|
معماری و جنگ ناسازگار نیستند. معماری خودِ جنگ است و جنگ خودِ معماری است. من با زمانم, با تاریخ با همه ی قدرتی که در فرم های متصلب و وحشت زا ساکن اند در جنگ هستم. من جز یکی از میلیون ها نفری هستم که نمی توانم با این وضعیت همساز شوم, کسی که خانه ای ندارم, خانواده ای ندارم, اصولی ندارم, شرکتی متعلق به خودم ندارم, آغاز و پایان مشخصی ندارم, هیچ مکان مقدس و بنیادینی ندارم. من نشا ن می دهم جنگ را در تمام آیکونها و فیگورهایی که بینهایت را نشانه رفتنند, همه ی تاریخی که مرا با همه ی دروغ هایم, ترس های رقت انگیزم محدود خواهد کرد. من فقط لحظه ها وعمری که در آنها می گذرد و فرم هایی که قدرت بینهایت را می نمایانند و سپس دود می شوند و به هوا میروند را می شناسم. من یک معمار هستم, سازنده ی دنیاها, یک هوسران که خواست های جسمانی, موسیقی, سایه نما را در مقابل آسمان تیره می پرستد. من نام شما را نمی دانم و شما هم نام مرا, اما ما فردا با هم آغاز به ساخت و ساز یک شهر می کنیم. قطعه ای از کتاب جنگ و معماری نوشته ی لبس وودز لبس وودز معمار و نظری پرداز امریکایی از میان ما رفت. مایکل کیملمن منتقد معماری و منتقد ارشد نیویورک تایمز این خبر تلخ را از طریق توییتر منتشر کرد. لبس وودز یکی از هواداران جنبش دیکانستراکتویست بود, اهمیت پژوهش های وودز پرداختن به سیستم های بحران زده است. در پژوهش های او, نظم و نسق آن چه که موجود بوده است, به واسطه ی معرفی چیزهای نو به چالش کشیده شده یا منع می شوند. به عقیده ی وودز مداخله ی معماری یک عمل تعمدی بود که مانند ویروس کاشته شده عمل خواهد کرد. بیشتر شبیه به یک فرهنگ در حال رشد درون یک ظرف آزمایشگاهی است. لبس وودز یک انسان رویا زده با روحی برانگیزاننده بود کسی که آثارش به شکل گستاخانه ای سیاسی وبی پروا هستند. او کار من را به عنوان یک هنرمند, طراح و معمار تحت تأثیر قرار می داد او قهرمان های من را هم تحت تاثیر قرار داده بود. افرادی مانند تام مین, نیل دناری, زاها حدید. گرچه او درگذشت اما میراث نافذش تا ابد می ماند. |
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)