من و پاییز کمی غم داریم
و کمی
تاریکی!
طعم شبهامان سرد
رنگ دلهامان زرد
پر زخم
پر درد...
من و پاییز دو تا همسفریم
که به هم می بالیم
هر دو غمگین...اما
سرخوش از این حالیم!
باد
با قصه ی ما می رقصد
زندگی با دل ما می جنگد
برگها می ریزند
و زمین
به زمان می خندد!
کم کمک
می رسد سوز دی و بهمن ماه...
دل من
از همه ی دنیا
سیر!
با من خسته بمان
" فصل پاییز " نمیر....
افلاطون پاشایی پور
علاقه مندی ها (Bookmarks)