سید محمد بهشتی/الگوی شهرهای ایران؛ دوبی یا استانبول؟
اگر مدنیت محصول شهرنشینی باشد و اگر فناوریهای ارتباطی به افزایش و ابقای ظرفیت مدنی کمک کرده باشند؛ لاجرم آخرین محصولات شهرسازی و معماری که از نتایج همین فناوریهاست، مدنیت را روزآمدتر و متغیرتر از گذشته کرده است.
اگر مدنیت محصول شهرنشینی باشد و اگر فناوریهای ارتباطی به افزایش و ابقای ظرفیت مدنی کمک کرده باشند؛ لاجرم آخرین محصولات شهرسازی و معماری که از نتایج همین فناوریهاست، مدنیت را روزآمدتر و متغیرتر از گذشته کرده است.
سیدمحمد بهشتی، رییس دانشنامه الکترونیکی معماری وشهرسازی ایران، با اعتقاد به دامنه تاثیر این تحولات؛ همچنان بر کیفیت زیست شهری در شهرهای اصیل که نمونههای آن را در بیشتر شهرهای ایران و برخی کشورها مانند ژاپن، ترکیه و ایتالیا سراغ داریم، تاکید دارد. میگوید: تکنولوژی باید در خدمت مدنیت باشد درغیراینصورت مدنیت را به خدمت گرفته و شکل تصنعی به آن میدهد.
پایگاه خبری شهر الکترونیک در این باره گفتوگویی با او انجام داده که از نظر میگذرانید:
بررسی فرهنگ و تاثیر آن فقط در نمادها، آثار و بناها امکانپذیر است. شهرسازی و معماری نوین هم یکی از ظرفیتهای زندگی شهری است که اثرگذاری فرهنگ در آن مشهود است. نسبت واقعی میان این دو چیست و تجربههای تاریخی زیست و فرهنگ چگونه در مدنیت بروز پیدا میکند؟
وقتی صحبت از شهر میکنیم، باید توجه داشته باشیم که شهر محصول مدنیت است. یعنی اول مدنیت تحقق پیدا میکند و میزان رشد مدنیت درصورت کالبدی شهر منعکس میشود. مدنیت یک کیفیت زیست است. کیفیت زیست بشر اصولا شاخههای مختلفی دارد که یک شاخه آن؛ صورت مدنی است، که اتفاقا پیچیدهترین صورت زیست بشر است. پس شهر؛ مظهر مدنیت است.
خود مدنیت هم مظهر فرهنگ بهعنوان تجربهی تاریخی زیست در یک سرزمین است. این تجربه تاریخی درصورتهای مختلف زیست ظهور پیدا میکند از شکل کوچ رویی تا یکجانشینی در شکل روستایی. در تمام این صورتها هم فرهنگ ظهور پیدا میکند ولی کاملترین کیفیت ظهور فرهنگ در مدنیت ظاهر میشود. می شود گفت شهر؛ مهمترین دستاورد فرهنگ و مهمترین آینهای است که فرهنگ در آن انعکاس پیدا میکند و مهمترین جایی که با وساطت مدنیت؛ صورت کالبدی پیدا میکند.
چرا درخشانترین دستاوردهای فرهنگی همواره در شهرها ظهور پیدا کرده، آیا فقط به این دلیل که شهر محل ظهور آنهاست؟
کاملا. در هرکدام از صحنههای هنر، ادبیات، فیزیک، معماری، صنعت، تجارت، حقوق، علم و دانش؛ دستاوردهای تجربه تاریخی عمدتا به این دلیل در شهرها ظهور پیدا کرده که شهر میتواند بستر قرار گیرد. به عبارت دیگر شهر بزرگترین دستاورد بشر و حاصل تجربه تاریخی زیست در یک سرزمین است. به همین دلیل است که اگر بخواهیم داراییهای فرهنگی و تاریخی خود را بشماریم، میبینیم عمدتا در شهرها تحقق پیدا کردهاند. شهرها میتوانستند بستر قرار گیرند تا بزرگان و آثار با اهمیت فرصت نشر و عرض اندام پیدا کنند. این یعنی همیشه نسبتی عینی بین فرهنگ، مدنیت و شهر وجود دارد.
در شهرسازی امروز، ظرفیت تازهای بهنام شهر مجازی و الکترونیکی بهوجود آمده که در این سالها دایم درحال بازسازی نسبت خود با شهرنشینی بوده است.
بهاعتقاد من؛ محصول شهرنشینی، تجربه تاریخی مدنیت است که در شهرها بیشتر امکان بروز پیدا میکند. طبیعی است که همانند بسیاری از فناوریها که بشر توانسته در طول تاریخ به آن دست پیدا کند، این مفهوم هم باعث ابقای ظرفیت مدنیت میشود. درواقع ظرفیت ظهور و بروز مدنیت؛ به دلیل امکاناتی که این تکنولوژی و فناوری دارد، کمک میکند امکان ظهور مدنیت بهتر محقق شود و فرهنگ تمام قدتر ظاهر شود.
ظرفیتهای نوینی مانند انفورماتیک و الکترونیک که در دنیای مدنیت امروز کارکردهای ویژهای دارند، چه کمکی به موضوع شهرسازی و معماری میکنند؟
وقتی درباره مباحث شهرسازی صحبت میشود، باید دقت کرد که مقیاسهای مختلفی در شهرسازی وجود دارد. در یکی از این مقیاسها با برنامهریزی شهری مواجه هستیم یعنی مفهومی که عموما با کمیتها سر و کار دارد مثل سرانهها، کاربریها، جمعیت، ترافیک و از این دست مفاهیم. در اینجا هر قدر اطلاعاتمان بیشتر و بهروزتر باشیم، امکان تصمیمگیری بهتری برایمان فراهم است.
