دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20

موضوع: گلچینی از اشعار فریدون مشیری

  1. #11
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    زرد و نیلی و بنفش
    سبز و آبی و کبود
    با بنفشه ها نشسته ام
    سالهای سال
    صبحهای زود
    در کنار چشمه سحر
    سر نهاده روی شانه های یکدگر
    گیسوان خیس شان به دست باد
    چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم
    رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم
    می ترواد از سکوت دلپذیرشان
    بهترین ترانه
    بهترین سرود
    مخمل نگاه این بنفشه ها
    می برد مرا سبک تر از نسیم
    از بنفشه زار باغچه
    تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار هم
    زرد و نیلی و بنفش
    سبز و آبی و کبود
    با همان سکوت شرمگین
    با همان ترانه ها و عطرها
    بهترین هر چه بود و هست
    بهترین هر چه هست و بود
    در بنفشه زار چشم تو
    من ز بهترین بهشت ها گذشته ام
    من به بهترین بهار ها رسیده ام
    ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من
    لحظه های هستی من از تو پر شده ست
    آه
    در تمام روز
    در تمام شب
    در تمام هفته
    در تمام ماه
    در فضای خانه کوچه راه
    در هوا زمین درخت سبزه آب
    در خطوط درهم کتاب
    در دیار نیلگون خواب
    ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن
    بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
    ای نوازش تو بهترین امید زیستن
    در کنار تو
    من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
    در بنفشه زار چشم تو
    برگهای زرد و نیلی و بنفش
    عطرهای سبز و آبی و کبود
    نغمه های ناشنیده ساز می کنند
    بهتر از تمام نغمه ها و سازها
    روی مخمل لطیف گونه هات
    غنچه های رنگ رنگ ناز
    برگهای تازه تازه باز می کنند
    بهتر از تمام رنگ ها و رازها
    خوب خوب نازنین من
    نام تو مرا همیشه مست می کند
    بهتر از شراب
    بهتر از تمام شعرهای ناب
    نام تو اگر چه بهترین سرود زندگی است
    من ترا به خلوت خدایی خیال خود
    بهترین بهترین من خطاب میکنم
    بهترین بهترین من
    فریدون مشیری

  2. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  3. #12
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    تو را دارم ای گل جهان با من است
    تو تا با منی جان جان با من است
    چو می تابد از دور پیشانی ات
    کران تا کران آسمان با من است
    {چو خندان به سوی من آیی به مهر
    بهاری پر از ارغوان با من است
    کنار تو هر لحظه گویم به خویش
    که خوشبختی بیکران با من است
    روانم بیاساید از هر غمی
    چو بینم که مهرت روان با من است
    چه غم دارم از تلخی روزگار
    شکر خنده ی آن دهان با من است
    فریدون مشیری



  4. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  5. #13
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    سر خود را مزن اینگونه به سنگ
    دل دیوانه تنها دل تنگ

    منشین در پس این بهت گران
    مدران جامه جان را مدران

    مکن ای خسته در این بغض درنگ
    دل دیوانه تنها دل تنگ

    پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
    قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است

    دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
    سینه را ساختی از عشقش سرشارترین

    آن که می گفت منم بهر تو غمخوارترین
    چه دلازارترین شد چه دلازارترین

    نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
    نه همین در غمت این گونه نشاند

    با تو چون دشمن دارد سر جنگ
    دل دیوانه تنها دل تنگ

    ناله از درد مکن
    آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن

    با غمش باز بمان
    سرخ رو باش ازین عشق و سر افراز بمان

    راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
    دل دیوانه تنها دل تنگ
    فریدون مشیری

  6. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  7. #14
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    در کلاس روزگار
    درسهای گونه گونه هست
    درس دست یافتن به آب و نان
    درس زیستن کنار این و آن
    درس مهر
    درس قهر
    درس آشنا شدن
    درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
    در کنار این معلمان و درسها
    در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
    یک معلم بزرگ نیز
    در تمام لحظه ها تمام عمر
    در کلاس هست و در کلاس نیست
    نام اوست : مرگ
    و آنچه را که درس می دهد
    زندگی است
    فریدون مشیری
    ویرایش توسط shabhayebarare : 2nd December 2012 در ساعت 01:00 PM

  8. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  9. #15
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    حرف طرب انگیز

