مردن به به موقعش یاد میگیریم
ولی درست زندگی کردن رو هیچ وقت نتونستیم خوب یاد بگیریم
مردن به به موقعش یاد میگیریم
ولی درست زندگی کردن رو هیچ وقت نتونستیم خوب یاد بگیریم
غمگینم همانندِ مادری که کودک بیمارش با لبخند به او میگوید:امسال، سین هشتم سفره ی ما سرطان من است...
هر لحظه را به گونه ای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است و کسی چه میداند؟شاید آخرین لحظه باشد!
خدا کند از آخر صف اول باشم...خیر هنوز آماده نیستم...البته دوستانم می گویند:هنوز جوانیم و...
ولی من خودم خیلی می ترسم که مبادا این روز برسد و من با دستانی خالی پیش خدا روسیاه باشم.
هرگز اجازه نده دنیای رنگین کودکی ات با مداد سیاه غصه خط خطی شود.
پیش خودم دلیلی که واسه مرگ پیدا کردم تو قرآن بود که از خداییم پس باید برگردیم پیشش. تا چند روز پیش کاملا آماده دیدن خدا بودم اما امروز شک کردم!!!!!!!!!.....
بخاطر اینکه نظر خدا رو هم بدونم یه کار بدی در حق مادرم کردم بعد از 10دقیقه اینگار نه انگار که من کاری کردم مامانم به این سرعت منو بخشید!!!!
پس شکم برطرف شد من آماده آماده ام.
I lostbut I find out to their cost
از لحظه مردن و نبودن و قبر بینهایت میترسم.در واقع الان هم که بهش فکر میکنم انگشتام از ترس سرد میشه.ولی از بعد از مردن و حساب کتاب کمتر میترسم.ولی فکر کنم باید خیلی بد باشم که حتی نمیتونم در مورد مرگ لحظه ای فکر کنم.!!!!
خدایا تا پاکم نکردی خاکم مکن
میمیرم میمیری میمیرد
میمیریم میمیرید میمیرند
به همین سادگی همه مردند زحمتش صرف شش صیقه بود
آماده نبودم
سورپرایز شدم
این جا دیار دلگیر هبوط آدم است
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)