وقتی یک فناوری توسعه پیدا میکند، برای همه قابل دسترسی میشود یعنی سرعت برای دست پیدا کردن به مجموعه اطلاعات بالا میرود. اگر زمانی انجام سرشماری فقط هر 10 سال امکانپذیر بود امروز میتوان آن را هر 5 سال هم اجرا کرد. این پیشرفت را وامدار فناوریهای جدید هستیم که میتوانند ابزاری برای برنامهریزی در دست ما باشند.
اگرچه مراتبی در شهرسازی است که از زمانی که قانون و ساز و کار مدرن، به اصطلاح مدیریتی، اتفاق افتاده، در مسیر توسعه شهری از آن گذر شده است. بهعنوان مثال خیابان ولیعصر در نقشه شهری و طرح تفصیلی تهران یک خیابان با دو خط موازی است که در حافظهی شما جایی ندارد حال آن که شما برای ذهنیت خود از خیابان ولیعصر خاطرهسازی میکنید و دلتان برای آن تنگ میشود و هیچوقت آن را با خیابان دیگری اشتباه نمیگیرید. درنهایت شما یک کاراکتر برای این خیابان قایل هستید که به ادراک عمومی از فضای شهر و جریان زندهی شهری مربوط میشود. درست مثل اینکه شما آدمها را به صفت نفر بودن نشناسید بلکه بلکه به صفت چی بودن و چطور بودن حالشان بشناسید.
در این ارگانیزم اجتماعی؛ وقتی دوچرخهی من خراب میشود و میخواهم به یک دوچرخهسازی دسترسی داشته باشم، فناوری اطلاعات به کمک من میآید یا وقتی نیاز به اطلاعاتی دارم که سفرهای شهری مرا کوتاه و محدود کند، اما وقتی باید در تو در توی تعاملات اجتماعی؛ مسیریاب کیفیت زندگی باشم، از خاطرهی زندگی شهری و مدنیت استفاده میکنم.
شما فکر میکنید که خصلتهای خاص سرزمین ایران با رویکرهای فرهنگی، تنوع طبیعی و شکوه و عظمت تاریخیاش با ظرفیتهای مختلف تمدن و فرآیند شهرسازی و معماری امروز چگونه کنار هم مینشینند و آیا در هیچ موردی این خصلتها به منافات نمیرسند؟
از نگاه من؛ ما ثروتی داریم که میتوانیم به این ثروت دایم اضافه کنیم. ثروت ما مدنیت است. فقط کافی است که به مختصات آن نگاه کاملی داشته باشیم و آجر روی آجر قبلی بگذاریم. وقتی ما کشورهایی را که از شهرنشینی و مدنیت اصیل برخوردار نیستند را الگو قرار میدهیم و میخواهیم در اینجا آن را محقق کنیم، آن وقت گرفتار میشویم. میبینیم که شهرسازی به معنای اصالت لطمه میزند و چیزی که ما اسم آن را فناوریهای جدید گذاشتهایم، ثروتهای ما را نادیده گرفته و انکارش میکند.
در اینگونه موارد من همیشه این مثال را میزنم که؛ تکنولوژی مثل قاطر میماند که کمک میکند ما آسانتر، ارزانتر و سریعتر به مقصد برسیم، البته به شرطی که ما سوار قاطر باشیم. اگر قاطر سوار ما باشد؛ حتما کار ما سخت میشود.
یکی از گرفتاریهای ما این است که در دوران معاصر همیشه قاطر سوار ما بوده و ما هیچوقت سوار قاطر نشدیم. اگر ما سوار بر قاطر بودیم، وقتی به تکنولوژی جدید در حوزهی اطلاعرسانی و انفورماتیک دست پیدا میکردیم، نیازمان را پیدا میکنیم و راه رفع نیازهایمان را از این دستاوردها بدست میآوردیم اما مقهور آن نمیشدیم. این نوع استفاده هیچ منافاتی با ویژگیهای اصیل سرزمین ما ندارد و احساس امروز ما از آسیبهای مدنیت مدرن؛ ناشی از سوءتفاهمات ما و ناشی از دلباختگی ما به مظاهر تغییر با الگوهایی است که با مدنیت اصیل ما همخوانی ندارد. مشخص است که مدنیت غیراصیل با کوچکترین بادی میلرزد و متلاشی میشود.
ما چگونه باید میان این الگوها با مدلهای بومی خودمات آشتی و سازش ایجاد کنیم؟
مانند توکیو. توکیو به همین صورت توسعه پیدا کرده است. توکیو یک شهر با مردم اصیل است یا استانبول که بغل دست ماست به معنای اصیل یک شهر توسعه پیدا کرده و مسایلاش را حل کرده است. ما نمیتوانیم دبی را الگو قرار دهیم چون شهر اصیل نیست ولی متاسفانه این روزها دبی را ترجیح میدهیم به استانبول.
ما نمیتوانیم اراده کنیم که شهر اصیل نباشیم وقتی ظاهر شهر ظهور مدنیت است و مدنیت هم ظهور فرهنگ است. پس اگر مدنیت ما متکی به فرهنگ باشد و بخواهد اصیل باشد،، نمیتوانیم اراده کنیم که شهر به مفهوم تصنعی داشته باشیم. ناگزیر مدنیتمان هم اصیل میشود.
منبع: زهرا حاجمحمدی - ecnn
علاقه مندی ها (Bookmarks)