    هیچ جز یاد تو رویای دلاویزم نیست
    هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست
    عشق می ورزم و ی سوزم و فریادم نه
    دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست
    نور می بینم و می رویم و می بالم شاد
    شاخه میگسترم و بیم ز پاییزم نیست
    تا به گیتی دل از مهر لبریزم هست
    کار با هستی از دغدغه لبریزم نیست
    بخت آن را که شبی پاک تر از باد سحر
    با تو ای غنچه نشکفته بیامیزم نیست
    تو به دادم برس ای عشق که با این همه شوق
    چاره جز آنکه به آغوش تو بگریزم نیست
    فریدون مشیری

  10. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  11. #16
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    جام اگر بشکست

    زندگی در چشم من شبهای بی مهتاب را ماند
    شعر من نیلوفر پژمرده در مرداب را ماند
    ابر بی باران اندوهم
    خار خشک سینه کوهم
    سالها رفته است کز هر آرزو خالی است آغوشم
    نغمه پرداز جمال و عشق بودم آه
    حالیا خاموش خاموشم
    یاد از خاطر فراموشم
    روز چون گل میشکوفد بر فراز کوه
    عصر پرپر می شود این نوشکفته در سکوت دشت
    روزها این گونه پر پر گشت
    چون پرستوهای بی آرام در پرواز
    رهروان را چشم حسرت باز
    اینک اینجا شعر و ساز و باده آماده است
    من که جام هستیم از اشک لبریز است میپرستم
    در پناه باده باید رنج دوران را ز خاطر بر د
    با فریب شعر باید زندگی را رنگ دیگر داد
    در نوای ساز باید ناله های روح را گم کرد
    ناله من میترواد از در و دیوار
    آسمان اما سراپایش گوش و خاموش است
    همزبانی نیست تا گویم بزاری ای دریغ
    دیگرم مستی نمی بخشد شراب
    جام من خالی شدست از شعر ناب
    ساز من فریاد های بی جواب
    نرم نرم از راه دور
    روز چون گل میشکوفد بر فراز کوه
    روشنایی می رود در آمان بالا
    ساغر ذرات هستی از شراب نور سرشار است اما من
    همچنان در ظلمت شبهای بی مهتاب
    همچنان پژمرده در پهنای این مرداب
    همچنان لبریز ز اندوه می پرسم
    جام اگر بشکست
    ساز اگر بگسست
    شعر اگر دیگر به دل ننشست
    فریدون مشیری

  12. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  13. #17
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    شراب شعر چشمهای تو

    من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
    همه اندیشه ام اندیشه فرداست
    وجودم از تمنای تو سرشار است
    زمان در بستر شب خواب و بیدار است
    هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز
    خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
    رود آنجا که می بافتند کولی های جادو گیسوی شب را
    همان جا ها که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند
    همان جاها که اختر ها به بام قصر ها مشعل می افروزند
    همان جاها که رهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند
    همان جا ها که پشت پرده شب دختر خورشید فردا را می آرایند
    همین فردای افسون ریز رویایی
    همین فردا که راه خواب من بسته است
    همین فردا که روی پرده پندار من پیداست
    همین فردا که ما را روز دیدار است
    همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست
    همین فردا همین فردا
    من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
    زمان در بستر شب خواب و بیدار است
    سیاهی تار می بندد
    چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است
    دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است
    به هر سو چشم من رو میکند فرداست
    سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند
    قناری ها سرود صبح می خوانند
    من آنجا چشم در راه توام ناگاه
    ترا از دور می بینم که می ایی
    ترا از دور می بینم که میخندی
    ترااز دورمی بینم که می خندی و می ایی
    نگاهم باز حیران تو خواهد ماند
    سراپا چشم خواهم شد
    ترا در بازوان خویش خواهم دید
    سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
    تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
    برایت شعر خواهم خواند
    برایم شعر خواهی خواند
    تبسم های شیرین ترا با بوسه خواهم چید
    وگر بختم کند یاری
    در آغوش تو
    ای افسوس
    سیاهی تار می بندد
    چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است
    هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز
    زمان در بستر شب خوابو بیدار است
    فریدون مشیری

  14. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  15. #18
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    خوش به حال غنچه های نیمه باز

    بوی باران بوی سبزه بوی خاک
    شاخه های شسته باران خورده پاک
    آسمان آبی و ابر سپید
    برگهای سبز بید
    عطر نرگس رقص باد
    نغمه شوق پرستو های شاد
    خلوت گرم کبوترهای مست
    نرم نرمک می رسد اینک بهار
    خوش به حال روزگار
    خوش به حال چشمه ها و دشت ها
    خوش به حال دانه ها و سبزه ها
    خوش به حال غنچه های نیمه باز
    خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
    خوش به حال جام لبریز از شراب
    خوش به حال آفتاب
    ای دل من گرچه در این روزگار
    جامه رنگین نمی پوشی به کام
    باده رنگین نمی نوشی ز جام
    نقل و سبزه در میان سفره نیست
    جامت از ان می که می باید تهی است
    ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
    ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
    ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
    فریدون مشیری

