عزیزم ممنون از تاپیکت اما من یه داستان کوتاه از یه پیامبر میگم
روزیکه از عبادتگاه برمی گشتند مرد نابینا و عاجزی رو سر راه خودشون میبینند از خدا میپرسن چرا این بندت رو اینقدر
ضعیف و ناتوان آفریدی و از خدا شفای مرد نابینا رو میخواد/چند روز بعد از همون مسیر میگذشت و اون مرد رو درحالیکه چوب های نوک تیزی مثل دارت در دست داشت و به سمت مردم پرتاپ میکرد دید/ندایی از خدا شنید که میگه حالا میبینی دلیل کارم رو؟
و اون پیامبر متوجه پیشداوری خودش میشه/دیدگاه شخصیه من اینه قصد تحمیل ندارم:انسانها در بهترین شرایط انسان باشند باید الگو قرار بگیرند
علاقه مندی ها (Bookmarks)