عبودیت به معنای درك مملوکیت مطلق مستلزم آن است که همه افعال آدمي به قصد قرب الهی انجام شود و همه آنها در اينصورت، عبادت محسوب ميشود. در این نوشتار بعد از تبیین این مطلب، عوامل شوق آفرین براي عبادت در دو بخش عوامل درونی و بیرونی ذكر شده و در ضمن توصیههایی از بزرگان دینی، توشه راه میگردد.
درآمد
پرستش معبود از جمله امور فطری انسان است که گاه در اثر اشتباه، در گونههای ديگر از جمله پرستش بتهای چوبی و سنگی، خورشیدپرستی و بندگی انسانی دیگر تبلور یافته است.
خداوند حاکم مطلق و سزاوار الوهیت است و شناخت عظمتش، مستلزم سرسپردگی به فرامین اوست.
حس آرامشی که از عبادت پروردگار نصیب انسان میشود، شوق آفرین است؛ اما غبارهای معصیت، روزمرگی و دوری از عبادت واقعی که حضور معبود در آن درک شود، از این شوق میکاهد.
برای احیای شوق عبادت باید در شأن بندگی و عبودیت خویش و در عظمت مقام محبوب تأملی دوباره نمود و از توصیه بزرگان دین که طی مسیر سلوک کردهاند، بهره جست.
1. مفهومشناسی عبادت
عبودیّت در لغت به معنای اظهار کوچکی و خضوع در برابر معبود [1] و اطاعت و فرمانبرداری از او[2] و پرستش اوست[3]. مفهوم قرآنی عبادت با معنای اطاعت و خضوع همراه است اما با معنای آندو مساوی نیست؛ زیرا عبادت برای غیر خدا حرام است ولی اطاعت و خضوع در همه مواردی که برای غیر خدا باشد، ممنوع نیست[4] مثل اطاعت و خضوع در برابر پدر و مادر. علامه طباطبایی(ره) عبودیت را به معنای مملوکیت میداند و معنای عرفی عبادت را که عبارت است از خضوع همراه تقدیس الهی، از لوازم مملوکیت مطلق برمیشمرد.[5] براین اساس، عبودیت یعنی اینکه موجودی باشعور، مِلک دیگری باشد. از این رو، خداوند، که مالک همه چیز است، همه انسانها و فرشتگان و سایر موجودات با شعور عبد اویند و کسی که این عبودیت را برنتابد، استکبار ورزیده است. کسانی به عالم ربوبی راه پیدا میکنند که تمام هستی خود را ملک خدا دانسته، استقلال و استکبار را از پندار و رفتار خود بزدایند. ازاینرو، خداوند در قرآن میفرماید: وَ لَهُ مَن فِي السمواتِ والأرضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لاَ یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لاَ یَسْتَحْسِروُنَ و هر كه در آسمان ها و زمين است براى اوست و كسانى كه نزد اويند از پرستش وى تكبّر نمىورزند و درمانده نمىشوند (انبیاء/19). پس حقیقت عبودیت، پایداری و پاسداری و راستیورزی بر پیمان فطری است که اهل ایمان در روز ازل بستهاند، در مقابلِ پندارزدگی و فریفتگی اهل دنیا که خیانت به میثاق ملکوتی و زیر پا گذاشتن فطرت است.
2. عوامل ایجاد شوق عبادت
اولین نکته در عبودیت، راهیابی به مرتبه کمال عبادت است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد و جز در راه او گام برندارد و هرچه غیر اوست را فراموش کند. تلاش برای رسیدن به این درجه از کمال، نياز به انگیزه و شوق وافري دارد و برای ایجاد شوق به عبادت در خویشتن و حرکت به سوی عبادت کامل به عوامل و راهکارهای ذيل توجه داده میشود:
1-2. عوامل درونی
الف. معرفت و درك عظمت معبود
معرفت مقدمه عبادت است بلكه حقيقت عبادت كشف معرفت حاصل از فعل عبادي است. ازاینرو، علامه طباطبایی مینویسد:
پس معلوم مىشود كه حقيقت عبادت اين است كه بنده، خود را در مقام ذلت و عبوديت واداشته، رو به سوى مقام رب خود آورد و همين، منظور آن مفسريست كه عبادت را به معرفت تفسير كرده است[9] و مىخواهد بگويد: حقيقت عبادت همان معرفتى است كه از عبادت ظاهرى به دست مىآيد.[10]
رابطه معرفت وعبادت به اين صورت قابل تبيين است كه از سویی، انسانی که معرفت شایسته به خدا ندارد، آنگونه که سزاوار است عظمت و حرمت او را پاس نمیدارد و هر اندازه آدمی به فرامین الهی و ارزش عبادت آگاهی بیشتری داشته باشد، عبادتی پربارتر خواهد داشت و از سویی دیگر هر عبادتی که به صورت صحیح انجام پذیرد، دل را برای کسب معرفتی بالاترآماده کرده، او را به عبادتی دیگر وامیدارد. در تفسیر این سخن و برای روشن شدن بحث به کلام فیض کاشانی اشاره میشود که وی مینویسد:
هر عبادتی که بر وجه صحیح آن انجام گیرد، صفایی در دل به جا میگذارد که دل را برای حصول نور و شرح صدر و معرفت و یقین دیگری آماده میسازد؛ سپس همین نور و معرفت و یقین جدید او را به عبادت دیگری وامیدارد و آن هم به نوبه خود ... تا آنجا که خدا بخواهد پیش میرود. مَثَل چنین شخصی، مَثَل کسی است که با چراغی در دست در تاریکی راه میرود و هر قسمتی از راه که برایش روشن میشود، در آن گام مینهد تا قطعهای جلوتر را روشن کند.[11]
به اين ترتيب، هرچه شناخت آدمي رو به تكامل ميرود ذوق و شوق او براي عبادت بيشتر خواهد شد. آنكس كه لذت حضور عرفاني را درك كرده، در پي نورانيت بيشتر گام خواهد برداشت.
