دوست داشتن،
صدای چرخاندن کلید است در قفل.
عشق،
باز نشدن آن.
کاری که ما بلدیم اما...
باز کردن در است
با لگد...![]()
بله
نه
دوست داشتن،
صدای چرخاندن کلید است در قفل.
عشق،
باز نشدن آن.
کاری که ما بلدیم اما...
باز کردن در است
با لگد...![]()
ای بابا حالا چرا انقدر اشک وآه ! دل ما شرحه شرحه شد همچون جگر زلیخا !.![]()
اگه کلید کلید باشه و قفل هم قفل حتما باز میشه اونم بدون لگد !
توحرف مفت میزنی و من مفتی حرف میزنم و هر 2 به این تفاهم خود می بالیم !
نـــمے دانــمـ چـــرا ... ؟
عادتـــــ کــَـرده ایم کـــه یــکے بــاشـد ...
و دیـگـــرے نبــاشـد
انــگار اگــر هر دو باشند ،
تـمــــام معادلات دنـــیا به همـ ـمے ریـــزد...
- - - به روز رسانی شده - - -
غرورم را از سر رآه نیاوردم که آن را راحت بشکنی!
بدآن اگر غرورم بشکند ، با خرده های آن
شآهرگـ زندگی تـــو را نیز خواهَــم زد....
نگران نباش، درستاش میکنیم.
قـــدم نزن
این جـــا…
این شعـــر ها ، آن قدر بارانی اند
که می ترســم تمام لحظه هایتـــ خیس شوند…!
نگران نباش، درستاش میکنیم.
راستی فایل هارو هم که گذاشتم واسه ی شما امید است که گوشه ای از نیاز شما باشد!
مرا باشنیدن ان و گذاشتن نظر خود خرسند کنید که خدا خودش از شما تقدیر خواهد کرد.![]()
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
به امید روزی
همه ی درها
باصدای تپش های قلب گشوده شود![]()
من نمیفهمم این همه گریه واسه چیه؟دنبال کوچکترین تاثیری هم در وجودم گشتم اما دریغ.شاید مشکل از منه.دوست داشتن،
صدای چرخاندن کلید است در قفل.
عشق،
باز نشدن آن.
کاری که ما بلدیم اما...
باز کردن در است
با لگد...![]()
اما چجوری میشه از این جمله معنی گرفت وقتی هزارجور معنی از بغلش میزنه بیرون.دوست داشتن از جنس صدا و عشق از جنس عمل ناخوشایند؟اونوقت باز کردن در با لگد نتیجه ی کدوم یکی از اینها میشه؟باز نشدن در میشه عشق دیگه دری که با لگد باز شه .....صدای قفل در دوست داشتنه و این یعنی صدایی که ما کلید رو میچرخونیم و در باز نمیشه (عشق) یعنی دوست داشتن.این جمله ها از کجا میاد؟
همون اول این شعرو میذاشتی لذت میبردیم:
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)