنمودهايش را چراغ راه مشكلات خود در زندگي قرار ميدهند.همچنين دختران دم بخت با اين كار از باز شدن بخت خود در آن سال خبري ميگرفتند.
مردم استان زاهدان نيز براساس يك سنت ديرينه در شب يلدا در خانه بزرگ قوم خويش گردهم ميآيند و به قصههايي كه پدربزرگها و مادر بزرگها برايشان نقل ميكنند گوش ميدهند.
برگزاري جشنها و نشستهاي خانوادگي همراهباگروهي از اعتقادات اسطورهاي، شبي خاطرهانگيزرابراي خانوادههاي زاهداني بهخصوص كودكان ونوجوانان فراهم ميكند. گفتن قصه ، گرفتن فال حافظ ، بازيهاي دستهجمعي نظير گل يا پوچ و بيان لطيفه و خاطره رااز سرگرميهاي شب يلدا در اين منطقه عنوان كرد.
استان آذربايجانشرقي نيز به عنوان يكي از خطههاي زرخيز ايران زمين براي زنده نگه داشتن اين شب بيادماندني براي خود آداب و رسوم ويژهاي دارند كه به پارهاي از آنان اشاره ميشود. اكثر مردم آذربايجان در شب يلدا "چيلله قارپيزي" (هندوانه چله) ميخورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثير نداشته و اصلا سرماي زمستان را حس نميكنند. در بيشتر شهرها و روستاهاي آذربايجان شرقي رسم بر اين است كه كساني كه نامزد هستند در دوران نامزدي در اين شب براي نامزدهاي خود " خوانچه " طبق ميفرستند و اقوام در هر چه بهتربودن اين خوانچهها كمك ميكنند. محتويات خوانچهها عبارتند از شيريني ، پرتقال ، سيب ، انار، هندوانه ، آيينه و پارچه كه با پولك و تور تزيين ميشود. هنگام غروب ،زنان فاميل هدايايي به رسم ياري به منزل داماد آورده و به جشن و پايكوبي ميپردازند. سپس طبقهاي آماده را بر سر افرادي كه معين شده قرار داده و روانه خانه عروس ميكنند و مادر عروس پس از تحويل طبقها، هداياي مانند پول، شيريني، جوراب و دستمال به آنها ميدهد. فرداي اين شب مادر دختر تمام طبقها را در اتاق ميهمان چيده و از زنان فاميل براي صرف ميوه و شيريني دعوت ميكند. همچنين علاوه بر فرستادن سهم چله براي نوعروس، در نخستين سال ازدواج زوج هاي تبريزي، پدر عروس قبل از غروب آفتاب سهم دختر و دامادش را كه شامل هندوانه، ميوه، آجيل، شيريني، يك قواره پيراهني باكفش و چادري روانه منزل آنها ميكند.
در آذربايجان سابقا كه ارتباطات به اين آساني نبود از اواخر تابستان مقدار زيادي هندوانه و خربزه در تور ميگذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آويزان ميكردند تادر هواي آزاد خراب نشود و يااينكه در كاه قرار ميدادند. هندوانه مهمترين خوراك شب چله مردم آذربايجانشرقي است. اغلب مردم در اين شب برنج، مرغ و آش شير پخته و بعداز شام نيز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه)آجيل،لبو، هويچ، حلواي گردو انواع ميوه، خربزه، هندوانه و خشكبارهايي چون انگور، بادام و سنجد ميل ميكنند. ريشسفيد خانواده در حاليكه با چاقو هندوانه را ميبرد، ميگويد قادا بلاميزي بو گئجه كسدوخ (بلاياي خودمان را امروز بريديم) در تبريز پوستهاي ميوه و اشغالها را درآب روان ريخته و اين رفتار راخوب و خوش يمن ميدانند. بعد از خوردن تنقلات و ميوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حكايات و داستانهايي از حماسههاي ملي اين سرزمين نظير، اصلي و كرم، باياتي خواندن و ضربالمثل پرداخته و تا پاسي از شب به صحبت و گفت و گو مشغول ميشوند. زنان معمولا تا پايان چله كوچك خانه تكاني نميكنند و اعتقاد دارند اگردر طول اين دو چله كسي خانه تكاني كند، چله او را نفرين ميكند و اگر چله كسي را نفرين كند به نكبت و بدبختي گرفتار ميشود.
اما آيين شب يلدا در استان مركزي از ديرباز در سه شب متوالي باعناوين شب " چلهبزرگه"، "چله وسطي" و" چلهكوچيكه" برگزار ميشده و خويشان و دوستان سفرهاي از مهر را ميگشودند و از هر دري سخني ميگفتند. يكيازآيينهاي ويژه يلدا، در استان مركزي ديدار و بزرگان و سالخوردگان فاميل بودهاست. در شبهاي چله افراد فاميل در همايشي صميمي دور كرسي چوبي جمع ميشدند و به قصههاي بزرگترها گوش ميدادند. زنان و دختران روستايي در گرگ و ميش شبهاي چله در تكاپو و هيجاني خاص ملزومات غذا و تنقلات ويژه اين شب را مهيا ميكردند وبراي گذران ساعات خوش در كنار فاميل لحظه شماري ميكردند. آنان درسينيهاي قديمي مسي درفضاي دودهگرفته آشپزخانههاي قديمي، انواع ميوه و تنقلات به ويژه هندوانه،انگور،تخمه و نخودچي كشمش، و خرما را مهيا ميكردند.دراين شب استثنايي پس از صرف شام و خواندن دعاي شكر درپاي سفره، همگان در كنار هم،از شاديها و غمها، موفقيتها ، اعتقادات، اميدها و بيمهاشان ميگفتند. بزرگترها و ريش سفيدان فاميل در اين شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ ، سعدي و فردوسي خاطرات و داستانهاي كهن ايران زمين را براي اعضاي خانواده نقل ميكردند.