ب. حضور قلب
یکی از شرایط کمال عبادت، حضور قلب در هنگام انجام عبادت است. حضور قلب روح عبادت است و اگر عبادات اين روح را نداشته باشد و صرف لقلقه زبان و اعمال ظاهري باشد، به مرور زمان جذابيت خود را از دست ميدهد. ازاينرو، براي بقاي هميشگي شوق به عبادت نبايد از اين امر غافل شد. علامه طباطبایی در مورد احساس حضور در مقابل معبود میفرماید:
در عبادت، حضوری دو جانبه وجود دارد: یکی حضور خداوند به عنوان معبودی حاضر و روبرو است چنانکه در آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ حیث التفاتی از غیبت به حضور[12] تبدیل شد تا پس از حمد او و ذکر اوصافش به تخاطب با پروردگار بپردازد که تنها تو را میپرستیم چون حق پرستش او اين است كه او را حاضر و روبرو بدانيم. اما از ناحيه بنده، حق عبادت اين است كه خود را حاضر و روبروى خدا بداند و آنى از اينكه در حال عبادت است، غايب و غافل نشود و عبادتش تنها صورت عبادت و جسدى بى روح نباشد و نيز عبادت خود را قسمت نكند كه در يك قسمت آن مشغول پروردگارش شود و در قسمت ديگر آن، مشغول و به ياد غير او باشد.[13]
شدت این حضور قلب است که انسان را به اخلاص و کمال عبادت میرساند تا در عملش شريكى براى خدای سبحان نتراشد و دلش در حال عبادت وابسته به جايى نباشد، نه به اميدى و نه از ترسى حتى نه اميد به بهشت و نه ترس از دوزخ. در نقطه اوج چنین اخلاصی است که امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
إِلَهِي مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي ثَوَابِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.[14]
(بارالها!) من تو را نه به طمع بهشت میپرستم و نه به جهت ترس از آتش دوزخ بلکه تو را شایسته معبودیت میبینم و میپرستم.
با وجود احساس حضور است كه شوق بنده براي فرا رسيدن زمان عبادت دوچندان ميشود. اين احساس كه در هنگام عبادت، اجازه سخن گفتن با خالق آفرينش و معشوق هستي، يافته است باعث ميشود تا شوق عبادت بيش از پيش در انسان باقي بماند.
ج. تقوا
چگونه ميتوان انتظار داشت كسي كه روان خود را به گناه آلوده كرده است، همچنان شوق انجام اعمال عبادي را در خود زنده نگهدارد. عبادتي كه تقوا را به همراه نياورد نوعي انجام ظاهري عبادت بدون توجه به لُبّ آن است. در قرآن کریم تقوا را نتیجه عبادت معرفی میکند.[15] بزرگان ديني در تأثير تقوا بر ارتقاء معنوي تا آنجا پيش رفتهاند كه ترك معصيت را عبادت و ذكر عملي خواندند؛ محض نمونه، حضرت آیت الله بهجت(ره) با دستخطّ خویش مرقوم فرمود:
هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی، بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیات نیست ئ ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق بدون مراقبه دائمیه ما صورت نمیگیرد.[16] بعضی گمان میکنند که ما از ترک معصیت عبور کردهایم، غافلند از اینکه معصیت اختصاصی به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع (و زیردست) برای تخویف (و ترساندن)، ایذاء محرَّم است و تبسم به عاصی اعانت بر معصیت است.[17]
انسانی که بر اثر عبادت با مرتبهای از تقوا ملازم شد، خود را از منهیّات الهی دور نگه میدارد و حق بندگی را ادا میکند تا به درجه بالاتری از تقوا برسد؛ یعنی این تقوا خود راهنمای بنده برای عبادتی کاملتر و والاتر خواهد بود که در قرآن آمده است: إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً اگر از خدا بترسيد، خداوند قوه تشخيص حق از باطل را روزي شما مىكند. (انفال:29)
حضرت علی(ع) در توصیف عارف عابد و در بیان تأثیر تقوا فرمود:
(عابد عارف) عقل خویش را زنده کرده و نفس اماره را میرانده است؛ تا آنجا که اندام درشت او نزار شده و غلظت وجودش به لطافت بدل میگردد و برقی شدید برای وی میجهد و راه را به او نشان میدهد و او را به راه میاندازد و از دری به دری میبرد تا به در سلامت برساند.
پس، بايد تقواي الهي پيشه كرد تا لذت و نورانيت واقعي عبادت به آدمي چشانده شود وآنگاه علاقه و ذوق استفاده از چنين منبع فيضي در جان رخنه كند.
2-2
علاقه مندی ها (Bookmarks)