غلامرضا جمشيدنژاداول، مصحح و مترجم متون عرفاني و اسلامي با تاكيد بر لزوم متن‌پژوهي آثار عرفاني گفت: درويشي و تصوف عهد ايران باستان جزو تصوف مثبت بوده است. گوشه‌هايي از اين عرفان در شاهنامه فردوسي مشهود است و از همين رو اين اثر در عين اين‌كه ادبيات رزمي است، به ادبيات عارفانه و حكيمانه نيز تعلق دارد.-

اين مصحح و نويسنده در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، با اشاره به كتاب‌هاي مهم عرفاني كه تاكنون تصحيح نشده‌اند عنوان كرد: علاوه بر اين‌كه برخي كتاب‌هاي مهم عرفاني هنوز تصحيح نشده‌اند، بيشتر اين آثار نيز به زبان عربي‌اند و علاوه بر تصحيح بايد به فارسي فخيم هم برگردانده شوند؛ براي مثال «قوت‌القلوب» از متون بسيار برجسته عرفاني است كه در سده سوم هجري توسط «محاسبي» نوشته شده و هنوز تصحيح و ترجمه نشده است. محاسبي شخصيتي بسيار برجسته در عرفان و تصوف محسوب مي‌شود و اين كتاب او به لحاظ اهميتي كه دارد، نيازمند تصحيح، ترجمه و چاپ است.

وي افزود: برخي آثار عرفاني حكيم جابربن حيان طوسي، شيميدان مسلمان كه معروف است از شاگردان امام صادق(ع) بوده نيز تاكنون مورد توجه قرار نگرفته‌اند. از او رساله‌هاي ارزشمندي در حوزه عرفان بر جاي مانده كه نياز به معرفي، تصحيح و ترجمه و به طور كلي پژوهش علمي دارند. در دوره‌هاي بعدي به ابن‌عربي مي‌رسيم كه خوشبختانه عمده آثار او تصحيح و ترجمه شده‌اند، اما متن‌پژوهي خوبي درباره آن‌ها انجام نشده است و همچنين بسياري از اين آثار به فارسي برگردانده نشده‌اند.

جمشيدنژاداول، درباره معيار تشخيص آثار اصيل عرفاني و صوفيانه گفت: صوفي‌گري دو گونه است؛ يك تصوف منفي داريم كه دعوت به خور و خواب و تنبلي مي‌كند و كار و تلاش و مجاهده نفس را تقريبا تعطيل مي‌كند. اين تصوف نوعي رهبانيت به شمار مي‌آيد كه طبق نظر پيامبر اكرم(ص) جايز نيست. (لا رهبانية في الاسلام) اما تصوف مد نظر عرفان اسلامي، مثبت است. جابربن حيان لقب صوفي دارد اما صوفي‌گري او مشحون از پركاري و تلاش براي زندگي هر دو سراست؛ به اين مي‌گوييم عرفان مثبت.

اين مدرس دانشگاه، عرفان ايراني پيش از اسلام را نيز از عرفان‌های‌ مثبت دانست و گفت: خوشبختانه عرفان قبل از اسلام ايران ما و درويشي و تصوف در عهد ايران باستان نيز مثبت بوده است. مي‌بينيم كه گوشه‌هايي از اين عرفان در شاهنامه حكيم فردوسي سردرآورده و در عين اين‌كه اين اثر ارزشمند جزو ادبيات رزمي است، اما از اين رو كه به عرفان عهد باستان نيز اشاره‌هايي دارد، از زمره ادبيات عارفانه و حكيمانه هم به شمار مي‌رود.

جمشيدنژاداول بر لزوم نوآوري در عرصه مكتوبات عرفاني تاكيد كرد و گفت: اين نوآوري همان است كه به متن‌پژوهي تعبير مي‌شود؛ يعني در كنار تصحيح محتواي متن، اين محتوا بايد مورد نقادي و ارزيابي نيز قرار گيرد و درباره آن پژوهش شود. با چنين پژوهشي جايگاه هر متن در تاريخ تصوف و به ويژه سهم آن در اجتماع و در جامعه جهاني كنوني مشخص مي‌شود.

وي درباره ابعاد عرفاني كه در متن‌پژوهي‌هاي عرفاني بايد مورد توجه قرار گيرند، گفت: بايد بر بصيرت كه در واقع چشم ديدن معنويت‌هاست تاكيد كرد. جامعه و تمدن جهاني در عصر كنوني در بحران معنويت به سر مي‌برد و اساسا چشم بصيرت در دنياي امروز جايگاهي ندارد. همه چيز در مدگرايي و پول خلاصه شده و با ارزش‌هاي مادي و اقتصاد سرمايه‌داري سنجيده مي‌شود. بنابراين آن زهد اسلامي كه به صورت ناب در قرآن مجيد وجود دارد و هسته اصلي عرفان ايراني و اسلامي نيز قلمداد مي‌شود و از عهد رسول‌الله و اصحاب صفه تاكنون استمرار وجودي داشته است، بايد نمود پيدا كند. در واقع با تاكيد بر اين وجه از عرفان كه بصيرت است، بايد آن را در جامعه احيا کرد و صور عملي شدن آن نیز بررسي شود.

اين مصحح و متن‌پژوه تاكيد كرد: اين بصيرت به ويژه بايد در نظر كودكان و نوجوانان برجسته شود. معنويت و بيداردلي بايد در آثاري كه براي اين قشر تهيه مي‌شود چه به صورت شعر، چه داستان و فيلم و كارتون به خوبي نمود پيدا كند و كاملا محسوس باشد تا نسل نو ياد بگيرند در زندگي‌شان به معنويت بيشتر بها دهند تا به ماديات.

جمشيدنژاداول در پايان با مثبت ارزيابي كردن مكتوبات عرفاني كه تاكنون تصحيح، تاليف و ترجمه شده‌اند گفت: «شكوي‌الغريب» عين‌القضات همداني و همچنين اثر ديگري با عنوان «زبدةالحقايق» را كه سبب شناخته شدن عين‌القضات به عنوان يك عارف نامي شد تصحيح و ترجمه كرده‌ام كه كتاب نخست توسط انتشارات اساطير منتشر شده و كتاب دوم نيز در دست چاپ از سوي همين انتشارات است
.