دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: عاقبت حسادت مردی به همسرش

  1. #1
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-مخابرات
    نوشته ها
    115
    ارسال تشکر
    1,163
    دریافت تشکر: 982
    قدرت امتیاز دهی
    602
    Array
    toot farangi's: جدید46

    پیش فرض عاقبت حسادت مردی به همسرش

    A man was SICK and TIRED of going to work every day while his wife stayedhome.

    مردی ناخوش و خسته شده بود از اینکه باید هر روز به سر کار برود درحالیکه همسرش در خانه به سر میبرد

    And further jealous of her, as shereceived lot of Women's Day wishes and compliments

    و بعلاوه به او حسودیش شد، چرا که همسرش بسیاری تعاریف و آرزو و تبریک در روز زن دریافت کرده بود


    He wanted her to see what he went through so he prayed:

    دلش خواست که همسرش بفهمد که او چه کارهایی انجام میدهد

    :پس آرزو کرد

    "Dear Lord: I go to work every day and put in 8 hours while my wife merely staysat home. I want her to know what I go through. So, please allow her body toswitch with mine for a day.Amen!"

    خدای عزیزم، من هر روز، روزی 8 ساعت سر کار میروم درحالیکه همسرم فقط در خانه میماند. میخواهم او بداند که من چه سختی را تحمل میکنم. پس تقاضا دارم که اجازه دهی بدن من و او با هم جابجا شود، تنها برای یک روز. آمین


    God, in his infinite wisdom, granted the man'swish.

    خداوند با حکمت بیکرانش آروزی مرد را برآورده کرد

    The next morning, sure enough, the man awoke as a woman.

    فردا صبح مرد به عنوان یک زن، از خواب بیدار شد

    He arose,

    از جایش برخواست


    cooked breakfast for his mate, Awakened the kids
    برای همسرش صبحانه حاضر کرد، بچه ها را بیدار کرد

    Packed their lunches, Drove them to school, Came home and picked up the drycleaning,

    ناهارشان را بسته بندی کرد، آنها را به مدرسه برد

    به خانه برگشت و لباسها را برای بردن به خشکشویی برداشت

    Took it to the cleanersAnd stopped at the bank to make a deposit,

    آنها را به خشکشویی داد و به بانک رفت تا حساب پس انداز باز کند

    Went grocery shopping, Then drove hometo put away the groceries,

    به خواروبار فروشی رفت

    سپس خریدهایش را به خانه برد


    He cleaned the cat's litter box and bathed thedog.

    جای خاک گربه را تمیز کرد و سگ را حمام کرد

    Then, it wasalready 1.00pm

    ساعت دقیقا 1 شد



    And he hurried to make thebeds...

    و با عجله تختها را مرتب کرد


    ...
    do thelaundry...

    لباس ها را شست



    vacuum, Dust, And sweep and mopthe kitchen floor...

    جاروبرقی کشید، گردگیری کرد و کف آشپزخانه را جارو و طی کشید

    ...Ran to the school to pick up the kids and got into an argument with them onthe way home.

    به سرعت رفت به مدرسه تا بچه ها را بردارد و در راه خانه با هم بحث کردند

    Set out milk and cookies and...

    شیر و کیک برایشان ریخت



    ...
    got the kids organized to do their homework.

    و بچه ها را سازماندهی کرد تا تکالیفشان را انجام دهند

    set up the ironing board and watched TV while he did the ironing.

    سپس میز اتو را برداشت و در حین تماشای تلویزیون لباس ها را اتو زد

    At 4:30pm

    ساعت 4:30 بعدازظهر,



    he began peeling potatoes andwashing vegetables for salad...

    سیب زمینیها را پوست کند و سبزی ها را برای درست کردن سالاد شست

    ...
    rolled meatballs and snapped fresh beans forsupper.

    گوشت قل قلی درست کرد و لوبیاهای تازه را برای شام آماده کرد

    After supper

    بعد از شام



    He cleaned the kitchen, Ran the dishwasher..



    ...
    Folded laundry, Bathed the kids, And putthem to bed.

    لباسها را تا کرد، بچه ها را حمام کرد و آنها را خواباند

    At 9.00pm,

    ساعت 9 شب



    He was exhausted and, thoughhis daily chores weren't finished, he went to bed where he was expected to makelove,

    او بسیار خسته بود و با اینکه هنوز همه کارهای روزانه اش تمام نشده بود به تختخواب رفت تا عشق بازی کند


    The next morning,

    صبح روز بعد

    he awoke and immediately knelt by the bed and said:

    :او بیدار شد و سریع کنار تختش زانو زد و گفت

    Lord, I don't know what I was thinking. I was so wrong to envy my wife's beingable to stay home all day. Please, Oh! Oh! Please, let us trade back. Amen!"

    خدایا! من نمیدانستم که به چه چیزی داشتم می اندیشیدم. من خیلی اشتباه کردم که به خانه ماندن همسرم حسودی می کردم. خواهش میکنم، آه، آه، لطفا بیا قرارمان را برگردانیم. آمین

    The Lord, in his infinite wisdom, replied:

    :خداوند با حکمت بیکرانش پاسخ داد

    "
    My son, I feel youhave learned your lesson and I will be happy to change things back to the waythey were. You'll just have to wait NINE MONTHS, though. You got pregnant lastnight."

    پسرم میدانم که اکنون درس خودرا آموختی و من خوشحال خواهم شد که همه چیز را به روال گذشته اش بازگردانم. اما تو باید 9 ماه صبر کنی چرا که دیشب باردار شدی

  2. 6 کاربر از پست مفید toot farangi سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •