در کام شیر بستر راحت فکنده است/ هر کس که خواب امن در این روزگار کرد
در کام شیر بستر راحت فکنده است/ هر کس که خواب امن در این روزگار کرد
نو نیاز عشق چون فرهاد و مجنون نیستم/ طفل ما مشق جنون بر تخته ی گهواره کرد
لاله در دامن کوه آمد و من بی رخ دوست
اشک چون لالهی سیراب به دامن کردم
در رخ من مکن ای غنچه ز لبخند دریغ
که من از اشک ترا شاهد گلشن کردم
مور بی آزار دائم خون خود را می خورد/ خانه ی پر شهد می خواهی برو زنبور باش
ش................................................ ............................................م
سکوت که میکنم میگویی خداحافظ.لطفا دیگر سکوتهایم را تفسیر نکن.اگر میتوانستی معنی آنها را بفهمی کارمان به خداحافظی نمیکشید.
مگو شعر تو سر تا پا گنه بود
از این ننگ و گنه پیمانه ای ده
بهشت و حور وآب کوثر از تو
مرا در قعر دوزخ خانه ای ده
هر آنکه جانب اهل خدا نگهدارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر بحضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگهدارد
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
در حقیقت مرگ خصم آیینه دار عبرت است/ غافلست آن کس که شاد از مرگ دشمن می شود
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)