  16. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  17. #19
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    حصار
    خوش گرفتی از من بیدل سراغ
    یاد من کن تا که سوزد این چراغ
    خائفی جان بر تو هم از من درود
    داروی غمهای من شعر تو بود
    ای ز جام شعر تو شیراز مست
    پیش حافظ بینمت جامی به دست
    طبع تو آنجا که پر گیرد به اوج
    می زند دریا در آغوش تو موج
    پیش این آزرده جان بسته به لب
    شکوه از شیراز کردی ای عجب
    گرچه ما در این چمن بیگانه ایم
    قول تو چون بودم در ویرانه ایم
    باز هم تو در دریا دیگری
    شاعر شیراز رویا پروری
    لاله و نیلوفرش شعرآفرین
    و آن گل نارنج و ناز نازنین
    دیده ام افسون سرو ناز را
    باغهای پر گل شیراز را
    بوی گل هرگز نسازد پیرتان
    آه از آن خار دامنگیرتان
    یک برادر دارم از جان خوبتر
    هر چه محبوب است از آن محبوبتر
    جان ما با یکدیگر پیوند داشت
    هر دومان را عشق در یک بند داشت
    چند سالی هست در شهر شماست
    آنچه دریادش نمانده یاد ماست
    باری از این گفتگوها بگذریم
    گفتگوی خویش را پایان بریم
    گر به کار خویشتن درمانده ای
    یا زهر درگاه و هر در رانده ای
    سعدی . حافظ پناهت می دهند
    در حریم خویش راهت میدهند
    من چه می گویم در این رویین حصار
    من چه می جویم در این شبهای تار
    من چه می پویم در این شهر غریب
    پای این دیوارهای نانجیب
    تا نپنداری گلم در دامن است
    گل در اینجا دود قیر و آهن است
    قلبهامان آشیانهای خراب
    خانه هامان : خلوت و بی آفتاب
    موی ما بسته به دم اسب غرب
    گر نیابی می برد با زور و ضرب
    بمان پکان خسته از این آفت است
    روزگار مرگ انسانیت است
    با کسی هرگز نگویم درد دل
    روح پکت را نمی سازم کسل
    آرزوی همزبانم میکشد
    همزبانم نیست آنم میکشد

    کرده پنهان در گلو غوغای خویش
    مانده ام با نای پر آوای خویش
    سوت و کورم شوق و شورم مرده است
    غم نشاطم را به یغما برده است
    عمر ما در کوچه های شب گذشت
    زندگی یک دم به کام ما نگشت
    بی تفاوت بی هدف بی آرزو
    می روم در چاه تاریکی فرو
    عاقبت یک شب نفس گوید که : بس
    وز تپیدن باز میماند نفس
    مرغ کوری می گشاید بال خویش
    می کشد جان مرا دنبال خویش
    باد سردی می وزد در باغ یاد
    برگ خشکی می رود همراه باد
    فریدون مشیری

  18. #20
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    499
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : گلچینی از اشعار فریدون مشیری

    بهار را باور کن

    باز کن پنجرهها را که نسیم
    روز میلاد اقاقی ها را
    جشن میگیرد
    و بهار
    روی هر شاخه کنار هر برگ
    شمع روشن کرده است
    همه چلچله ها برگشتند
    و طراوت را فریاد زدند
    کوچه یکپارچه آواز شده است
    و درخت گیلاس
    هدیه جشن اقاقی ها را
    گل به دامن کرده ست
    باز کن پنجره ها را ای دوست
    هیچ یادت هست
    که زمین را عطشی وحشی سوخت
    برگ ها پژمردند
    تشنگی با جگر خاک چه کرد
    هیچ یادت هست
    توی تاریکی شب های بلند
    سیلی سرما با تاک چه کرد
    با سر و سینه گلهای سپید
    نیمه شب باد غضبناک چه کرد
    هیچ یادت هست
    حالیا معجزه باران را باور کن
    و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
    و محبت را در روح نسیم
    که در این کوچه تنگ
    با همین دست تهی
    روز میلاد اقاقی ها را
    جشن میگیرد
    خاک جان یافته است
    تو چرا سنگ شدی
    تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
    باز کن پنجره ها را
    و بهاران را
    باور کن
    فریدون مشیری

  19. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •