نه تو مي ماني و نه اندوه
و نه هيچيک از مردم اين آبادي...
... به حباب نگران لب يک رود قسم،
و به کوتاهي آن لحظه شادي که گذشت،
غصه هم مي گذرد،
آنچناني که فقط خاطره اي خواهد ماند...
لحظه ها عريانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
سهراب
سهراب نمی دانم وقتی این شعرو گفتی اندوهگین بودی و خودت اشک رو گونه هات بود و بزور گفتیش وخواستی به خودت روحیه بدی یا واقعا از ته دل بهش معتقد بودی. در هر حال یاد گرفتم در لحظاتی هم که باد میاد باید به پیش برم شاید دردناک باشه. اندوه بد نیست درنگ در اندوه بده. عارفای ما به درد و نقش پاک کنندگیش در روح و روان آدمی معتقد بودند. عارفانی مثل:سنایی، عطار، مولوی،سهراب، قیصر امین پور و ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)