الــهــــــــــی
سه چیز ما را کرامت کن :
صحت تن ، فراغت دل ، صفای وقت
و سه چیز را از ما دور دار :
محرومی در وقت بار ، و رسوایی در وقت شمار ، و خجلی در وقت دیدار
آه ، آه از سر دو راه که مولی از نهان ها آگاه.
الــهــــــــــی
ندانم که در جانی یا جان را جانی ، نه اینی نه آنی ،
ای جان را زندگانی
حاجت ما عفوست و مهربانی ،
الهی ، می بینی و می دانی و برآوردن می توانی.
الــهــــــــــی
خواندی و تأخیر کردم
فرمودی و تقصیر کردم
به مهلت مغرور گشتم
و به دنیا مسرور
و به دین نامغذور
الــهــــــــــی
بساز کارمن
منگر به کردار من
الــهــــــــــی
حجاب ها از راه بردار
و ما را به ما مگذار.
الــهــــــــــی
دانایی ده تا از راه نیفتم
دست گیر که دست آویزی ندارم
بپذیر که پای گریزی ندارم
الــهــــــــــی
به حرمت آن نام که تو خوانی
و به حرمت آن صفت که تو چنانی،
دریاب که می توانی
الــهـــــــــی
عمر خود به باد کردم
و بر تن خود بیداد کردم؛
گفتی و فرمان نکردم،
درماندم و درمان نکردم.
الــهــــــــــی
اگر تو مرا خواستی
من آن خواستم که تو خواستی.
الــهــــــــــی
بهشت و حور چه نازم،
مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم.
الــهــــــــــی
در دل های ما جز تخم محبت مکار
و بر جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار
و برگشت های ما جز باران رحمت خود مبار.
به لطف، ما را دست گیر و به کرم، پای دار،
علاقه مندی ها (Bookmarks)