خواجه جمالالدین سلمان بن خواجه علاءالدینمحمد معروف به سلمان ساوجی (زاده ۷۰۹ (قمری) – درگذشته ۷۷۸ (قمری) – ساوه) از شاعران اوایل قرن هشتم هجری است. وی از بزرگتٰرین قصیدهسرایان و غزلگویان ایران است. پدرش خواجه علاءالدینمحمد اهل قلم بود.
یکی از دلایل عمده شهرت سلمان، در قصیده مصنوعی به نام بدایعالاسحار است که در روزگار جوانی و در مدح غیاثالدین محمد وزیر سرودهاست. سلمان این قصیده را به تقلید از سید ذوالفقار شیروانی و قوای گنجهای سرود. در این زمان این شاعر حدود بیست و شش یا بیست و هفت ساله بود.
سلمان تحصیل کمالات کرد و سخنپردازیهای او تنها از روی قریحه وذوق نبود. در اوایل عمر خواجه غیاثالدین محمد وزیر سلطان ابوسعید بهادر (۷۱۶-۷۳۷) را در قصاید خود مدح کرد و سپس شیخ حسن بزرگ از سلسله جلایریان و سلطانحسین و سلطاناویس را مدح گفت، او مدت چهل سال در سفر و حضر و تبریز و بغداد مداحی آن خانواده را نمود. سلمان در درجه اول قصیدهسراست و میتوان او را از آخرین قصیدهسرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست.
سلمان در تغزل و عاشقانهها نیز زبردست است و از این جهت مورد توجه قرارگرفت. از اوست:
باد نوروز از کجا این بوی جان میآورد
جان من پی تا به کوی دلستان میآورد
ورنه اقلیم فلک شکرانه این مژده را
مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه
سلمان ساوجی در شعر زیر به داستان توطئه منصور اشاره دارد که ابومسلم را از مرو به بغداد طلبید و او نرفت، منصور سوگندها خورد و عهدها گرفت که او را آزاری نرساند و ابومسلم از مرو به نیشابور و از آنجا به ری شد. مولف مجملالتواریخ مینویسد: «چون به ری رسید، رای و خرد آنجا بگذاشت و به همدان شد» وسرانجام به بغداد رفت و به امر منصور کشته شد.
آنکه میانداخت سر چون خیمه بر گردن به ری
شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب
کرد رو بر آسمان کای آسمان تدبیر چیست
آسمان گفتش «ترکت الرای بالری» در جواب
در منابع به موسیقیدانی او اشاره نشده، لیکن رامشییان و موسیقیدانان او را گرامی میداشتند. دوبیتی او که درباره کاسهنوازی مراغی سروده بر این پایهاست:
آوازهٔ کاسهٔ تو این بنده شنید
وز طبع لطیفش به نواها برسید
این کاسهٔ دیدهای که بیننده ز ماست
تا کاسهٔ دیده هست مثل تو ندید
سلمان گذشته از قصیده و غزل؛ ترجیعبند‚ ترکیببند‚ قطعه‚ مثنوی و رباعی نیز گفتهاست:
بوستان بر دوستان افشاند از این بهجت نثار
آسمان بر آسمان انداخت زین شادی کلاه
او در تصوف نیز اشعاری دارد:
گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر
چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه
ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش
سلمان ساوجی از جمله شاعرانی است که وصف طبیعت را با حرکت و حیات همراه کردهاست و به اصطلاح به عناصر بیجان. شخصیت و خصایص انسانی بخشیدهاست. او به این شیوه بسیاری از وصفهای خود را سرشار از زندگی و پویایی و حرکت کردهاست. اغلب تشخیصهای او در شکل تفصیلی و با نوعی بیان روایی همراه است.
آثار
بسیاری از شعرهای سلمان ساوجی در مدح شیخ حسن و همسرش دلشادخاتون و سلطاناویس سروده شده. دو مثنوی یکی موسوم به «جمشید و خورشید» و دیگری «فراقنامه» دارد:
جمشید و خورشید در ۷۶۳ قمری به پایان رسیده
فراقنامه در ۷۷۰ قمری به پایان رسید
پایان زندگی
سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ هجری قمری در زادگاه خود درگذشت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)