وقتی می خواهم برای تو بنویسم ، دوست دارم از هر آنچه در طبیعت است کمک بگیرم ، از یک گل سرخ تنها در بیشه ای بی نشان ، از کبوتری که در ابرها لانه دارد ،از چشمه ای زلال ، آنقدر زلال که انسان حیفش آید قطره ای از آن بنوشد ، از شاپرکی که صدای خود را صیقل داده ، از پروانه ای که هر روز زیباتر می شود ، از کوهی که هیچ پایی به قله اش نرسیده ، از دریایی که هیچ دستی کاکل موجهایش را لمس نکرده ، از قصه ای که هیچ گوشی آن را نشنیده ، از شعری که هیچ شاعری آن را نسروده و از تصویری که هیچ نقاشی آن را نکشیده است.
وقتی می خواهم برای تو بنویسم ،دوست دارم از هر چه در کائنات است ، کمک بگیرم دوست دارم ستاره ها را آب کنم و به جای جوهر در قلمم بریزم تا کلمه ها یم نورانی شوند.دوست دارم در خلوت ترین نقطه ماه بنشینم وحرف دلم را برای تو بنویسم.
دلم نمی خواهد هیچ کس ، حتی فرشته هایی که در دو طرف شانه ام زندگی می کنند ،حرفهایم را بشنوند.
من تو را در همه ی ای کاش هایم می بینم . تو را در همه دلواپسی ها و دلشوره هایم در اشکها و شادی کودکانه ام ، در حسرتها و آهها و در سوز گداز هایم می بینم . من هر دری را به امید آمدن تو باز میکنم و هر دفترچه ای را به امید خواندن نام تو ورق می زنم .
من در ترنم هر نغمه و آهنگی تو را می جویم و با گل و نسیم و گلاب از تو می گویم .
با کلمه ها نمی توانم با تو حرف بزنم کاش حرفهای ساکتم را می شنیدی حرفهایی که درچشمهایم زندگی می کنند حرفهایی که هیچگاه نتوانسته ام به زبان بیاورم به آویشن و سوسن و شبنم قسم ، این حرفها سالهاست که منتظرند تا به تو برسند .
می خواهم برایت آسمانی بسازم و خورشیدی که هیچ گاه غروب نکند می خواهم برایت کهکشانی بسازم که پای هیچ فرشته ای به آنجا نرسیده باشد . می خواهم برایت زمینی دیگربیا فرینم و پرندگانی دیگر و گلها و جنگلی تازه و دریایی تازه تر .
می خواهم قلبم شعله ای آبی و گیرا باشد و من در پرتو آن تا روز قیامت بسوزم و تو را تماشا کنم .
پس بدان دوستت دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)