در شب يلدا، بزرگترها با كودكان هم بازي ميشدند،"پر يا پوچ"دزد بازي و مشاعره از جمله بازيهايي است كه در شب چله در مناطق مختلف استان مركزي با مشاركت همه اعضاي خانواده رواج داشت. اين رسومات تا ۵۰سال پيش در شهر اراك و ساير مناطق استان مركزي به شكلي فرا گير وجود داشت اما اكنون به ندرت ميتوان چنين جلوههايي را به چشم ديد.
يلداي تهران قديم نيز با ميوههاي تازه فصل پاييز ، ميوههاي خشك شده تابستان آجيل مخصوص ، شيريني و هندوانه به صبح ميرسيد. تهرانيان قديم درهمه اعياد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور ميداشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع ميشدند. از سنن يلداي تهران ، صرف ميوههاي تابستاني از جمله هندوانه است كه به دليل نزديكي اين مراكز كشاورزي با تهران ، ميوه هندوانه در خوراكيهاي شب يلداي تهرانيان قرار گرفتهاست. آجيل شب يلدا نيز از ديگر مصروفات تهرانيها است كه تركيب آن نشاني از اعتقاد و تجربه اهالي تهران قديم به خواص گوناگون ميوههاي خشك شده است كه با عنوان " آخشيج "(تضادها)كاربرد داشته است. ولي تهرانيها شب يلدا را همه ساله جشن ميگيرند تا سنتهاي زيباي قديم در لابلاي زندگي مدرنيته شهرنشينيشان حفظ شود. مردم استان قزوين نيز همچون ديگر هموطنان ايراني، اين آيين كهن را با رفتن به خانه بزرگترها ميگذرانند. به عقيده بزرگترها آوردن ميوههاي مختلف خشك و تر و ميوههاي سرخ فام كه به "شب چره" معروف است، همراه با خوراكيهاي ديگر شگون داشته و زمستان پر بركتي را نويد ميدهد. در بعضي مواقع كه مادر بزرگها در آوردن تنقلات تاخير ميكنند كوچكترها شعر "هر كه نيارد شب چره - انبارش موش بچره" سر ميدهند، كه مادربزرگ در آوردن "شب چره" تعجيل ميكند. دراين شب اغلب مردم قزوين با خوردن سبزي پلو با ماهيدودي و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله كشمش، گردو، تخمه، آجيل مشگلكشا و انجير خشك، شب نشيني خود را به اولين صبح زمستاني گره ميزنند. به عقيده مادر بزرگهاي قزويني اگر دراين شب ننه سرما گريه كند باران ميبارد، اگر پنبههاي لحاف بيرون بريزد برف ميآيد و اگر گردنبند مراوريدش پاره شود تگرگ ميآيد. يكي ديگر از آداب و رسوم "شب يلدا" فرستادن "خونچه چله" از سوي داماد به عنوان هديه زمستاني براي عروس است. در اين خونچه براي عروس پارچه، جواهر، كلهقند و هفت نوع ميوه مثل گلابي هندوانه، خربزه، سيب، به با تزئينات خاصي فرستاده ميشود.
از جمله آيينهاي شب يلدا در خراسان شمالي آن است كه خانوادهها در اين شبنشيني شب يلدا تفالي نيز به ديوان حافظ ميكنند كه اينكار هم معمولا توسط بزرگ خانواده صورت ميگيرد. آنان ديوان اشعار لسانالغيب خواجه شيراز را با نيت بهروزي و شادكامي مي گشايند و فال و مراد دل خود را از او طلب ميكنند. بازگويي خاطرات، قصهگويي پدر بزرگها و مادر بزرگها نيز يكي از مواردي است كه يلدا را براي خانوادهها دلپذيرتر ميكند. يكي ديگر از سنتهاي كهن شب يلدا، چله بردن براي خانواده عروس است. با فرا رسيدن شب چله مردهاي جوان طبقهاي آراسته ميوه، شيريني و كلهقند تزيين شده را به رسم هديه به خانه عروس جوان ميبرند. اين طبقهاي هديه كه معمولا مسي است و روي آن با سفرههاي قرمز گلدوزي شده پوشانده شده، پر از ظرفهاي بزرگ ميوه پيچيده در زرورقهاي رنگين با گل و نوارهاي مواج ميشود.
مرداني اين طبقها را بر سر گذارده و در پي يكديگر با شادي و پايكوبان راهي خانه عروس ميشوند. خانواده دختر نيز به پاس قدرداني و به رسم يادبود لباسو ياقطعه پارچهاي را براي خانواده داماد، در سيني خالي شده هدايا ميگذارند. اگر قبل از شب چله برف باريده باشد برخي از مردم شهر و روستا در اين شب با خوردن برف شيره، با شيرين كردن كام با معجوني از بارش زمستاني، با سردي زمستان آشتي ميكنند. همچنين بزرگترها با دادن حلوا قلقلي از كوچكترها پذيرايي ميكنند. حلوا قلقلي از كوبيده شدن مغز گردو، بادام، كنجد و ديگر دانههاي روغني تهيه و سپس در شيره انگور نيز خوابانده ميشود. اما برخي از افراد كهنسال و نيز آشنايان به فرهنگ مردم در خراسان شمالي همه اين آيين و مراسم را بهانهها و ترفندهايي براي گردهم آمدن خانوادهها، بجاي آوردن صله ارحام و رفع كدورتهاي احتمالي بين خويشاوندان ميدانند. آنان بر اين باورند كه پيشينيان در هر فصل به بهانهاي سعي ميكردهاند تا اقوام را جمع كرده و صلح، صفا و صميميت را در بين آنان حكمفرما كنند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)